روس و ژاپون
در پنجم سپتامبر سنه 1905، عهدنامهاي كه مشتمل بر پانزده فصل است ميان روس و ژاپون امضا شد. در فصل اول ذكر شده است كه صلح في ما بين دولتين متحاربتين منعقد شد.
دوم مملكت كره در تحت حمايت دولت ژاپون ميباشد.
سوم بعد از هيجده ماه از تاريخ تصديق و امضاي عهدنامه، سپاه دولتين روس و ژاپون مانچوري را بايد تخليه نمايند و فقط چند صد نفر سپاهي براي محافظت راهآهن در آنجا بگذارند.
4- شبه جزيره ليا اوتونك «2» و پرت آرتور «3» به تصرف دولت ژاپون درآمد.
5- تجارت آزاد خواهد شد.
6/ 7/ 8- خط راهآهن روس از شهر خاربين الي انتهاي جنوب كه متجاوز از نهصد و هفتاد ميل است به دولت ژاپون واگذار شد و خط راهآهني كه در سمت شمال خاربين واقع است در يد تصرف دولت روس ماند و معادن ذغال هم به ژاپونيها منتقل گرديد و در استعمال آنها دستورالعمل داده شد.
9- نصف جزيره ساخالين كه داراي معادن كثيره و منافع بيشمار است تا درجه عرض پنجاه با جزاير مجاور به ژاپون داده شد مشروط بر اينكه مركز قشون قرار ندهد و قلاع و استحكامات نظامي در آنجا احداث ننمايد.
10- دولت ژاپون برعهده ميگيرد كه حقوق و امتيازات روس را در جنوب جزيره ساخالين بشناسد.
______________________________
(1). در متن چند سطر سفيد گذاشته شده ولي بدبختانه دستخط شاه ذكر نشده.
(2).Liaotung
(3).Port Arthur
ص: 964
11- در سواحل سيبريا و درياي آمور «1» و بحر اختسك «2» و [باب] بهرينگ «3» حق ماهيگيري به ژاپون داده شود.
12- دولتين متعاهدين عهدنامه تجارتي في ما بين منعقد نمودند ولي حقوق ژاپون در عهدنامه تجارتي بيشتر از روس بود.
13- مبلغ خطيري براي خرج اسرا به دولت ژاپون داده خواهد شد.
14- اگر در مندرجات عهدنامه كه به لسان فرانسه و انگليسي نگارش يافته شك و ريبي حاصل شود رجوع به نسخه فرانسه نمايند.
طهران
شب بيستم ربيع الثاني آقا سيد محمد به منبر رفت و مردم را وعظ كرد و گفت در هفته قبل من شما را از شورش و بلوا بازداشتم. به جهت ناخوشي شاه. حال شاه بهتر است و وقت را نبايد از دست داد. منتظر خبر من باشيد. روز ديگر اين خبر را به دولت رسانيدند.
آنها در تدارك كار شدند. سرباز را فشنگ دادند.
طهران
روز چهارشنبه بيستم، دو فوج از اردو به شهر آوردند در قراولخانهها قسمت كردند و در شهر نيز پراكنده داشتند و قرار دادند كه تا صبح سوار و قزاق و توپچي و غيره در شهر گردش نمايند و هركس را ببينند بگيرند و نيز در آن روز جار زدند كه خيار را دانه [اي] يك شاهي بفروشند و پنير را سيري صد دينار و در چهار از شب رفته هركس بيرون بيايد گرفتار ميشود و خونش با خود اوست مگر اسم شب داشته باشد و اين براي اين است كه مردم در شب پاي منبر علما جمع نشوند. شاه هم در آن روز سوار شد و طرف باغ شاه رفت. گفتند به منزل وزير دربار نيز رفت. حالش بهتر است.
طهران
در عشر دوم ربيع الثاني نسخههاي شبنامه را در اردو قسمت كردند و سرباز را بر ضد
______________________________
(1).Amur
(2).Okhotsk
(3).Behring
ص: 965
دولت تحريك [نمودند] كه همه زحمات علما براي راحت شماست. آنها هم بيدار شدهاند و هر روز به صاحبمنصب خود براي مواجب شورش مينمايند.
طهران
در بيست و يكم ربيع الثاني، شاه در حياط گردش كرد با درشكه و قدري هم زير بغل او را گرفته به پاي خود به زحمت راه رفت. بعد وزرا و نايب السلطنه آمدند. در شب بيست و يكم تا صبح اهالي نظام در طهران گردش كردند. جمعي را گرفتار نمودند، در قراولخانه نگاه داشتند. ازجمله مجتهد تبريزي و نيز درشكه و كالسكه با صاحبش را گرفتند. طهران غير امن است. خود سربازها دزدي مينمايند و مصباح السلطنه را در اوايل شب، در دروازه داخل طهران سرباز امير بهادر لخت كرد. در اردو، بعد از ساعت چهار از شب [هركه] برود، حكم شده با تير بزنند و شيخ الرئيس «1» را نيز در آن شب گرفتار و از شهر اخراج نمودند.
خراسان
در عشر آخر ربيع الاول در قريه فريمان از دهات تابعه خراسان سيلي آمده در نه ذرع ارتفاع و سي ذرع عرض. سي و هفت [تن] را تلف مينمايد و در قلعه كلات بجنورد كه دامنه كوهي واقع است از آمدن سيل خراب شده. در روز بيست و پنجم ربيع الاول، دو ساعت به غروب سيلي عظيم در قوچان آمده يكصد خانه را خراب كرد.
كنگاور
در عشر اول ربيع الثاني، يك نفر از رعاياي كنگاور از صحرا قارچ آورده، خود و عيال و دو نفر اطفال و يك چوپانش خورده قي و اسهال نمودند. تمام مردهاند. زن همسايه هم [يك] لقمه خورده دچار قي و اسهال شده.
صورت مكتوب بغداد روزنامه مظفري بوشهر
چند ماه قبل، عشاير عثماني از حدود خود تجاوز نموده يك قلعه و مقداري از حدود
______________________________
(1). شاهزاده ابو الحسن ميرزا ملقب به شيخ الرئيس از خطبا و ادباي بنام
ص: 966
ايران را متصرف شده و زيان بسيار به ايرانيها وارد آوردند. از طرف عشاير ايراني هم به مدافعه هجوم نموده مقداري از طرفين مقتول و مجروح شدند. از اسلامبول امر شد كه محمد پاشاي معروف به داغستاني با مقدار كافي از عسكر و آلات حرب حركت نمود.
ميگويند از اسلامبول و نقاط ديگر هم جمعي كثير با استعداد فوق العاده حركت كردهاند.
نيز شهرت دارد دولت ايران هم تهيه بسيار منظمي ديده با استعداد كامل به سرداري يكي از شاهنشاهزادگان عظام تشريف فرماي حدود خواهند شد. نيز معروف است كه عده كثيري از طرفين در وزند كه محل متنازع فيه است و از طرف ايران نزديك به ساوجبلاغ و از طرف عثماني به سليمانيه و موصل نزديك است جمعيت نموده و موجودند و معلوم نيست چه بشود. هرچه شد بعد اطلاع ميدهم. خداوند عاقبت اين كار را ختم به خير فرمايد و دول اسلام را از كيد و مكر دول نصاري محفوظ بدارد.
طهران
در عشر دوم ربيع الثاني، عزيز خان قجر كه رؤساي قاجاريه است براي گرفتن مواجب به خانه مجد الدوله ايلخاني قاجار رفت. بعد از مدتي كه مواجبش طول كشيده بود، قريب سي تومان قسمت او شد و او را هم خود مجد الدوله پيش قرض داده بود برداشت، ديناري به عزيز خان عايد نشده. بيچاره بناي لنده را گذاشت. تمجيد الدوله پسر مجد الدوله فحش به او داد. بنا به سابقه عداوت، عزيز خان فحش را رد كرد. حكم داد او را گرفته حبس نمايند. عزيز خان چاقو كشيده به شكم خود زد و قدري به شكنبهاش فرو رفت. او را نزد يك طبيب بردند. ميگويد خطر دارد.
طهران
در عشر دوم ربيع الثاني، اتابيك عظام الممالك را پيش آقا سيد محمد مجتهد فرستاد كه بعضي حرفها به شما نسبت ميدهند كه درباره دولت ميگوييد. البته دروغ است.
مطلب شما چيست؟ بگوييد. آقا سيد محمد گفت حرفهاي ما زياد است. چرا بايد ماليات گرفته شود و در موقع خرج نشود. سرحدات خواب، داخله مغشوش، نوكر و سرباز بيمواجب، تمام دول ترقي كردهاند و ما عقب رفتهايم. چند روز قبل يك نفر
ص: 967
سرباز پيش من آمد، شلوار پا نداشت. به او لباس دادم. و پول دادم. تا كي و تا چند؟ حرف ما اينهاست. عظام الممالك پيغام را به اتابيك برداشت. گفت بايد مجلس كرد، من و آقا سيد محمد گفتگو نماييم. آقا سيد محمد گفت بايد اين مجلس در دربار باشد كه وزرا و نايب السلطنه باشند كه مردم نگويند در خلوت آقا سيد محمد پول گرفت و ساكت شد.
با اينهمه آقا سيد عبد اللّه مجتهد را ملاقات كرده خبر اين مجلس را به شما ميدهم. در هفته نو قرار شد كه اين مجلس در دربار منعقد شود. در روز بيست و يكم، آقا سيد محمد به مجلس آقا سيد عبد اللّه رفت.
طهران
در شب بيست و دوم ربيع الثاني، آقا سيد عبد اللّه در مسجد سرپولك به منبر رفت.
قريب هزار نفري پاي منبر او بودند. قدري امر به معروف كرد و دعا به شاه نمود و گفت اجزاي او بد و ملعون ميباشند. چهار مسأله ما به شاه نوشتيم و او قبول كرد. وزيرش نگذاشت. نفرين به او كرد. مردم آمين گفتند. بعد گفت چرا بايد نان يك من دو هزار باشد.
در عهد شاه شهيد، نان يك من ده شاهي بود. كلاه نمديها، من براي شما زحمت ميكشم. شما هم اقدام نماييد. تا صبح در طهران نظام و سوار گردش ميكرد. همه بيدار بودند. ساعت چهار از شب گذشته كسي در كوچه عبور و مرور نكرد مگر عمله گردش و نظام.
بوشهر
چندي قبل يك نفر هندي به بوشهر آمد و روزها كارش مساحت شهر بود و مردم دورش ازدحام داشتند. كارگذار براي دفع افساد او را طرد كرد.
عثماني
اين اوقات كار بر عثماني سخت است. يك جا لشكر به حدود ايران كشيده، از طرفي شش هزار سرباز براي راهآهن حجاز فرستاده، از طرفي مشغول اصلاح اغتشاش بصره است و از طرفي ديگر اغتشاش يمن است. دولت عثماني براي نفوس ماليات سرشمار
ص: 968
قرار داده از بيست تومان نفري تا هشت قران و از تبعه ايران هم ميخواهد همين طور ماليات بگيرد. تبعه ايران به طهران و سفارت ايران در عثماني تلگراف تظلم زدهاند.
بوشهر
دريابيگي امير تومان حكمران بندرات براي كاروانسراي عرض راه دروازه كه تازه دائر كرده تشكيل شركتي موسوم به «ابداعيه» نموده به سرمايه ده هزار تومان به چهار صد سهم از قرار سهمي [25 تومان].
طهران
در شب بيست و سوم ربيع الثاني، سوار و سرباز تا صبح در طهران گردش ميكردند و در ساعت چهار شب هركس بيرون ميآمد ميگرفتند و در روز بيست و سوم شاه از صبح به منزل اتابيك رفت و جمعي از اركان حضور داشتند. دو هزار تومان تقديمي داد.
طهران
در روز بيست و سوم، مجد الاسلام كرماني نگارنده روزنامه ادب و ميرزا علي خان مدير مطبعه فاروس را كه از مفسدين بودند و با علماء همدست، گرفته با زنجير از شهر اخراج كردند.
طهران
در عشر سوم ربيع الثاني، حاجي شيخ الرئيس واعظ كه از شاهزادگان و صاحب نطق است و با علما همدست ميباشد و بر ضد دولت در منبر معايب ميگفت. خواستند او را بگيرند و اخراج نمايند پناه به سفارت عثماني برد و متحصن شد.
ولاد قفقاز
اشاره
در روز عيد فطر گذشته، علماي اهل تسنن و ساير تبعه قونسولخانه دولت ايران در ولاد قفقاز، محض اتحاد فرقه شيعه و سني آمدند، در حالتي كه به [علماي] ايران جمع بودند و نصرة الوزاره ويس قونسول حضور داشت. رئيس روحاني اهل تسنن خطابه ذيل را عنوان كرد:
ص: 969
صورت خطابه
ما طوايف اهل سنت و جماعت «ساكنين شمال قفقاز»، مدتها بود در اين انديشه بوديم كه چرا بايد ميان ما و برادران ايراني ما، به واسطه سخنهاي ياوه بعضي از جهال، عداوت باشد و هميشه در صدد اذيت يكديگر باشيم و حال آنكه خداي ما يكي است و پيغمبر ما يكي و كتاب ما يكي و قبله ما يكي و مصدر ما يكي. در اصول از يك اصليم، در فروع نيز شريكيم. بنابراين ما همگي بالاتفاق به قرآن سوگند خوردهايم كه از امروز به بعد جز به راه اتحاد و برادري و مواسات و برابري با مردمان شيعه مذهب طريق ديگر نپيماييم و ما هيچ وقت سخني كه موجب نفاق و عداوت باشد نگوييم و اكنون در اين محل شريف كه قونسولخانه دولت عليّه اسلام است، در تحت بيرق پادشاه اسلام، بعد از تبريك اين عيد سعيد، اظهار ارادت صميمانه خود را به ملازمان درگاه شهنشاه اسلامپناه مينماييم و اميدوار چنانيم كه اين عرض ارادت به آستان مباركش مقبول افتد.
آنگاه ساير رؤساي اهل تسنن نطقها به اين مضمون نمودند. ويس قونسول نيز خطابه در پاسخ گفت. پس از آن همه با هم مصافحه نمودند. و زنده باد شاهنشاه ايران، جاويد باد جانشين خير الانام به يكصدا گفتند.
طهران
در بيست و چهارم ربيع الثاني، شاه در حياط با درشكه دستي گردش كرد. دست چپش حركت مختصري دارد ليكن يك پاي او كم حركت است و شب را بيرون ميخوابد، براي حضور اطباء. در آن روز در حياط باغ به آصف السلطنه گفت يك گل بزرگ مخصوص از درخت چيده به دست شاه داد. شاه به دبير حضور داده كه به اتابيك بدهد. اتابيك در دربار بود. بعد از آن اتابيك و مشير الدوله پيش آمدند و نيم ساعت خلوت كردند. در بين خلوت، علاء السلطنه وزير مختار لندن «1» را خواست. از قرار معلوم براي فارس است. زيرا كه اهالي فارس شنيدند كه علاء الدوله از طرف شعاع السلطنه به حكومت فارس ميآيد و ميخواهد املاك معروف به وكيلي را كه خالصه ديوان بوده و
______________________________
(1). يعني وزير مختار ايران در لندن را (انگلستان)
ص: 970
خريده است به تصرف كسان شعاع السلطنه بدهد. تلگراف به شاه زدند ما او را به اين دو شرط قبول نميكنيم و زير بيرق انگليس رفتند و اطراف قونسولخانهاش چادر زدند.
در شب بيست و پنجم باز ساعت چهار مردم را ميگرفتند و ميخواهند اگر كسي از علما را شب بگيرند كسي به كمك آنها بيرون نيايد، بهعلاوه اغلبي از رجال دولت شبها به منزل علما ميرفتند ميخواهند مانع شوند و نيز در آن شب آقا سيد حسن برادر صاحب روزنامه حبل المتين را گرفتار ساختند و نيز ميرزا حسن مدير مدرسه رشديه را خواستند بگيرند به خانه آقا سيد محمد رفته متحصن شد. ميگويند اينها جمعي بودند كه شبنامه مينوشتند. شهرت دارد كه آقا سيد محمد و آقا سيد عبد اللّه شبي چهارصد پانصد نفر از طلاب و سادات و الواط با اسلحه در خانه خود براي احتياط نگاه ميدارند. اين اوقات شعاع السلطنه با اتابيك همراه است و مشير و مشار شاه است و با علما پيغامها براي اصلاح ذات بين ميفرستند و يك روز هم آقا سيد علاء اعتماد الاسلام داماد سيد عبد اللّه را احضار كرد و براي اصلاح گفتگوها نمود.
طهران
در شب بيست و پنجم باز ساعت چهار مردم را ميگرفتند و سوار و سرباز تا صبح گردش ميكردند. روز بيست و پنجم شاه عصر سوار شد و تا بيرون شهر گردش كرد و اتابيك در پاي كالسكه سواري با شاه نجوي كرد.
طهران
در شب بيست و ششم، سوار و سرباز در شهر گردش ميكردند و هركس بعد از ساعت چهار بيرون ميآمد گرفتار ميشد. در آن شب، به خانه مهدي گاوكش كه يكي از الواط و نوكر آقا سيد عبد اللّه است ريختند. او دو تير خالي كرد. برادرش علي خداداد دست او را گرفت. مهدي از بام خود را به زير انداخت. پايش شكست. او را با علي خداداد و يك نفر مهمان گرفتار ساختند و هرچه در خانهاش بود چاپيدند و گوشواره از
ص: 971
گوش زنها درآوردند و ششلول به شكم طفل شيرخوار گذاشتند تا مادرش «1» هرچه داشت داد. آنها را به اداره پليس بردند. اعظم السلطنه «2» علي خداداد و بقال را چوب زيادي زد و حبس كرد. سببش اين بود كه مهدي نوكر هواخواه آقا سيد عبد اللّه بود و مرد متهوري است، مقابل دويست نفر است و شب پيش به كسبه درب خانه آقا سيد عبد اللّه گفته بود كه گشتي را [راه] ندهيد به اين محله بيايد. اينجا غول بياباني دارد و در شب فرستاد آب زياد به آن محله پاشيدند كه گشتي آنجا نماند. سابقا مهدي، حسن «3» درشتي آدم اقبال الدوله را كه آمده بود قربان خان رقاص را براي اقبال الدوله از درب خانه آقا سيد عبد اللّه كه كوچه نقارهچيهاست ببرد، مهدي حسن درشتي را كشت و به خانه آقا سيد عبد اللّه بست نشست. دولت نتوانست ببرد.
طهران
روز بيست و ششم، شاه با درشكه در حياط [گردش] كرد. وزرا و نايب السلطنه و اتابيك پيش او آمدند. علاء الدوله آمد مرخصي براي فارس گرفت. ليكن مشكل است كه در فارس كاري از پيش ببرد و انگليسيها در حكومت سابقش در فارس چون احترام به لرد انگليس كه به سرحد فارس آمده بود نكرد، آنها گفتند بايد در جنوب ايران حكومت نكند. «4» در آن روز علاء الدوله شخصا با اهالي فارس تلگرافا گفتگو كرد كه شاه حكومت فارس را به من داده. اگر شما راضي هستيد بيايم. آنها جواب دادند با كمال ميل ورود تو را حاضريم. علاء الدوله در همان شب به طرف فارس با سه نفر چاپاري رفت.
در عشر سوم ربيع الثاني، هفت هشت نفر از مفسدين را گرفتار ساختند كه گويا شبنامه را مينوشتند و شيخ زين الدين را خواستند بگيرند فرار كرده به سفارت عثماني بستي
______________________________
(1). متن: مردش
(2). اعظم السلطنه وزير نظميه يعني ميرزا غلامعلي خان امير تومان پسر ميرزا محمود گركاني مستوفي و وزير دار الخلافه.
(3). در متن ابتدا نوشته شده «حاجي معصوم» بعد آن را خط زده و رويش نوشتهاند «حسن درشتي». درشتي صورت عوامانه طرشتي است منسوب به طرشت از دهات نزديك به تهران كه امروز جزو شهر شده است.
(4). منظور از لرد كرزن نايب السلطنه هند است كه خواست به ايران بيايد ولي علاء الدوله به خودسريها و تكبر وي خاضع نشد و او هم به بوشهر نيامده بازگشت.
ص: 972
شد و هركس را ميخواهند بگيرند به خانهاش ميريزند و هرچه به چنگشان آمد ميچاپند.
طهران
در عشر سوم ربيع الثاني، در خانه آقا سيد محمد و آقا سيد عبد اللّه، از علما و طلاب و كسبه اجتماع دارند و مشغول كنكاش بر ضد دولت ميباشند. ميخواهند به سفارت عثماني پناه ببرند. آقا سيد محمد مانع است كه نتيجه خوبي ندارد. از باب عالي «1» براي شيخ الرئيس سفارش به دولت ايران آمده.
روزنامه مظفري «2» كه مذمت شعاع السلطنه در آن بود موقوف شد.
طهران
در عشر سوم ربيع الثاني، اتابيك به اعتماد السلطنه وزير انطباعات نوشت كه دقت در جرايد نما كه كسي از دولت چيزي ننويسد كه اسباب هيجان مردم شود و سبب هيجان مردم ايران را از جرايد ميدانند.
طهران
در عشر سوم ربيع الثاني، دولت ايران في الجمله جاني گرفته و در طهران در پيش رعايا قدرتي پيدا كرده، از اين پيش بكلي از ميان رفته بود.
طهران
علما در بيست و هفتم ربيع الثاني، به شاه عريضه نوشتند كه ايجاد عدالتخانه در عهده تعويق مانده. شاه جواب را به اتابيك نوشت كه جواب علما را بده. اتابيك نوشت كه عدالتخانهاي دائر نخواهد شد. دولت حاضر است كه خونها بريزد. شماها هرجا ميخواهيد برويد مختاريد. دوباره علما نوشتند كه اطمينان به مهر سفراي خارجه به ما بده. ما روز شنبه سلخ ربيع الثاني از طهران بيرون ميرويم.
______________________________
(1). باب عالي يعني دربار خلفاي عثماني
(2). روزنامه مظفري در بوشهر به مديريت ميرزا عبد الحميد خان متين السلطنه در سال 1319 ه ق منتشر شد و بعد ميرزا علي آقا لبيب الملك شيرازي آن را انتشار داد.
ص: 973
طهران
در عشر سوم ربيع الثاني، علماي طهران درس و مرافعه و نماز را موقوف كردند و تماما با هم متفق ميباشند. طلاب مانع هستند كه آنها مرافعه «1» نمايند. جانماز از جلو آنها برداشتهاند و كتاب درسش را به زمين زدهاند و ميگويند با اين شكل كه اسلام رفته نبايد در طهران ماند. آقا سيد محمد و آقا سيد جمال افجهاي به منبر رفته و مذمت اتابيك را كردهاند و ميگويند ما خون خود را در راه اسلام ميريزيم و صدا ما بين طلاب و ذاكرين و علما بلند است.
در بيست و هفتم ربيع الثاني، سربازي با خادم مدرسه مروي جنگ كرده كتك زد.
طلاب سرباز را گرفته در مدرسه حبس كردند. هيجان غريبي در طلاب است و خيال شورش دارند. از آن طرف اتابيك هم لجاجت كامل دارد.
در عشر سوم ربيع الثاني، آقا شيخ مرتضي مجتهد پسر مرحوم ميرزاي آشتياني «2» كه مرد متديني ميباشد از طرف علما به منزل اتابيك رفته گفتگو كرده. اتابيك سخت ايستاد كه عدالتخانه داير نخواهد شد. ما بين ايشان مشاجره شد و به جايي نرسيد.
طهران
در بيست و هشتم ربيع الثاني، شاه از اطاق با كالسكه دستي به حياط آمد و در درب اندرون، ربع ساعتي با وزير دربار نجوي كرد. بعد به اندرون رفت و زود بيرون آمد و لباس رسمي پوشيده بود براي ورود سفير فرانسه. در اين وقت اتابيك و وزير را خواست و با آنها خلوت كرد. بعد نايب السلطنه آمد و نزديك ظهر، سفير خيال دارد در غره جمادي الاولي به سلطنتآباد برود، با اينكه اطبا منع كردهاند.
هم در آن روز، از طرف دولت، كسان مهدي گاوكش را كه در اداره حبس بودند رها ساخته خود او را به انبار دولتي بردند. «3»
______________________________
(1). يعني رسيدگي به اختلافات حقوقي و شرعي مردم و به تعبيري ديگر امر قضا و داوري.
(2). ميرزا حسن آشتياني كه در قضيه رژي تنباكو دخالتي تمام داشت و شهرتي فراوان حاصل نمود.
(3). محلي نزديك ارگ سلطنتي كه از آن به صورت محبس (زندان) استفاده ميشد.
ص: 974
طهران
در ماه ربيع الثاني غلامحسين خان پسر ناظم خلوت ملقب به ناظم حضور شد.
طهران
در شب غره جمادي الاولي سال 1324، اتابيك وزراي خارجه و داخله را در شب مهمان كرد. تا اول اذان، مجلس طول كشيد.
طهران
در غره جمادي الاولي، شاه اول صبح به سلطنت آباد رفت كه از آنجا، بعد از چند شب، به نياوران برود. قرار بود كه با علما، دولت صلح كند. آنها ميگويند بايد مجلس ملي را دائر نمود. دولت ميگويد بايد از علما در آن مجلس نباشند. واسطه حاجي سيف الدوله است.
طهران
در ماه جمادي الاولي، قونسولگري طرابزون به عبد اللّه خان معتمد الوزاره داده شد.
طهران
در سلخ ربيع الثاني، شارژدافر دولت عثماني، عصر به وزارت خارجه نزد مشير الدوله آمد و اطمينان از دولت براي حاجي شيخ الرئيس و سايرين كه در سفارت بست نشستهاند خواست. وزير محتشم السلطنه را در اين باب نزد اتابيك فرستاد. مرخصي به آنها دادند و از سفارت بيرون آمدند.
ارض اقدس
مشير السلطنه «1» از مشهد به موثق الملك تلگراف در عشر آخر ربيع الثاني زد كه هواي خراسان گرم است. خوب است از شاه مرخصي مرا بگيري. او جواب داد كه شاه يك
______________________________
(1). مشير السلطنه ميرزا احمد خان منشيباشي است و موثق الملك ميرزا سيد علي خان مستوفي صندوقدار مظفر الدين شاه در روزگار وليعهدي و سلطنت.
ص: 975
پارچه گوشت است و اختيار به دست اتابيك است و او شاه است. به علاوه تو مكنت فراوان داري و عمر دراز كردهاي. همانجا بمان. البته ترا نخواهد خواست.
طهران
در عشر اول جمادي الاولي، آقا شيخ فضل اللّه مجتهد و امام جمعه گفتند به علما كه شما ميخواهيد دولت مجلس عدالت ملي باز كند. شما اين كار را ول كنيد كه پيشرفت ندارد. اتابيك كه باعث تمام فساد است او را تكفير ميكنيم و شما امضاء نماييد. آقا سيد عبد اللّه و آقا سيد محمد قبول نكردند و گفتند اگر ما اين كار را بنماييم ديگر در قول و فعل ما وقري نميماند و ميگويند مردم، هر روز علما خيالي مينمايند از روي هوا.
طهران
در ماه ربيع الثاني، مردم شهرت دادهاند كه اطبا گفتهاند شاه بايد روزي دو دختر بچه را بكشد و دست و پايش را [كه] درد ميكند در شكم آنها بگذارد و اين شهرت را محض اين دادهاند كه مردم با شاه دشمن شوند.
طهران
در عشر اول جمادي الاولي، يك نفر مست را قزاق در شب گرفته و از ميدان توپخانه خواسته به اداره پليس ببرند. مست خود را از دست آنها رها كرده به زير توپ بستي شد كه توپچيان مانع شدند. قزاقها دست به حربه كردند. يكبار توپچيان شيپور كشيدند و تمام توپچيها حاضر شده قريب سيصد قزاق را پيش كرده «1» آنها را كتك زدند و تا قزاقخانه آنها را دوانيدند. ميگويند چند نفر هم كشته شدند.
طهران
در عشر اول جمادي الاولي، ميرزا مهدي خان صدق السلطان معاون خط روس پسر حاجي ميرزا حسن خان محتشم السلطنه رئيس وزارت خارجه ملقّب به نصير السلطنه شد.
______________________________
(1). يعني آنان را جلو انداختند و خود از پشت سر آنان را ميزدند.
ص: 976
طهران
در ماه ربيع الثاني، روزنامه موسوم به دعوة الحق «1» در طهران ايجاد شد. مديرش ميرزا محمد علي بهجت دزفولي است براي اسلام و اسلاميان.
طهران
در روز دوشنبه نهم جمادي الاولي سفير فرانسه مقيم دار الخلافه كه تازه وارد شده، روز سوم ورود به خدمت شاه در نياوران آمد.
طهران
در عشر دوم جمادي الاولي، به جهت رفتن شاه به آب گرم لاريجان ميخواهند براي تسطيح راه لاريجان مهندس بفرستند.
طهران
اواخر عشر اول جمادي الاولي، آقا سيد عبد اللّه به جهت وفات حضرت فاطمه زهرا (ع) يك عشر روضهخواني مينمايد و خود به منبر رفته مذمت از وضع دولت و بدگويي از اتابيك ميكند و دعا به شاه.
طهران
در عشر دوم جمادي الاولي، شاه در قصر ييلاقي نياوران است. درد پايش خوب است ليكن تنگي نفس او را عارض شده.
طهران
در عشر اول جمادي الاولي سربازهاي قراول مخصوص شاه كه سپرده به ظفر الدوله سردار ميباشند به اتابيك عارض شدند كه مواجب ما را خورده و عوض هزار سرباز
______________________________
(1). مجله ماهيانه مذهبي دعوة الحق در طهران به مديريت شيخ محمد علي دزفولي ملقب به «بهجت» در سال 1321 قمري در روز اول شعبان منتشر شد. شيخ محمد علي معروف به بهروز خاوري صاحب اجازه اجتهاد بود و در دوره دوم مجلس به نمايندگي انتخاب شد. از اقدامات وي تأسيس كتابخانه معارف و ايجاد آموزشگاه هنر است كه داراي شعبه دخترانه بود.
ص: 977
بيشتر از سيصد نفر موجود نيست. تمام را پول گرفته و مرخص كرده و لباس همه را به خرج ديوان آورده و خورده است. اتابيك به آنها فحش زياد داد و به سپهدار گفت آنها را ببر نزد نايب السلطنه كه حرفهاي آنها را بشنود. آنها گفتند ما تفنگ و لباس را زمين ميگذاريم و نوكري نميكنيم.
طهران
در پانزدهم جمادي الاولي، شاه در مبارك آباد محل ييلاقي اتابيك، براي ناهار مهمان است.
طهران
سابقا صرف جيب شاه نقد بود يا طول مدتش چند ماه. سال گذشته كه صرف جيب جزو وزير دربار شد، صرف جيب تقريبا نقد شد و هرچه شاه دستخط ميكرد، وزير دربار چهل روز يا كمتر حواله ميداد. چون براي دولت پول فراهم نيست، اتابيك به شاه گفت هفت ماه دستخط بدهد و معمول شد.
طهران
آقا شيخ محمد واعظ، چون در هر مجلس از تعديات دولت و اجحافات اتابيك نقل ميكرد و با علما همدست بود، اتابيك سپرد كه او را هرجا باشد بگيرند. تا در روز هيجدهم جمادي الاولي 1324، سربازهاي قراولخانه باغ پسته بيك كه از اهالي قزوين بودند در ابتداي روز [او را] گرفتند و در قزاقخانه نگاه داشتند. اين خبر به آقا سيد محمد مجتهد رئيس مدرسه حاجي ابو الحسن معمار رسيد. به طلاب گفت بروند و او را بگيرند.
طلاب ازدحام كرده به قزاقخانه ريختند، مردم هم به كمك طلاب. سرباز ممانعت كرد.
زدوخورد شد. يك نفر سيد طلبه [آقا سيد عبد الحميد عراقي] «1» را به گلوله زدند. در حال مرد و چند نفر هم زخمي. طلاب شيخ محمد را گرفته با نعش سيد به مدرسه بردند.
مردم از هرسوي ازدحام، سربازها فرار كردند. از آن طرف به دار الحكومه خبر رسيد.
______________________________
(1). تكميل قياسي.
ص: 978
قزاق فرستاد به اطراف مدرسه، خواستند نعش را به طرف نياوران ببرند. قزاق مانع شد و با تفنگ داخل مدرسه [شد]. مردم متفرق شدند. خبر را به آقا سيد عبد اللّه دادند. او صدر العلما را فرستاد. نعش را با جمعيت زياد حركت دادند و آقا سيد محمد پسر آقا سيد علي اكبر هم همراه بود و به طرف مسجد جمعه حركت نمودند و تمام علما در مسجد جمعه حاضر شدند و هركدام هم كه نيامدند طلاب با جمعيت رفته او را آوردند مثل آقا شيخ فضل اللّه مجتهد كه با علما همراه نبود مجبورا حاضر شد. مسجد جمعه را چادر زدند و حكم دادند بازارها را بتمامه بستند. سادات در بازارها گردش كردند و هر دكان كه نبست مالش را بردند. در جلو آنها زنها و اطفال فرياد يا محمد يا علي كشيدند. در طرف عصر يك نفر حبيب نام قزاق تنها ميگذشت. سيدي تير ششلو [ل] به او در كرد. گفتند مرد. او را بردند.
باري در جنب مسجد جمعه، در مدرسه، سيد مقتول را به احترام شستند و نماز كردند. مسجد جمعه از مرد و زن پر شد. علما شب را آنجا بودند و كفن گردن انداختند.
قرآن به دست گرفتند. گريه و ندبه بر اسلام نمودند. در شب آقا شيخ محمد واعظ مذكور و آقا شيخ مهدي واعظ و آقا سيد شرف و بعضي به منبر رفته روضه بر غربت اسلام خواندند و مذمت از دولت نمودند. شهرت كرد كه آقا سيد عبد اللّه در وقتي كه خواست از خانه به مسجد جمعه بيايد كفن گردن كرد. طلاب پاي ركاب او بودند گفتند تا ما هستيم سزاوار نيست تو كفن بپوشي. آقا سيد عبد اللّه گفت من با شاه طرف ميباشم. از آن طرف اتابيك ناهار را در منزل ييلاقي سپهدار مهمان بود. خبر شهر را به او دادند. حاجب الدوله و وزير دربار را جلو به شهر فرستاد و خود بعد از ناهار به شهر آمده به دار الحكومه رفت. اركان در آنجا جمع شدند و افواج را از اردو خواستند و به اطراف اركان سرباز و سوار جمع شد. اتابيك هم شب در گلستان ماند. قزاق هم در شهر گردش كرد. ساعت پنج و شش از شب رفته سرباز در شهر با طبل قسمت كردند و سرگذرها چاتمه گذاشتند.
و دور مسجد جمعه قريب ششصد سرباز با چوب گذاشتند. در شب كه مردم خوابيده بودند، پليسها در شهر فرياد زدند كه حكم قبله عالم است فردا هر زني از خانه بيرون بيايد خونش حلال است و هر كاسبي كه دكان خود را باز نكند مالش تاراج. مردم از
ص: 979
خواب بيدار شدند و اغلب را ترس فروگرفته تا صبح نخوابيدند.
فردا صبح كه روز پنجشنبه نوزدهم بود، سربازها در گذرها چاتمه داشتند و اطراف ارگ و سبزهميدان و توپخانه از نظام پر بود. قدري در ابتداي روز، زنها را سرباز گرفت.
مردم ازدحام كرده آنها را پس گرفتند و كتك هم در اطراف مسجد جمعه به سربازها زدند. سرباز آنجا بتمامه جا خالي كردند. گفتند قراولخانه پاي ماشين را خراب كردند.
علما هم در آن روز در مسجد قرآن به دست گرفته به اسلام ناله كردند. از آن طرف سادات و پيشنمازان محلات با عمامه باز و گريه و ناله بيرون آمدند و دسته الواط و مردم در عقب آنها در شهر هزاران بودند و به همين حالت به مسجد جمعه رفتند. سربازها منع نتوانستند و داخل مسجد شده يا محمد يا علي ميكشيدند و هياهوي غريبي در شهر است. حكم روز عاشورا را پيدا كرده. مردم در اضطراب ميباشند. شوكت دولت ايران از ميان رفته. ساعت چهار از شب رفته هم مردم را ميگيرند. قلوب از دولت برگشته.
خطرات بزرگ در ميان است. عريضه هم علما به توسط نصر [السلطنه] و شعاع السلطنه به شاه دادند اگر اتابيك مانع نباشد.
شاه از كشته شدن سيد ميترسد. اگر بشنود شايد اتابيك را معزول نمايد.
حاجب الدوله «1» در آن روز پيش شاه رفت. شاه گفت اتابيك كجاست؟ گفت مهمان سپهدار بود و بعد در شهر نزاعي شده سيدي يك نفر قزاق را كشت. سربازها سيد را كشتند. اتابيك براي اصلاح رفته. گفتند سربازهائي كه شب نوزدهم كشيك مسجد جمعه را ميكشيدند، اول اذان، رفتند به علما اقتدا كردند و از آنجا رفتند و گفتند ما با مسلمان جنگ نميكنيم.
در روز نوزدهم، اقتدار السلطان رئيس اردو كه در شهر بود و در پاي شمس العماره با سرباز كشيك ارگ را داشتند، دو سرباز سواد كوه آمده خبر آوردند كه الآن به طرف ما آمدند. آنها سراسيمه شدند و دست به تفنگ با تمام سرباز جلو رفتند. در اين وقت خبر آمد كه دروغ است. سينهزنها به مسجد جمعه رفتند. در شب بيستم نيز علما و سادات و
______________________________
(1). مصطفي [مصطفي قلي] خان امير معظم نوه حاجي محمد باقر خان دولو از همراهان مظفر الدين شاه بود كه از تبريز به تهران آمد و فراشباشي شاه و ملقب به حاجب الدوله شد.
ص: 980
طلاب در مسجد جمعه بودند و شام در حوالي آنجا خوردند و روضه خواندند و احياء گرفتند. سرباز و سوار هم تا صبح در شهر گردش كرد. و لوله غريبي در شهر است و سخت ناامن شده. اهالي نظام و دولت تنها بيرون نميروند. علما به شعاع السلطنه به توسط آقا سيد شرف روضهخوان پيغام دادند كه تمام افتضاحات شيراز را اتابيك به سر تو آورد و قوام الملك را به اسم تحصّن در خانه خود نگاه داشت و كسان قوام الملك به زور اتابيك در فارس آن حركات را كردند و تو از حكومت معزول شدي و حالا هم شهرت داده كه شعاع السلطنه ميخواهد وليعهد بشود، محض اينكه محمد علي ميرزا وليعهد با تو خوني بشود. بهعلاوه چون اين خبر را وليعهد در تبريز بشنود بترسد و مجبورا با اتابيك تملق گويد. با اين حالت چرا تو بايد همراهي با اتابيك بكني؟
شعاع السلطنه سخت متغير شده گفت ماندن من در اين شهر از براي اين است كه زنش را به خر بكشم و مشغول اصلاح ذات بين است. در روز جمعه بيستم در مسجد علما و سايرين بودند و از طرف دولت هم سرباز در شهر پراكنده و مانع حركت دسته و ازدحام مردم و حركت زنها را به جمعيت مانع ميباشند. در مسجد هم شبها قريب بيست زن با اسلحه ميخوابند. ساير سادات و طلاب هم اسلحه دارند. در ابتداي روز جمعه، از سادات و طلاب و مردم، قرآنها به دست از مسجد جمعه به طرف بازار بيرون آمدند.
سربازها مانع شدند. آنها قبول نكردند و كتك به دو سه سرباز زدند. آنها هم تفنگها را رو به مردم دراز كرده اول به سقف بازار تير انداخته آجر از سقف افتاده يكي دو نفر را كشت و نيز سيد پيشنماز قنات آباد هدف گلوله شد. سيد را ميرزا احمد خان سرتيپ پسر ميرزا ابو الحسن خان قايم مقام كه لامذهب است كشت. سربازها تير به مردم نينداختند. بعضي گفتند تفنگ را به مردم انداختند. بعضي ميگويند به سقف بازار. به روايتي هفت هشت نفر مقتول و به روايتي دو سه نفر مقتول و جمعي مجروح، مردم متفرق شده به مسجد برگشتند و مشغول ندبه و گريه ميباشند و به منبر رفته از رسوايي اسلام نقل مينمايند.
در شب شنبه، آقا سيد عبد اللّه و آقا سيد محمد به منبر رفته مردم را قسم به قرآن دادند كه متفرق شويد و پي آشوب نگرديد. اگر ما را نايب امام ميدانيد گوش بدهيد. ما براي شما حرف ميزنيم، اسباب خونريزي نشويد. بازارها را باز كنيد. ما چند نفر
ص: 981
مشغول اصلاح ميباشيم. شاه را از ما رنجانيدهاند. اگر گوش به حرف ما ندادند از ايران ميرويم.
در شب شنبه، علما حكم دادند جار كشيدند كه دكانها را باز نماييد. از طرف دولت هم سرباز و سوار در شهر گردش [ميكردند]. در ساعت سه مردم را ميگرفتند و بياحترام ميكردند. شهر از امنيت افتاده. اختيار به دست سرباز و سوار است. مردم اغلب از ترس از خانه بيرون نميمانند. قلوب از دولت رميده، گندم خرواري دوازده تومان شده بود. اين چند روز به شانزده تومان رسيد. عبور و مرور اين چندروزه به خارج شهر، كم در جمعه به حضرت عبد العظيم، كم در كوچه و بازار سرباز پراكنده است. مردم هم از رفتن به مسجد جمعه ترس دارند. از قرار معلوم به توسط نايب السلطنه، علما ميخواهند اصلاح نمايند. اگرچه اين دشمني ميان دولت و ملت كمون يافته و موقوف نميشود.
روز شنبه بيست و يكم، اتابيك به قرار سابق در عمارت گلستان بود. وزرا نيز حاضر بودند. نايب السلطنه نيز آمد و با اتابيك خلوت كرد. دكانها را باز كردند مردم به كسب پرداختند. اما خيلي كساد بود. بعضي ارامنه باز نكردند. ميترسند. گفتند ارامنه تبعه روس از سفارت خود امنيت ميخواهند. دولت تلگرافخانه و پستخانه را سپرده «1» كه علما به ولايات اطلاع ندهند. از قرار معلوم به توسط سفارت عثماني، علما اصلاح امور خود را ميخواهند و به عتبات نوشتهاند تكليف ميخواهند. بعضي ميگويند مردم در روز جمعه ميخواستند به سفارت انگليس يا عثماني متحصن بشوند. سربازها مانع حركت آنها بودند. خبرها را درست به شاه اطلاع نميدهند ميگويند چون ناخوش است مصلحت نيست. غروب شنبه شعاع السلطنه به مسجد جمعه نزد علما رفت. گويا براي اصلاح است. اما كاري از پيش نرفت. شب را اتابيك در گلستان خوابيد و سوار و سرباز در شهر پراكنده بودند. فشنگ زياد به سرباز داده شد. اطراف مسجد جمعه را سرباز احاطه كرده. در بام و بازار سرباز چاتمه زده عبور و مرور را به مسجد از هرطرف
______________________________
(1). يعني دولت به مسئولين ادارات تلگراف و پست سفارش كرده كه مانع از ارتباط تلگرافي و پستي علما با ولايات شوند.
ص: 982
بستهاند. نميگذارند كسي داخل و خارج بشود.
روز يكشنبه بيست و دوم در شهر و بازار و اطراف ارگ سرباز و سوار ازدحام داشت.
اطراف مسجد جمعه از سرباز پر بود. مردم را از دخول و خروج به مسجد ممنوع. كسبه چون اين خبر را شنيدند دكان را بستند. به تهديد قشون و ازدحام قشون در بازار ناچار باز كردند. اما هيجان غريبي در مردم پيدا شده اگر در گذرها سرباز مانع نباشد بلواي عام برپا ميشود. زنها فحش به دولت ميدهند و نفرين مينمايند. بعضي ميگويند شب گذشته علما را بردهاند. از اين جهت مردم را مانع به [ورود به] مسجد ميباشند. اما چند گاري در اين چند شب از مردم بردهاند. در روز يكشنبه اتابيك و وزرا در گلستان بودند. اتابيك در آنجا نيز تفنگچي براي حفظ خود [ترتيب] داده. سپهدار و حاجي آقا محسن عراقي را نزد علما فرستادند. از قرار معلوم علما گفتند به ما امنيت بده برويم. از طرف شعاع السلطنه شاهزاده اجلال الدوله دائيش نزد علما رفت. در هر صورت خطرات عمده در پيش است و اصلاحپذير نيست، مخصوصا در بيرون طهران و ولايات احتمال فساد بزرگ ميرود چنانكه در اطراف دهات طهران قتل و غارت در ميان است. يكي از دهات اتابيك را چاپيدهاند. خداوند ترحم كند. در آن روز شهرت داده سادات پونكي دو روز قبل يك نفر از آنها را سرباز كشته بود با كفن داخل شهر شدند و چهار نفر قزاق را كشتند.
در آن روز عريضه علما را به شاه براي مرخصي به توسط پسران شاه، آقا سيد علاء اعتماد الاسلام به نياوران برد. شاه نوشت: «هركجا ميخواهيد برويد. همه نوع همراهي به شما دارم.» سپهدار دستخط [را] به توسط مدير توپخانه نزد علما فرستاد. آنها اطمينان پيدا كرده شب به منزلهاي خود رفته صبح از راه حضرت عبد العظيم به طرف عتبات عاليات حركت كردند و التزام گرفتند كه در ابن بابويه «1» بمانند و به حضرت عبد العظيم نروند. در شب يكشنبه باران زياد و باد شديدي آمد و چادر مسجد جمعه را خوابانيد.
سرباز تا حوالي غروب در شهر و اطراف مسجد جمعه بودند. پس از آنكه علما رفتند سربازها را كم كرده و جمعي به اردو رفتند. در روز دوشنبه بيست و سوم علما صبح زود
______________________________
(1). متن: ابن باويه
ص: 983
بيرون رفتند. تقريبا ده نفر مجتهد و سي چهل نفر متفرقه و روضهخوان همراه آنها بود.
صورت علما از قرار ذيل [است] كه به طرف عتبات عاليات رفتند:
آقا سيد عبد اللّه مجتهد بهبهاني، آقا سيد محمد مجتهد سنگلجي، آقا شيخ فضل اللّه مجتهد نوري، آقا سيد جمال مجتهد پامناري، آقا شيخ مرتضي پسر مرحوم ميرزاي آشتياني، آقا شيخ مصطفي برادرش، «1» آقا سيد محمد مجتهد پسر مرحوم «2» آقا سيد علي اكبر، شيخ محمد صادق پسر ملا محمد تقي مجتهد.
روز دوشنبه دكانها را باز كردند و كسي با علما مشايعت نكرد. گويند سادات دهات بناي فساد را دارند. در قم و كاشان شورش است. روز دوشنبه سپهدار كه از طرف دولت نزد علما رفت گفت من مأمورم شما را بيرون كنم، امّا بيادبي نمينمايم و كمال اخلاص را دارم و تمام املاك خود را نزد شما ميگذارم و اطمينان از طرف دولت به شما ميدهم.
پس از آنكه علما رفتند به كهريزك، دولت دست و پاي خود را گم كرد و ميخواهد شعاع السلطنه يا نايب السلطنه را نزد علما بفرستد كه مطالب شما قبول است. شما مراجعت كنيد. علما قسم خورده [اند] كه به اين ترتيب مراجعت ننمايند و نيز آقا شيخ فضل اللّه روز دوشنبه نرفت. ميخواهد سهشنبه برود. اتابيك شيخ الاسلام قزوين را پيش او فرستاد كه شما نرويد تا من كار علما را اصلاح كرده آنها را مراجعت دهم. شيخ فضل اللّه گفت مصلحت اين است كه بروم و آنها را راضي نمايم و واسطه باشم. از طرف دولت هم سرباز در اطراف خانه علما ميباشد.
ميگويند در آن روز كه علما در مسجد محاصره بودند، سربازها را دولت تحريك كرد كه بروند پيش علما و بگويند اگر حكم جهاد دهيد ما با دشمنان شما جهاد ميكنيم.
علما گفتند با مسلمان جهاد نميشود كرد. آقا سيّد محمد پسر آقا سيد علي اكبر هم در
______________________________
(1). در متن آمده ولي ظاهرا نويسنده و يا ديگري چند خطي بر آن كشيده هرچند كه به خوبي خوانده ميشود:
ميرزا مصطفي آشتياني افتخار العلما پسر دوم حاجي ميرزا حسن مجتهد در 1311 مرتكب قتلي شد ولي به مناسبت نفوذ پدرش كسي از او بازخواستي نكرد. اما در 1327 جمعي ناشناس به خانه او رفتند و او را كشتند.
(2). ايضا در متن آمده ولي خط كوچكي بر آن كشيده شده. در هر حال ظاهرا منظور سيد علي اكبر تفرشي است.
ص: 984
روز دوشنبه نرفت. روز سهشنبه خواست حركت كند، طلاب و سادات جمعيت كردند مانع شدند. سربازها هم اطراف خانه را گرفتند. سيد به خانه رفت و خود او ميل به رفتن ندارد و اسبابچيني ميكند كه دولت هم اعظم السلطنه را فرستاد كه نرود.
و در روز چهارشنبه بيست و پنجم، سپهدار از طرف اتابيك پيش آقا شيخ فضل اللّه رفت كه نرود و كاغذ مهرباني به او نوشت. قبول نكرد و كاغذش را پرت كرد. در روز پنجشنبه بيست و ششم از طهران حركت و در حسن آباد ملحق به علما شد. از قرار معلوم جمعيت زيادي دور علماء است. چند روز هم در باقر آباد بودند. هريك از ولايات كه خبر طهران را ميشنوند ميشورند. روز چهارشنبه بيست و [پنجم] «1» مردم محلّه به خانه آقا سيد ريحان اللّه ريختند كه علما رفتند و تو ماندهاي. چون او پول از دولت گرفته بود نميخواست برود. از ترس مردم روز بيست و ششم به طرف ارض اقدس حركت كرد.
فقط از علما آقا سيد ابو طالب زنجاني مجتهد در طهران مانده، امام جمعه هم دماوند است. نزاع ميان ملت و دولت ايران جايگير شده. سربازها براي عملگي تنها نميروند.
راه بروند از مردم ميترسند. نايب السلطنه هم اين چند روز به جهت اينكه بياجازه او سرباز اردو را به طهران آوردند استعفاء كرد. هنوز قبول نشده. دولت سربازهاي متفرقه را روز پنجشنبه به اردو برد. فقط همان دو فوج قراولخانه ماندهاند. روز بلوايي، فوج امير بهادر را كه فشنگ دادند قبول نكردند و گفتند جزئي مواجبي كه به ما دادهايد، بگيريد. ما براي مواجب مسلمان را نميكشيم.
پس از آنكه اين خبر به شاه رسيد، در حمايت اتابيك سخت ايستاد و به او گفت سلطنت ما غضب است و به زور گرفتهايم و به مفت از دست نميدهيم. هركس مدعي است او را از ميان بردارد.
روز بيست و ششم جمادي الاولي، طلاب و سادات و تجار قريب چهارصد نفر به سفارت انگليس پناه بردند. از قرار معلوم، محرك خود علما بودهاند و سابق ميخواستند پناه ببرند، دولت در بلوايي مانع بود.
______________________________
(1). متن: بيست و ششم
ص: 985
در روز جمعه بيست و هفتم بر جمعيتشان افزود. قريب دو سه هزار نفر متحصن شدند. سفارت هم در باغ خود چادرها زد و كمال احترام را به آنها گذاشت و خواست شام و ناهار به آنها بدهد. قبول نكردند و خود مخارج ميدهند. در خيابان سفارت ازدحام غريبي است. نوكر باب «1» را سفارت راه نميدهد. مطالب خود را به سفارت گفتهاند. يكي امنيت، دوم قانون، سوم آمدن علما به طهران. سفارت گفته كه مطالب آنها را انجام بدهد. گفتند آقا سيد محمد و آقا سيد عبد اللّه از دولت انگليس موظف ميباشند.
در بلوايي خيلي به آنها پيغام دادند كه به سفارت بياييد، مقاصد شما برآورده ميشود.
براي دولت خطرات بزرگ در ميان است. چشم و گوش مردم باز شده و چاره ندارد و هركس كه داخل سفارت ميشود يك بليت با نمره به او ميدهند.
روز شنبه بيست و هشتم را خيال دارند دكاكين را ببندند «2». ميگويند جمعيت علما و اطراف آنها تا امروز به ششصد نفر رسيده و هرروز به آنها از طهران در حسن آباد ملحق ميشود. از طرف دولت هم مأمور با سوار فرستادهاند كه علما را مانع شود كه داخل شهرهاي وسط راه بشوند.
طهران
در عشر سوم جمادي الاولي 1324، دولت محض اسكات مردم ولايات به جهت خفتي كه به علما داده قانون عدليه از خود نوشته و در روزنامه منتشر داشته هرچند كه به اعمالش رفتار نخواهد كرد.
طهران
اشاره
در روز بيست و ششم كه مردم ابتدا به سفارت انگليس بست نشستند قريب دويست نفر بيشتر نبودند. شارژدافر دولت «3» انگليس به آنها گفت ما بيشتر از ششصد نفر قبول نميكنيم و مقصودش اينكه جمعيت مردم زياد شود. اين بود كه روز بعد مردم ازدحام كردند و اغلبي شب به خانه ميرفتند و روز به سفارت برميگشتند.
______________________________
(1). يعني كارمند دولت
(2). متن همه جا: بهبندند
(3).Grant Duff
ص: 986
روز بيست و هشتم دكاكين را باز كردند ليكن اغلب شاگردها نشسته استادها نبودند.
سايرين هم منتظر صدا ميباشند. نيز ازجمله مطالبي كه مردم از سفارت خواستهاند اين است كه در ايجاد مجلس ملي بايد يك نفر وكيل از طرف دولت انگليس در آنجا باشد و بعضي صرافها كه بستي شدهاند «1» به جهت اين است كه صد و پنجاههزار تومان از مشير السلطنه در وقتي كه وزارت خزانه را داشته طلب دارند كه پاي دولت است.
ميگويند ما مقروض به خارجه ميباشيم محلش اين پول است.
در روز بيست و هفتم اتابيك از بالا پايين آمده عصر را در منزل خود با آقا سيد ابو طالب زنجاني مجتهد كه با دولت همراه است و آقا سيد احمد بهبهاني معروف به «پابرهنه» خلوت كرده از علما دو سه نفر بيشتر باقي نمانده.
در روز بيست و هشتم، شاه براي وزرا نقل ميكرد كه اتابيك سفارت انگليس را جواب سخت داده و من اگر بايد سلطنت خود را روي اين كار بگذارم خواهم گذاشت و زيربار تعديات آنها نخواهيم رفت. از قرار معلوم سفارت اصلاح كار مردم را خواسته.
هم در آن روز شاه مشغول قمار بوده گويا در مملكتش هيچ خبري نيست. در روز بيست و نهم رياست عدالتخانه جديد را به شعاع السلطنه دادند و قرار شد كه در يكي از بيوتات سلطنتي دائر شود.
روز بيست و نهم علما به قم وارد شدند. جمعيتشان قريب هزار نفر است. از اغلب طبقات همراه آنها ميباشند. در راه، آقا سيد عبد اللّه و آقا سيد محمد كمال مهرباني را به همراهان نموده و تمام آنها را تا سوار نميكرد [ند] سوار نميشدند. معتمد خاقان تلگراف به اتابيك زد كه علما وارد قم ميشوند. تكليف چيست؟ جواب زد احترام به آنها بكن تا آن اندازه كه پا از حدّ خود بيرون نگذارند. اگر بخواهند تجاوز از حد خود بكنند، تكليف و دستور العمل را به توسط سردار فيروز شاهسون فرستادهام و او با سوار زياد مأمور قم است. در روز بيست و نهم جمادي الاولي، شاهزاده امير سيف الدين «2» ميرزا با دستخط از طرف دولت مأمور قم است. گويا ميخواهد علما را به طهران مراجعت دهد.
______________________________
(1). يعني بست نشستهاند و به عبارت ديگر به سفارت انگليس پناه برده و تحصن اختيار كردهاند.
(2). امير سيف الدين ميرزا امير توپخانه
ص: 987
در غره جمادي الثانيه، تجار و بزاز بعضي از صرافها در طهران دكاكين خود را بستند با اينكه اتابيك از رؤساي آنها التزام گرفته بود نبندند. به زور سفارت انگليس، اعتنا نكردند. سفارت با دولت مشغول مذاكره و اصلاح آنهاست. دولت ميگويد اينها جمعي رجاله و ورشكسته هستند. ميخواهند مال مردم را بخورند فساد ميكنند. بهعلاوه ملت تابع دولت است. آنها گفتند چگونه در مسأله ايجاد رژي در ايران و موقوف شدنش گفتيد تقصير [ملت است] «1» ملت راضي نيست و كلي ضرر به ما زديد. پس حالا ضرر ما را بدهيد. تجار كه گفتگوي دولت را [] «2» اين بود كه بستند و به سفارت رفتند. بعضي شب را در آنجا ميمانند و بعضيها به منزل ميروند. سفارت اطمينان داده و گفته كه هرجا باشيد در پناه ما ميباشيد.
روز سهشنبه دوم جمادي الاخري سه ثلث بازار بسته بود. تمام كاروانسراها نيز مسدود بود. رفتهرفته هيجان مردم زياد ميشود. دولت چون مدعي را سفارت انگليس ميداند سختي نميكند. مردم با كمال آزادي عصرها به سفارت ميروند. در روز سهشنبه قريب چهار پنج هزار نفر در سفارت از مردم بودند. از طرف سفارت عكس آنها را برداشتهاند و اسم هريك را نوشته به وزارت خارجه ايران و لندن فرستادهاند و از براي هردسته چادر مخصوصي زدهاند.
در آن روز، عصري حاجي محتشم السلطنه رئيس وزارت خارجه از طرف دولت براي مردم دستخط آورده كه همه نوع امنيت به شما داده ميشود و مقاصد شما را برآورده.
مردم اعتنا به او نكردند و گفتند ما با شما طرف نيستيم. هرحرفي كه داريد با سفارت بزنيد. از قرار معلوم تا روز جمعه سفارت از مردم ايران مهلت خواسته كه مطالب آنها را برآورد.
روز پنجشنبه چهارم، بازارهاي طهران، بيشتر از دو سه روز قبل بسته بود و تمام به سفارت رفته و براي هريك از اصناف چادر برپا كردهاند. از طرف دولت در روز سوم، مستشار الملك وزير بيوتات به قم رفت كه علما را بياورد و كالسكه سلطنتي را در عقب
______________________________
(1). تكميل قياسي
(2). ظاهرا كلمه يا كلماتي افتاده.
ص: 988
علما فرستادهاند. دولت دست و پاي خود را گم كرده. براي اتابيك احتمال عزل است.
ميگويند دو سه روز كه طهران بود استعفا كرده است. رياست عدليه جديد را به شعاع السلطنه با يك عصاي مرصع دادند [و] به لقب «ايرانمدار» مفتخرش نمودند.
هرچند تا كار علما و مردم ترتيب نگيرد، اين كار هم پايهاي نخواهد داشت. از قرار معلوم اغلب ولايات ايران به جهت خفت علماي طهران مغشوش است. در آن روز كه محتشم السلطنه دستخط شاه را به سفارت برد، مردم گفتند كه با ما طرف نيستي، هرحرفي داري با اجزاي سفارت بگو، از قرار معلوم مضمون دستخط اين بود كه:
«امنيت خواسته بوديد همه نوع امنيت به شما ميدهم. در باب قانون عدالت، من بيشتر از شما ساعي هستم و دائر نمودم. در باب علما، خودشان رفتند من آنها را بيرون نكردم. برويد آنها را بياوريد. در باب طلب شما از بابت بروات، بعد از بيرون آمدن قرار آنها را ميدهم. در باب عزل نوز وزير گمرك بعد از آنكه كنتراتش سر آمد، معزولش ميكنم.»
مردم اعتنا به اين حرفها نكردند، بدون اينكه قانون ملتي دائر شود و علما بيايند و بعضي از اجزاي خائن شاه معزول شوند چارهاي دولت ندارد.
در پنجم جمادي الثانيه كه روز جمعه بود، تمام بازارها و اصناف و كسبه بسته بودند و رؤساي آنها در سفارت بودند مخصوصا بناها و نجارها نيز بدانجا رفتند و براي آنها سفارت چادر زد. در اين روزها در سفارت نماز جماعت منعقد است و چندين نفر اذان ميگويند و روضهخواني ميكنند و يا اللّه و يا محمد ميگويند. هنگامه غريبي است. گويا نمونه صحراي محشر و فزع اكبر است. خود شهر دار الخلافه در كمال ناامني است.
دزدي در خانهها زياد است، داد و ستد مسدود. عمل تجارت خوابيده. بانك روس دار التجاره خود را از بازار امير به خيابان علاء الدوله برد كه مبادا مردم او را بچاپند. داد و ستد هم تجار خارجه ندارند. به دولت متشكي شدند. اطراف عمارت اتابيك هم سرباز زيادي براي حفظش ميباشد. تا حال چنين اتفاقي در ايران روي نداده. ميگويند تمام لجاجت اتابيك براي اين است كه دولت ايران را خارجه بگيرد و به دست وليعهد نيفتد.
روز شنبه ششم، بازارها بيشتر از سابق بسته بود. يعني بقال و خباز و قصاب و عطار و بعضي دكاكين جزء باز و نيز در اطراف مسجد قريب چهل پنجاه دكان نبسته بودند كه
ص: 989
متعلق به امام جمعه بود و الّا تمام دكاكين بسته بود. حتي گبرها و بناها و حمالها نيز به سفارت رفته و متحصن شده. ميگويند قريب هفتاد چادر براي اصناف زدهاند و اسم آن صنف را در جلو چادر نوشته. روزي هشت خروار نان خوب داده ميشود و قريب چهار خروار برنج. نايب سفارت انگليس [ميگويد] من حمايت از مردم ندارم. اينجا حكم لندن را دارد. اگر دولت ايران حرفي دارد با خود لندن حرف بزند. از قرار معلوم، مشير الدوله در روز هفتم با دستخط عازم قم است كه علما را بياورد و بعضي مقاصد آنها برآورده است. گفتند دو دفعه شارژدافر انگليس خواست خدمت شاه برود عذر آوردند. كه ناخوش است. في الجمله شاه هم از اين گفتهها كسالت پيدا كرده. در بازار مردم ميگويند فاتحه سلطنت قاجاريه را خواندهاند. تا حال چنين اتفاقات در ايران ديده نشده بود. ميگويند يك روز نايب السلطنه ميخواست پيش شاه برود. وزير دربار گفت شاه كسالت دارد. نايب السلطنه به او فحش داد و خدمت شاه رفت و مطالب را حالي كرد.
در اين مدت مطالب را اتابيك نميگذارد به شاه برسد. عضد السلطان يك روز به شاه تمام را گفت و گفت آخر ما بايد بليتفروش بشويم. مملكت به دست اجنبي افتاد. در شهر و اطراف شهر امنيت نيست، دزدي فراوان است.
در عصر [يكشنبه] هفتم، اتابيك خدمت شاه آمد. در اين وقت تلگرافي از تبريز رسيد، اتابيك را پشت تلگراف خواست و حضورا وليعهد با او صحبت كرد و او را تهديد كرد. بروي خود نياورد و به شاه نگفت. نيز وليعهد با شاه حضورا با تلگراف مذاكره كرد و از وضع داخله و خرابي دولت و مداخله انگليسيها گفت. شاه درست در اين مدت حالي نشده، در همان وقت دستخط عزل او را مينويسد و به حاجب الدوله ميدهد كه به اتابيك بده و او را مجبور كن كه از طهران خارج بشود. حاجب الدوله دستخط را به اتابيك در همانجا ميدهد. حالتش تغيير ميكند. ميگويد پس من بروم و مرخصي بگيرم نميگذارد و ميگويد من اجازه ندارم و شاه اندرون است و الان [بايد] بروي. ناچار به مبارك آباد ميرود و تهيه مينمايد كه به اوشان رفته از آنجا به دهات خود به تبريز برود و بماند و بعضي ميگويند از آنجا به فرنگ خواهد رفت و نيز شهرت دارد [كه] دور او را سوار گذاشته و از او حساب ميخواهند. در اينكه مطالب را به شاه رسانيدهاند ترديد
ص: 990
است كه آيا كيست؟ بعضي نايب السلطنه را و بعضي شعاع السلطنه و عضد السلطان و بعضي خواجهها و بعضي از خارجه ميگويند.
در هرصورت غروب شب هشتم را يك نفر دلال، سواره وارد سفارت انگليس شد و جار كشيد كه اتابيك معزول است. مردم اطراف او را گرفتند. تجار او را بد گفتند و ساكت كردند كه مبادا مردم متفرق شوند. اجزاي سفارت او را اول حبس كرده كه اين خبر را كي به تو گفت؟ گفت شخص درستي گفت و عزل او صحيح است. انگليسيها از اينكه مبادا مردم از سفارت بروند نگذاشتند آن روز مردم اطلاع به هم رسانند و مردم را محركاند كه بگويند ما قانون را ميخواهيم و ازدحام مردم در سفارت روز به روز بيشتر بشود.
يعني ميآيند و شبها به منزل خود ميروند. قريب هزار و كسري در شب آنجا ميمانند.
مخارج آنها را تجار ميدهند. در هرصورت مردم طهران عموما از عزل اتابيك خوشحالند و مصافحه «1» و مباركباد با هم مينمايند و نفرين و لعنت به او. از قرار معلوم، وزير دربار و حاجب الدوله هم كه همدست او بودند معزول ميشوند. مشير الدوله قرار بود كه به قم برود و محتشم السلطنه را همراه ببرد. مشير الملك پسرش [را] براي وزارت خارجه به جا گذارد. شب شاه به او تلفن زد و رفتنش موقوف شد.
روز دوشنبه هشتم در نياوران، وزرا حضور داشتند. شاه حضورا به نايب السلطنه نيم ساعت التفات كرد و گفت تو برادر و پشت من ميباشي. آنگاه روي به مشير الدوله كرده كه در اين مدت جز خدمت از تو چيزي نديديم. عين الدوله استعفا كرد. تو رئيس الوزرا ميباشي و هفته [اي] پنج روز در دربار بايد حاضر شوي با حضور وزراء.
بايد مطالب خود را به توسط تو به من عرض نمايند و تمام بايد از حرف تو بيرون نروند.
حضورا به وزير دربار «2» ميگويد كه مرد [ي] خائن هستي. به من خيانت كردي و هرچه از تو پرسيدم دروغ گفتي. دستخط وزارت او را موثق الدوله به دربار آورد. هم در آن روز عضد الملك حضور داشت. شاه او را مأمور قم كرد كه علما را بياورد.
ازدحام مردم در روز هشتم در سفارت بيشتر از هر روز بود. تمام دكاكين بسته جز
______________________________
(1). متن: مسافحه
(2). حسين پاشا خان امير بهادر جنگ
ص: 991
معدودي كه محل احتياج يوميه مردم است. مثل روز عاشورا است. در اين چند روز يك دستخط شاه به مردمي كه متحصن سفارت بودند نوشت كه من علما را بيرون نكردم و آنها را خواهم آورد و مطالبشان را روا ميسازم و امنيت هم به شما ميدهم. عرايض شما هم تمام انجام ميگيرد. محتشم السلطنه به سفارت نزد چادر يكي از اصناف آمده اظهار دستخط شاه را نمود. آنها گفتند احترام دستخط را نگاهدار كه از اين دستخطها خيلي نوشته و بعد به جايي نرسيده. اگر هم مطلبي داري به شارژدافر «1» بگو. محتشم [السلطنه] بعد از مراجعت به خدمت شاه آمده شاه ميپرسد چند نفر در سفارت ميباشند؟ جرأت نميكند بروز بدهد. با قرآن او را قسم ميدهد. از اول تا آخر مطالب را عرض ميكند.
شاه متأثر ميشود كه به من ميگفتند بيست و دو نفر بيشتر در سفارت نيست. اين بود كه اتابيك را معزول [كرد] و از بخت خود در شكايت است و از كشته شدن سادات غصه زياد دارد و براي آنها روضهخواني ميكند.
روز نهم نيز تمام دكاكين طهران بسته است. اگر هم بعضي باز است سادات و الواط به فحش آنها را ميبندند. خيالشان اين است تا علما نيايند و قانون دائر نشود بيرون نيايند.
نفوذ انگليسيها در ايران زياد است. ديگر چاره ندارد. به مردم ميگويند اگر جاي شما تنگ است، باغ امين السلطان هم از ماست. آنجا برويد، براي شما چادر ميزنيم و مقصودشان اجتماع مردم است كه كار را يكسره نمايند. گفتند قورخانهچيان و بعضي افواج و قاجاريه هم خيال دارند در آنجا متحصن شوند.
در اين چند روز، چند عريضه مردم از ماوقع خود به شاه نوشتهاند و نيز تلگرافي از پادشاه انگليس به مردم پناهيان رسيد. مبني بر اينكه تلگراف شما رسيد. مطالب را رجوع به مجلس پارلمان نمودم كه مطالب شما را انجام بدهند و سفارش به مظفر الدين شاه ميشود كه شما آسوده باشيد. شهرت دارد در لندن ازين بابت چراغان كردهاند. در قم ولوله غريبي است. از اطراف ازدحام زياد است. علما و واعظين هرروزه به منبر
______________________________
(1). مؤلف اين كلمه يعنيCharge d affaires را به صور مختلف ولي غلط نوشته. اين كلمه فرانسوي است يعني متعهد امور و ما در اصطلاح سياسي امروز بدان كاردار ميگوييم يعني كسي كه، در غياب وزير مختار يا سفير، مسئول امور سفارتخانهاي است.
ص: 992
ميروند و مردم را بيدار مينمايند و از تعديات دولت و اتابيك نقل مينمايند.
علاء الدوله هم، پس از آنكه به فارس رسيد، مردم ازدحام كرده كه از اين دري كه آمدهاي يمن ندارد، برويد از ديگري بياييد. چون بيرون ميرود ابواب را مسدود مينمايند و پناه به قونسول انگليس ميبرند و به او پيغام ميدهند كه ما ماليات خود را ميدهيم به شرطي كه داخل شهر نشوي و اگر مقصري را ميخواهي به اطلاع قونسولگري طلب كن. الآن علاء الدوله از جانب دولت انگليس است. بعضي ولايات ديگر را ميگويند كه آنها نيز در پناه روس و انگليس رفتهاند. مهماني عيد شاه را هم كه بايد صدر اعظم وقت بگيرد، شاه به نايب السلطنه گفت كه در عهد شاه مرحوم تو ميگرفتي، حالا هم بگير. بعد موقوف شد و مشير الدوله در رستم آباد منزل ييلاقي خود خواهد گرفت. [مشير الدوله محض گرفتاري، مهماني را گردن نايب السلطنه گذاشت]. «1»
سبب رفتن مردم را به سفارت ميگويند اين شد كه دو نفر تاجر معتبر را اتابيك گرفت كه شما چرا مخارج علما را در حضرت عبد العظيم (ع) ميداديد. ساير تجار كه خبر شدند به سفارت روس رفته كه پول و جنسي كه تو به تجّار و بزاز ايران دادهاي ضامن اين دو تاجر ميباشند. آنها را دولت گرفته پول تو ميسوزد. سفارت روس به اتابيك مينويسد كه من هفده كرور و به روايتي بيست و پنج كرور از تجّار ميخواهم. اگر مويي از آنها كم بشود از دولت ميگيرم. ناچار آنها را رها ساخته آنها هم به تلافي مردم را تحريك كرده ابتدا از سفارت عثماني استمزاج كردند كه ما اگر به شما پناه بياوريم همراهي مينماييد. آنها ايشان را جواب دادهاند. چند نفر تجار ابتدا به قلهك «2» به سفارت انگليس رفتند و استمزاج از ايشان نمودند. آنها گفتند دير كرديد و همه نوع همراهي با شما خواهيم نمود. دولت عثماني هم محض اينكه سفيرش مردم را قبول نكرده [وي را] از سفارت معزول ساخت.
روز دهم ازدحام مردم در سفارت زياد شد. عدد چادر به يكصد و دو رسيد. اين مردم
______________________________
(1). مطالب بين دو قلاب در حاشيه نسخه متن آمده.
(2). متن: زرگنده
ص: 993
كه در آنجا هستند صدايشان بلند نميشود. كساني كه شب در آنجا متحصن ميباشند به هفت هزار و كسري رسيده، خيلي با نظم و احترام. ناهارشان آبگوشت و ماست و انگور و پنير و نان است، شب چلوخورش بادمجان. هر پنج نفر سر يك مجمعه شام ميخورند. هزار مجمعه ميباشد غير از شام دستي و مكرر تمام مخارج را نقدا حاجي محمد تقي بنكدار ميدهد. بعد سرشكن خواهد شد و از اصناف ميگيرند. ميگويند كمك خارجي هم دارد از تجار معتبر و وزراء و امين السلطان كه در پاريس است. تا ساعت پنج، مردم در سفارت آزادند. بعد از ساعت پنج، از خود شبي دويست نفر پاسبان قرار دادهاند كه با حربه در سفارت گردش ميكنند و اسم شب قرار دادهاند. اگر كسي بخواهد از چادر خود بيرون بيايد بايد اسم شب بدهد. اينها از براي اين است كه مبادا مفسدين يا بابيه بخواهند در شب آشوب به پا كنند يا جمعي را به قتل بياورند. آنوقت دولت انگليس را مجبور ساخته ايران را بگيرد و مذهب آنها آزاد شود.
سبب عزل اتابيك را اينطور نيز گفتند كه وليعهد قريب بيست تلگراف از اغتشاش تبريز و طهران به اتابيك زد. او اعتنا نكرد و جواب نداد. ناچار مستقيما به توسط نايب السلطنه به شاه زد: مگر ايران بيصاحب [است]؟ چرا جواب تلگرافهاي مرا نميدهيد؟ اگر من عرض نكنم مسئول خواهم بود. نايب السلطنه خدمت شاه آمد و تفصيل را عرض كرد. خود شاه مستقيما به پشت تلگراف آمده با وليعهد مخابره كرد.
وليعهد گفت بيست هزار نفر از تبريز به جهت رفتن علما به قم بيرون آمدهاند. پيش اتابيك فرستاد كه تلگرافها را بده. او گفت الآن من با شارژدافر صحبت دولتي ميكنم. پس از آن خود شرفياب شده عرض مينمايم. دوباره شاه فرستاد من ترا نميخواهم. تلگرافات را بده. اتابيك خود به نياوران آمد. خواست به باغ برود، او را مانع شدند و گفتند نايب السلطنه در دربار است پيش او برو. او پيش نايب السلطنه رفت. در اين وقت وزير دربار به دربار آمده به او گفت: استعفا بنويس. گفت: تلافي خدمات من است؟ و ابا كرد.
نايب السلطنه گفت: فضولي نكن. بنويس. ناچار نوشت و همان وقت سوار شده به مباركآباد رفت. يك دو روز آنجا بود. از آنجا به شهر آمده خانه خود را مهر كرد و در
ص: 994
آخر روز نهم از طهران به طرف اوشان رفت. در چندي قبل، قريب شصت هزار تومان كسري مواجب خود را از گمرك نقد گرفت. در اين مدت اندك چنان مملكت و دولت و سلطنت و ملت ايران را خراب كرد كه چنگيز در سلطنتش ننمود. چيزي نمانده كه سلطنت قاجاريه پايمال شود. در حقيقت رشته به هم خورد و خود قريب ده پانزده كرور جمع كرد. ميگويند عايدي گمرك سالي يازده كرور است. سالي شش كرورش به كيسه او ميرود. خانوادههاي طهران به واسطه او برچيده شده. جز تكبر و لجاجت و خودپرستي چيزي از او ديده نشد. به مردمان بيچيز محترم اعتنا نميكرد. هركس صاحب پول بود، او را محترم ميشمرد. هميشه ميگفت دولت قشون لازم دارد. سايرين زياد ميباشند. گاهي ميگفت حال مردم قدر مرا ندارند. بعد از آنكه مردم، مزار مرا زيارت مينمايند و افسوس از مردن من ميخورند.
الحمد لله تعالي از شرش آسوده شديم. شاهزاده امير سيف الدين كه در قم نزد علما رفته بود. خبر عزل او را به آقا سيد عبد اللّه داد. گفت بشّركم اللّه بالجنة.
خلاصه روز نهم جمادي الثانيه وزرا را به دربار نياوران احضار كردند. نايب السلطنه و شعاع السلطنه و عضد السلطان و مشير الدوله رئيس الوزرا و سايرين هم حضور داشتند.
مجتمعا به خدمت شاه رفته، شاه از درستي قلم و راستي قدم و امانت و صداقت مشير الدوله نقل كرد و گفت در تبريز هم، در كارگذاري خدمات كرده. شاه مرحوم ميگفت مشير الدوله سزاوار صدارت است. براي اصلاح امور حاليه بهتر از او كسي نيست. او را به منصب صدارت و شخص اول و خطاب «جناب اشرف» ي مفتخر داشتم و به يك جبه شمسه مرصع با شرابه مرواريد مخلّع گرديد و مسئول كشور و لشكر هردو است. بعد از آن مجتمعا به دربار رفته و [] دستخط ذيل را آورده قرائت كرد.
«چون تعيين رياست مطلقه هيئت وزراي دربار دولت منوط به حسن انتخاب و رجوع به معلومات خاصه خودمان است و مشير الدوله وزير امور خارجه را در اين مدت هميشه به صدق نيت و خلوص عقيدت آزموديم و از ساير چاكران او را به مقامات دولتخواهي و صلاحانديشي و تحمل هرگونه خدمت و زحمت بيشتر طرف اطمينان و اعتماد ميدانيم، در اين موقع كه براي مزيد صحت جريان امور ادارات دولتي تعيين و انتخاب رياست مستقله براي
ص: 995
رجوع كليه مهام مملكت لازم بود معزي اليه را كه علاوه بر كبر سن و قدمت خدمت شخصا پادشاهپرست و دولتخواه است از اين تاريخ به خطاب جليل «جناب اشرف» و مقام منيع صدارت عظمي مفتخر و منصوب فرموديم تا نيل به اين مقام را [نتيجه] صدق نيّت و دولتخواهي خود شمرده آنطور كه مقصود خاطر ملوكانه و درخور كفايت و كارداني اوست، در اصلاحات امور اقدام و در مطلق امورات كشوري و لشكري و خارجه و داخله و تمام اعمال بلا استثناء خود را مسئول و مستقل داند.
شهر جمادي الثانيه يونت ئيل 1324.
سواد دستخط به قلم شاه بر صدر دستخط سابق:
از آنجائي كه ما كمال صداقت و درستي را از ميرزا نصر اللّه خان مشير الدوله ملاحظه كردهايم، لهذا او را به منصب صدارت عظمي منصوب فرموديم.
في شهر جمادي الثانيه 1324
تمام مباركباد گفتند، ليكن نايب السلطنه به جهت اينكه لشكر هم با مشير الدوله شد راضي نبود. رئيس الوزرايي او دو روز بيشتر طول نكشيد. چنين اتفاقي در ايران روي نداده كه در يك روز شخصي به اينهمه درجات نايل شود. اين به جهت اين است كه دولت گرفتار و در امور خود درمانده است. مشير الدوله مردي حليم و مدبّر و عاقل و درستكار و مردمدار است. به خوبي از پيش ميبرد. وزارت خارجه را نيز به خود او دادند و ميخواهد به پسرش مشير الملك بدهد. حاجي سيف الدوله وزير تجارت حضورا به صدر اعظم عرض كرد كه تمام خرابي امور به جهت اين است كه كارها به انجام نميرسد.
بايد كار امروز را به فردا نگذاشت. صدر اعظم گفت در شميران، دربار هفتهاي پنج روز است و من از صبح تا غروب مينشينم. بعد از اينكه به شهر رفتيم تا سه ساعت از شب رفته دربار منعقد خواهد بود.
در روز دهم و يازدهم، جمعيت سفارت اضافه شده. تمام اصناف بستهاند. حتي بعضي حمامها و عطاريها. ميگويند اگر علما بيايند ما پيشباز آنها نميرويم و از سفارت بيرون نميآييم مگر اينكه مجلس عدالت ملي دائر شود.
و در روز دهم، صدر اعظم هيجده نفر از رؤساي تجار را به بالا احضار كرد و به آنها
ص: 996
در باب مجلس اطمينان داد. تجار به سفارت آمده به مردم گفتند. قبول نكردند و گفتند ما مجلس (پارلمنت) يعني شوراي ملي ميخواهيم. بايد چهار سفارتخانه هم امضا كند.
شما هم گفتگو اگر داريد به شارژدافر بنماييد. شاه از اين دستخطها خيلي كرده. عصر كسبه طهران چراغان شب عيد شاه را جلو سفارت انگليس مفصلا ترتيب دادهاند.
در عشر اول جمادي الثانيه، مشهدي حسين تبريزي كتابفروش در خواب حضرت پيغمبر و جمعي از ائمه عليهم السّلام را ديد كه مظفر الدين شاه با حالت غصهناك و سركج خدمت آن حضرت آمده از خرابي كار دولت خود عرض كرد. حضرت فرمود بزودي آسوده خواهي شد.
صورت تلگراف ادوارد هفتم پادشاه انگليس به رعاياي متحصن ايران در سفارت
به عموم طلاب مدارس روحاني و كسبه شهر طهران تلگراف تظلم برادران عزيز كه چهارشنبه 25 ژوليه به توسط سفير كبير باكفايت خودتان نموديد رسيد و قلبا از تعديات متعمدانه وارده مظلوميت علماي واجب التكريم و قاطبه رعيت متأسف و متألم شدم. جواب شما را به مجلس شوراي ملي رجوع نمودم. اميدوارم كه برادر ارجمند تاجدار اعلي حضرت مظفر الدين شاه قاجار جواب بيغرضانه مجلس شوراي ملي انگلستان را با عنايات شخصي خود در دفع ظلم و تعديات به سمع اصغا قبول فرمايند و رفع و دفع ظلم را شخصا از رعيت با وفاي خودشان خواهند فرمود. عصر چهارشنبه 25 ژوليه ادوارد هفتم.
روز دوازدهم جمعيت در سفارت بيشتر از سابق بود. عصر آن روز از علماي قم براي متحصنين سفارت تلگراف زدند كه شماها بيرون نياييد، ما هم نخواهيم آمد. تمام زحمات ما براي شماست و نيز تلگرافي به شارژدافر زدند. اين خبر كه به دولت رسيد، در شب شاه مجلس قانون ملي را قبول كرد. به اين مضمون كه هرچه مجلس حكم كرد به نظر شاه برسد. آنوقت اگر مصلحت دانست مجري شود.
روز سيزدهم، صدر اعظم و نايب السلطنه براي ناهار به شهر آمدند و در جلو اطاق موزه نشستند. جمعي از وزرا نيز بودند. جمعي از تجار معتبر هم از طرف متحصنين
ص: 997
حاضر شدند و گفتگو كردند. صدر اعظم گفت شاه مطالب را قبول كرد، ليكن بايد به امضاي شاه برسد. گفتند اسم دولت نبايد در آن مجلس باشد. صدر اعظم متغير شد و گفت محال است. در سفارت بمانند و بيرون نيايند. تجار از اين سخن خود پشيمان شدند. گفتند بايد دستخط را سفارت انگليس امضا كند. صدر اعظم گفت روس يا آلمان.
گفتند روس خود گرفتار است و همراهي به مجلس براي اينكه خود هنوز مشروطه نيست نخواهد كرد. آلمان هم با ما همجوار نيست. همراهيش فايده ندارد. صدر اعظم گفت انگليس ممكن نيست، ساير مطالب آنها را قبول [كرد] كه چاپ بشود. تجار گفتند آنها را كه از طهران خارج كرديد بايد برگردند. صدر اعظم گفت شاه قبول نميكند و فرمود در طهران نيايند به هرجا ميخواهند بروند. بعد گفت امشب را كه عيد شاه است دكاكين را باز كنند و چراغان نمايند. گفتند امشب نميشود. فردا باز ميكنند و شب چراغان، بهعلاوه جلو سفارت را تجار و كسبه چراغان مفصل نمودهاند. گفتگو به اين ختم شد كه صدر اعظم شاه را ببيند و عمل را تمام كند. بعضي مفسدين مردم را نميگذارند اصلاح شود. شاه راضي است. اجزاي ترك او ناراضي ميباشند كه راه تقلب آنها بسته ميشود. بعضي از وزراء و سياسيدانها با آراي مردم همراهند. صدر اعظم تا حوالي غروب شهر بود. آنوقت بالا رفت. وزارت خارجه را مشير الدوله ميخواست به ناصر الملك «1» بدهد، قبول نكرد و گفت: من تازه اطلاع از وزارت دفتر پيدا كردهام. اما باطنا چون ميداند صدر اعظم ميل ندارد كه وزارت خارجه از اداره خود خارج شود زيربار نرفت. نيز به علاء السلطنه «2» وزير مختار [ايران در] انگليس تكليف كرد. او هم به اين ملاحظه زيربار نرفت. ميخواهد به پسر خود مشير الملك بدهد.
خلاصه شب چهاردهم كه شب عيد شاه بود، در بعضي نقاط كه متعلق به دولت بود چراغان شد و نيز در بعضي خيابانها و ميدان توپخانه چراغان كردند. جلو سر در الماسيه آتشبازي فراهم بود. نايب السلطنه در آنجا نشست. از طرف ملت هيچ چراغان نشد مگر
______________________________
(1). ابو القاسم خان ناصر الملك قراگزلو همداني كه در دوره محمد علي شاه به صدارت و در سلطنت احمد شاه به نيابت سلطنت رسيد.
(2). ميرزا محمد علي خان علاء السلطنه سفير ايران در لندن و پدر حسين علاء.
ص: 998
جلو در سفارت انگليس. بعضي نانواها چراغان كردند. در نياوران آتشبازي شد. روز عيد هم دكانها را باز نكردند و از سفارت بيرون نيامدند. در اين چند روز اخير جمعي به سفارت روس رفته متحصن شدند. سادات شيرازي رفتند و آنها را بيرون آورده كه اينها بابي ميباشند و ميخواهند فساد نمايند.
امروز دولت بكلي ضعيف شده. شاه و صدر اعظم سخت گرفتار ميباشند. عن قريب مشروطه خواهد شد. آدم كاري هم دولت ندارد. روزي كه اتابيك ميخواست برود، شاه يك انگشتري گران قيمت به او داد و كاغذ التفات به او نوشت. اتابيك به منزل نايب السلطنه و از آنجا به منزل صدر اعظم رفت و خداحافظ كرد و چند نفر اجزاي خود را به او سپرد. صدر اعظم احترامات مجلسيش به مردم توفير نكرده ليكن براي وزرا تواضع درست نميكند. نايب السلطنه بعد از صدارتش تواضع براي او كرد و گفت حالا شما صدر اعظم ميباشيد. گفتند شاه محض اينكه قاجاريه به سفارت بست ننشينند، حقوق سنوات ماضيه آنها را كه از ميان رفته بود دستخط كرد و نيز صدر اعظم هشت هزار تومان طلب چوبدار را حواله داد.
در روز چهاردهم كه روز ميلاد شاه بود، در قصر نياوران، انعقاد سلام شد. وزراي مختار نيز قبل از سلام به حضور آمدند. شرايط سلام فراهم بود. دستخط ذيل را شاه براي اجراي دار الشوراي ملتي در آن روز حكم داده به طبع رسانيده منتشر داشتند.
اگرچه مردم ساكت نيستند و از سفارت بيرون نيامدند و ميگويند سفارتخانهها يا سفارت انگليس امضا كند. ديگر آنكه اين مجلس مقصود به طهران «1» نباشد. سوم اينكه بايد اسمش قانون محمدي باشد نه مجلس آزادي و خطاب هم به صدر اعظم نبايد باشد.
سواد دستخط همايوني
جناب اشرف صدر اعظم از آنجايي كه حضرت باري تعالي جل شأنه سررشته ترقي و سعادت ممالك محروسه ايران را به كف كفايت ما سپرده و شخص همايون ما را حافظ
______________________________
(1). يعني اعضاء مجلس منحصر به منتخبين تهران نباشد.
ص: 999
حقوق قاطبه اهالي ايران و رعاياي صديق خودمان قرار داده لهذا در اين موقع كه رأي همايون ملوكانه ما بدان تعلق گرفته كه براي رفاهيت و آسودگي قاطبه اهالي ايران و تشييد و تأييد مباني دولت اصلاحات مقتضيه به مرور در دواير دولتي و مملكتي به موقع اجرا گذارده شود، چنان مصمم شديم كه مجلسي از منتخبين شاهزادگان و علما و قاجاريه و اعيان و اشراف و ملاكين و تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دار الخلافه طهران تشكيل و تنظيم شود كه در مواد لازمه در مهام امور دولتي و مملكتي و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به عمل آورد و به هيئت وزراي ما در اصلاحاتي كه براي سعادت و خوشبختي ايران خواهد شد اعانت و كمك لازم را بنمايد و در كمال امنيت و اطمينان، عقايد خودشان را در خير دولت و ملت و مصالح عامه و احتياجات مهمه قاطبه اهالي مملكت به توسط شخص اول دولت به عرض برسانند كه به صحّه مبارك، نظامنامه و ترتيبات اين مجلس افتتاح و به اصلاحات لازمه شروع شود و نيز مقرر ميفرماييم كه سواد دستخط مبارك را اعلان و اعلام نماييد كه تا قاطبه اهالي از نيات حسنه ما كه تماما راجع به ترقي دولت و ملت ايران است كما ينبغي مطلع و مرفه الحال مشغول دعاگويي باشند.
در قصر صاحبقرانيه به تاريخ 14 شهر جمادي الآخرة سال 1324، در سال يازدهم سلطنت ما
در روز پانزدهم دستخط فوق را چاپ كرده و به در و ديوار كوچه و خيابانهاي طهران چسبانيده چون مردم را موافق سليقه نبود، سادات در كوچه گردش كرده آنها را كنده پاره كردند. از اهل دولت كسي ممانعت نكرد.
در روز شانزدهم، جمعيت سفارت بيشتر از روز پيش بود. تمام قهوهخانه [هاي] طهران هم بستند. مردم در خيال خود ثابت ميباشند. ميخواهند دولت مشروطه و شاه طهران هم بستند. مردم در خيال خود ثابت ميباشند. ميخواهند دولت مشروطه و شاه بيمداخله شود. روز قبل يك گاري پول براي مخارج متحصنين آوردند، معلوم نيست كي داده. بعضي گويند از خود انگليس بعضي ميگويند از امين السلطان «1» است. هم در آن روز يك نفر زن محترمهاي با چند نفر كلفت به در سفارت آمد و رؤساي صنف را خواست كه روزي مخارج ايشان چقدر است. گفتند روزي دو هزار و پانصد تومان. گفت من هشت روز مخارج تمام را به عهده ميگيرم. بيست هزار تومان به روايتي پنج هزار تومان داد.
______________________________
(1). ميرزا علي اصغر خان امين السلطان ملقب به اتابيك اعظم كه در اواخر سلطنت ناصر الدين شاه و در آغاز سلطنت مظفر الدين شاه سمت صدارت داشت.
ص: 1000
مبالغي پول در كيسه كرده نزديك در سفارت گذاشته كه مردم راغب به ورود آنجا باشند و بعضي خيابانهاي سفارت شعرها چسبانيدهاند براي ترغيب و بيداري ملت.
در روز عيد شاه در سلام نياوران، نايب السلطنه در حياط سر نظام ايستاد. وقتي كه شاه صدارت را به مشير الدوله داد تمام وزرا را در كار خود مستقل كرد و به هريك دستخط داد و امور درباري و شخص خود را به امير بهادر واگذاشت. هم در آن روز، از اتابيك تقديمي نقدي به مبارك باد براي شاه آمد. در آن روز مشير الدوله وساطت تمام كساني كه اخراج بلد بودند نمود حتي امين السلطان. شاه تمام را قبول كرد، مگر امين السلطان را و گفت فرمانفرما «1» و امين السلطان را هرگز اجازه نميدهم كه به طهران بيايند.
شارژدافر انگليس از دستخط شاه كه براي تشكيل دار الشوري داده بود خيلي راضي است و به مردم در سفارت مژده داده بود. ليكن مردم زير بار نرفته ميگويند اين فساد را بابيه مينمايند كه بكلي دولت ايران منقرض شود. در روز عيد شاه، علما از قم تلگراف تبريك به شاه زدهاند. در روز عيد شاه، چون نظام الملك معزول و ناخوش است، حاجي سيف الدوله مخاطب سلام بود. در آن روز طرف عصر، شاه در كامرانيه به منزل نايب السلطنه رفت. در شب پانزدهم نايب السلطنه جشن گرفت. در كامرانيه جمعي از وزراي داخله و خارجه را به سر ميز دعوت كرد. دو و نيم از شب رفته جمعي از رجال و معارف طهران را «سواره» «2» وعده گرفت. مجلس مفصلي بود. آتشبازي خوبي بود. هزار و پانصد تومان مسكرات صرف شد. تا ساعت [] منعقد بود.
روز شانزدهم در دربار نياوران، شارژدافر انگليس با صدر اعظم خلوت كرد. در شب هفدهم دستخط جديدي از شاه به سفارت آورده قرائت كردند. مردم زير بار نرفتند و گفتند محل اعتنا نيست. بايد دستخط موافق ميل ما باشد.
و در شب هفدهم بعضي واعظين به منبر رفته مردم را گفتند كه از سفارت بيرون نرويد تا كار خود را صورت بدهيد و نيز فحش بد به مردم دادند كه اگر از سفارت بيرون
______________________________
(1). عبد الحسين ميرزا فرمانفرما پسر نصرت اللّه فيروز ميرزا پسر عباس ميرزا نايب السلطنه كه خواهرش زن مظفر الدين شاه و دختر شاه عزة السلطنه زن او بود و مردي سودجو و فتنهانگيز بود.
(2).Soiree
ص: 1001
بروند. در شبهاي قبل نيز مردم و الواط را كه در سفارت ميباشند تحريك كردهاند كه كار به دست شما كلاه نمديهاست فريب نخوريد و خود را از شرّ ظالمين كه بر جان و مال شما مسلط ميباشند آسوده نماييد خصوصا امير بهادر كه تمام مفاسد زير سر اوست.
صورت دستخط دوم شاه كه نيز قبول نشد
جناب اشرف صدر اعظم در تكميل دستخط سابق خودمان به تاريخ 14 جمادي الثانيه 1324 كه امر و اجازه صريحا در تأسيس مجلس منتخبين فرموده بوديم مجددا براي اينكه عموم اهالي و افراد ملت از توجهات كامله همايوني، واقف باشند امر و مقرر ميفرماييم مجلس مزبور را به شرح دستخط سابق صحيحا داير نموده بعد از انتخاب اجزاي مجلس، فصول و شرايط نظامنامه مجلس شوراي اسلاميه را موافق تصويب و امضاي منتخبين به طوري كه موجب اصلاح تمام امور مملكت و اجراي قوانين شرع مقدس باشد مرتب نماييد به شرف عرض و امضاي همايوني موشح و مطابق نظامنامه اين مقصود مبارك انجام يابد.
در روز هفدهم، ترتيب اجزاي سفارت كما في السابق بود. ليكن بعضي قهوهخانهها باز كرده بودند. صدر اعظم رؤساي تجار را به بالا خواست كه به حضور شاه ببرد و حضورا حرف بزنند. شاه در اين اوقات يك پا و دست چپش درد ميكند. يعني مثل سابق بيحركت است. در كالسكه دستي مينشيند. اگر بخواهد راه برود زير بغل او را ميگيرند. اين خبرها بيشتر او را ناخوش دارد.
در روز هفدهم شاگردان مدرسه دار الفنون دولتي در سفارت انگليس متحصن شدند. عذرشان اين است كه سابق ناهار در مدرسه داشتيم وضع ما منظم بود. دولت تمام را بريد و براي آنها چادر مخصوص محترمي برپا داشتند. چون آنها مردمان با اطلاع با علمي ميباشند. ممكن [است كه] مردم را تحريك و بيدار نمايند. احتمال ميرود اگر طول بكشد ساير مدارس هم به آنها تأسّي نمايند.
در شب هيجدهم در سفارت چند نفر جار كشيدند كه فريب اين دستخطها را نخوريد. ما كه از هرجهت تمام شديم، هركدام ميل داريد برويد خونتان با خودتان است.
دولت هروقت بتواند تلافي ميكند. پس بهتر است تا كار را انجام ندهيد بيرون نرويد.
ص: 1002
ميگويند در اين شبها [ي] آخر، قريب بيست هزار نفر در سفارت ناهار و شام ميخورند و نيز در روز هفدهم شاگردان مدرسه فلاحت در سفارت متحصن شدند. هم در آن روز، شيخ علي محمد اشتهاردي كه يكي از طلاب است خواست به سفارت وارد شود، جمعي از سادات كه درب سفارت بودند او را ممانعت كردند. اصرار كرد. گفتند محال است. بعد دست در جيب او كرده هفت كاغذ به مركب قرمز در آن يافتند كه مقصودش فساد بود. او را كتك زياد زده راهش ندادند. احتمال ميرود كه بابي باشد و نيز آقا سيد حسين [صدر؟] المعالي بابي كه خيال فساد داشت به سفارت راهش ندادند و كتك زدند. در اين روزها مردم صورت خري را ساخته و سگي را سوار او كرده و خر ديگر مهار او را ميكشد و سگي از عقب به او شلاق ميزند. مقصودشان از خر اول شاه و سگ اول اتابيك و خر دوم امير بهادر و سگ دوم حاجب الدوله است.
روز پنجشنبه هيجدهم جمادي الثانيه طرف [عصر؟] مؤتمن الملك دستخط شاه را كه موافق مقصود مردم بود به سفارت آورد و قرائت كرد. تمام راضي شدند و بيشترشان متفرق شده به خانههاي خود رفتند و نيز تلگرافي از طرف شاه به علما در قم زد. آنها به مردم سفارت تلگراف زدند كه متفرق بشويد و ما فردا كه جمعه نوزدهم [است] از قم حركت مينماييم و به حضرت عبد العظيم ميآييم و در آنجا ميمانيم تا مجلس دائر شود. شما دكاكين خود را باز نماييد. ميگويند انگليسيها يك گاري پول براي علما در قم فرستادند.
صورت دستخط سوم
پس از آنكه اول شب نوزدهم، مؤتمن الملك پسر صدر اعظم، دستخط سوم شاه را براي متحصنين سفارت آورد، بالاي بلندي رفت دستخط را قرائت [كرد]. اجزاي
______________________________
(1). دستخط سومي نبوده و در متن هم چيزي نيامده. ظاهرا ملك المورخين ميپنداشته كه سه دستخط صادر شده. در تاريخ مشروطه كسروي پس از ذكر همان «تكمله در تكميل دستخط ...» آمده: «مردم اين را پذيرفتند و به جشن (در متن: جنبش) و شادماني پرداختند. همان روز از سفارت رو به پراكندگي آوردند و بازارها را باز كردند و به چراغاني پرداختند. سه شب در شهر جشن و چراغاني باشكوهي ميبود.» (ص 120)
ص: 1003
بستيها گوش داده موافق مقصودشان بود. يعني در هر بلد اين مجلس دار الشوراي ملتي داير ميشود. مردم به شاه و صدر اعظم دعا كردند. ليكن سفرا امضا نكردند. مردم در آن شب به خانههاي خود رفته مگر معدودي از رؤساي اصناف كه در سفارت مانده تا مجلس داير شود. سفارت انگليس به آنها اطمينان داده و هميشه اين مردم در هرجا باشند در پناه آنها خواهند بود.
روز جمعه نوزدهم بعضي دكاكين باز شد و مردم خوشحال ميباشند و شب را به جهت اينكه شب عيد حضرت زهرا (ع) است چراغان بازارها را نمودند. روز هيجدهم در دربار نياوران، صدر اعظم و سايرين حضور داشتند. حاجي ملك التجار با كسي طرف است، به صدر اعظم عارض است و گفت اين مسند هر چهار روز دست يك نفر است بايد به عرض مردم رسيدگي كرد تا نام به خوشي بماند. در اين روزها شاه براي نوكرهاي خود نقل ميكرد كه من به اين مردم فقير رحم كردم و الّا ميگفتم چهل هزار نفر كرد بيايند و تمام را به قتل رسانند.
در اين اوقات دولت خيلي بيپول است صاحبان ادارات معطل، چنانكه حاجب الدوله به صدر اعظم گفت اگر پول ندهيد بنايي ديوان را تعطيل ميكنم.
موثق الدوله ناظر گفت هرگاه پول براي نظارتخانه ندهي، فردا ناهار شاه را نميدهم.
صدر اعظم هم در كار خود حيران است و بار بزرگي به گردن گرفته، ليكن مردم از او راضي ميباشند. معقول و مؤدّب است. گفتند عضد الملك كه به قم پي علما رفت، دولت سه هزار تومان مخارج به او داد. قبول نكرد و گفت من هرچه دارم از دولت پدر توست و خود عضد الملك تدارك زيادي گرفته در احمد [آباد؟] و دو مزرعه خود كه پهلوي حضرت عبد العظيم (ع) است. [قرار؟] نمودهاند كه علما از قم به آنجا آمده ناهار را آنجا بخورند. رؤساي صنف در سفارت انگليس در روز بيست و يكم هنوز ميباشند و به هريك بليت دادهاند و مردم مختلف را راه نميدهند.
در شب بيست و دوم در طهران چراغان مفصّل ملتي است براي آزادي ملت. مجلس دار الشوراي ملتي را قرار دادند در بهارستان باشد. شاه آنجا را براي اين كار قرار داد.
ميگويند بيرقي ساختهاند كه بالاي در نصب نمايند و اين عبارت بر آن نوشته است:
ص: 1004
«مجلس مبعوثان ملت». اختيار نصب رئيس مجلس هم به دست اهل مجلس است.
اجزاي مجلس پانصد نفر خواهد بود.
در شب بيست و يكم، صدر اعظم از رستم آباد به شهر آمده به اتفاق نير الدّوله به بازار براي چراغان به حجره حاجي حسين آقا امين دار الضرب و سراي حاجي حسن رفت.
هنوز بعضي رؤساي صنف صرّافان و شاگردان مدرسه دار الفنون در سفارت ميباشند.
روز بيستم، مشير الملك به سفارت آمد و صرافان را گفت بيرون بياييد. گفتند طلبي كه از دولت داريم بدهد. گفت شاه سي هزار تومان ميدهد و آن سي هزار تومان پولي است كه قبوض بيوتات را صرّافان خريدند گفتند مابقي طلب ما را بايد بدهد.
مشير الملك گفت از بقاياي حكام ميدهد. آنها قبول نكرده و بيرون نيامدند.
در شب بيست و يكم، قريب دويست سيصد بچه كوچك و بزرگ در بازار گردش ميكردند و تصنيف ميخواندند به اين مضمون:
فكلي بوگندت مرا كشتمادر لوندت مرا كشت و نيز تصنيف ديگري ساختهاند:
اي شاه بيعدالت مير آخور و صدارت؟ قربان مشك پار [ه ا] ت.
اين اشخاص كه در سفارت رفتهاند شارژدافر اطمينان به آنها داده كه بعد از اين هم به آنها كسي اذيت نكند.
روز بيست و دوم، رؤساي صنف و صرافان و شاگردان مدارس دار الفنون در سفارت ميباشند. علما بعضي از قم به كاريزك (كهريزك) آمده و بعضي نيامدهاند. شب بيست و سوم هم چراغان مختصري در طهران بود. در عشر دوم جمادي الثانيه، چند نفري در شب يكي از ياورهاي فوج قزوين را كه در طهران قراول ميباشند، به جاي آن ياوري كه سيد را كشته بود، گرفتند و در خندق برده كتك زدند و خواستند بكشند. سربازها شنيده او را رها ساختند. بعد سربازها به شاه عرض كرده شاه گفت اين فوج در طهران نمانند و به اردو بروند، فوج ديگري به شهر بيايد. سادات ميگويند بايد هر سيدي پنج نفر سرباز را بكشيم. سربازها خيلي از سادات ميترسند.
ص: 1005
صورت تلگراف علما از قم به كساني كه در سفارت ميباشند
سفارتخانه انگليس طهران عموم آقايان علماي اعلام و طلاب ذوي الاحترام و تجار و كسبه و ملاكين و اعيان و اصناف و تمام برادران ديني و اخوان ايماني متحصنين در سفارت سلامت [باشند]. «1» زحمت را عرض ميدهد: بعد از صدور دستخط مبارك اول كه حاوي مقاصد و تكميل آن به صدور دستخط ثالث زيارت كردهايد، بحمد اللّه تعالي از تأييدات صاحب [الزمان؟] «2» اقدس و رأفت و مرحمت شاهنشاه اسلاميان پناه خلد اللّه ملكه تمام مقاصد انجام و دعاهاي خالصانه به شرف اجابت مقرون گرديد. تكميل امور ان شاء اللّه تعالي، بعد از ورود به طهران، به حسن اهتمام آن برادران غيور دينخواه و مساعدت اولياي دولت خواهد شد. از تمام شما در اين خدمت به ملت و دولت اسلام كمال تشكر را داريم و اميدواريم حضرت صاحب الأمر از شما توجه مخصوص فرموده و جبران اضرار وارده را به احسن وجه فرموده افتتاح اين مجلس مبارك بر همگي ميمون باد. [داعيان] «3» از زيارت اين دو تلگراف مبارك به ضميمه تعهدات اكيده كه حضرت مستطاب اشرف ارفع امجد اكرم اعظم عالي آقاي عضد الملك- زيدت شوكته- دادهاند، كمال اطمينان و وثوق به انجام مقصود داريم و بدون ترديد- ان شاء اللّه تعالي- عصر جمعه عازم حركت خواهيم بود. «4» از تمام شما، خواهش داريم به ورود اين تلگراف فورا به خانه و دكاكين خود مراجعت و مشغول كسب شويد و از مراحم كامله ملوكانه تشكر نماييد. ديگر توقف شما بيمحل [است و] شايسته نيست و اگر نقصاني باشد بعد از ورود به حضرت عبد العظيم تكميل شود. از شما جدا خواهش داريم كه بيش از اين تحميل مشاق را روا نداريد و بر زن و فرزند خود رحم نماييد. البته خبر خروج خود را از صورت تحصن فورا برسانيد تا در تحت قبه منوره به شما بيش از پيش دعاي خير نماييم و با كمال خرمي شما را ملاقات و با تصويب شما وارد شويم.» عبد اللّه الموسوي، محمد الحسيني الطباطبايي، احمد الحسيني الطباطبايي و ساير آقايان ذوي الاحترام
اين اشعار را در هجو عين الدوله اتابيك ساختهاند
سلطان مجيد شرع نبي خوار كردهايبنگر ببين چه فتنه پديدار كردهاي
هرگز عمر نكرد چنين ظلم با عليظلمي كه تو به قدوه ابرار كردهاي
______________________________
(1). تصحيح قياسي. متن: متحصنين ملامت در سفارت
(2). تصحيح و تكميل قياسي. متن: صاحب اقدس
(3). تصحيح و تكميل قياسي. متن: [و عيان]
(4). ايضا متن: خواهيم نمود.
ص: 1006 از بهر چار روزه دنيا چو ابن سعدتخريب شرع احمد مختار كردهاي
بل شمر هستي ني ني تو بدتريمجبور بود او و تو مختار كردهاي
او را اميد گندم ري سوخت بال و پرتو با وجود ملك ري اين كار كردهاي
صيد كبوتر حرم اندر حريم دوستآنگه ز نسل احمد مختار كردهاي
الصالحون لله و الطالحون ليقول نبي است بهر چه انكار كردهاي
تخفيف شرع چونكه نمودي به قول شرعخود را شريك با همه كفار كردهاي
كردي چو هتك حرمت عالم تو گوييايوسف اسير كوچه و بازار كردهاي
نمرودسان خليل به آتش فكندهايعيسي يهودوار تو بردار كردهاي
از قتل نفس عالم و سيد، تو آشكاربر مصطفي اذيت و آزار كردهاي
كردي ز بس تو ظلم به مخلوق بينوامسلم پناه داده كفار كردهاي
ملت چو روح در تن دولت بود ولياين روح را ز جسم تو بيزار كردهاي
فرض است هرچه طعن كنندت جهانيانچون با خدا و خلق تو اين كار كردهاي
در روز حشر نزد خدا اي ستمشعارترسم از آن عمل كه تو غدّار كردهاي در روز بيست و سوم بعضي رؤساي اصناف و عده قليلي از شاگردان مدرسه دار الفنون در سفارت ميباشند. چادرها تمام برپاست. براي اينكه اگر مطالبشان برآورده نشد دوباره به سفارت بروند و ميگويند رعيت انگليس خواهيم شد. مردم از هر صنف پيشباز علما به كاريزك و حضرت عبد العظيم رفته حتي تبعه روس به حكم سفارت و يهود و از طرف دولت هم قرار است نايب السلطنه روز چهارشنبه بيست و چهارم به حضرت عبد العظيم پيشباز بروند با قزاق و غلام.
در شب چهارشنبه، مابقي علما وارد زاويه مقدسه شدهاند. ازدحام غريب و ولوله بزرگي در مردم است. روز 24، دكاكين و مدارس و بانكها و پستخانه را نيز بستند، محض احترام علما. روسها احترام فوق العاده به علما گذاشتهاند.
شب بيست و پنجم چراغان مفصل ملتي در طهران است كه تا حال ديده نشده. يك نفر سرتيپ قورخانه درب خانه آقا سيد عبد اللّه را طاق نصرت زده چيزي نمانده كه آقا سيد عبد اللّه به منزله سلطنت برسد و نيز درب خانه ساير علما را چراغان مفصل
ص: 1007
نمودند و موزيك هم در يك دو كاروانسرا زدند. شب قبل را علما در باغ حاجي ملك التجار كه در حضرت عبد العظيم است مهمان بودند. ميگويند مخارجش را دولت داده. علما در حضرت عبد العظيم گفتند روي منبر بگويند كه بعد از ورود ما به طهران، كسي ديدن ما نيايد تا ما تكليف خود را با دولت معين كنيم و مجلس را داير نماييم و الّا تكليف ديگر است. اجزاي سفارت باقي ميباشند.
در روز بيست و پنجم قرار بود علما به نياوران به ديدن شاه بروند و در روز بيست و ششم شهرت دارد كه روز شنبه بيست و هفتم مردم ميخواهند به سفارت بروند. محض اينكه هنوز مجلس دار الشوراي ملي داير نشده. روز بيست و چهارم، شاه در چيذر، مهمان شعاع السلطنه شد و روز قبل وزارت خارجه را به علاء السلطنه ميرزا محمد علي خان وزير مختار [ايران در] انگليس دادند. اجزاي وزارت خارجه عريضه به شاه دادهاند.
كه اين مرد از وضع ايران بيخبر است. اگر او سر كار باشد بكلي ما از نوكري استعفا مينماييم. شاه دستخط به صدر اعظم كرد كه اختيار به دست تو است. به هركس ميخواهي بده.
در اين اوقات دوباره شبنامه بر ضد ملت و دولت هردو به مركب جلاتين منتشر ميشود. يك سال و نيم قبل كمال الملك نقاش كاشي در خواب ديد كه خياباني است از اجساد مردگان. در اين وقت جغدي آمده به هريك از مردگان منقار خود را فروبرد و رشته قرمزي از آن بيرون آورد. در اين وقت گرد و غباري از دور پيدا شد جمعيتي نمايان، در جلو جمعيت سيدي بود. چون وضع اين جغد را ديد، سنگي برداشت و به سرش كوفت. به زمين افتاده و چند نفس كشيد [و مرد] و مردم از جغد تعبير به عين الدوله و از سيد تعبير به آقا سيد عبد اللّه مجتهد و از مردگان اهالي ايران مقصود است. در اين شبهاي چراغان بچهها و الواط ميخوانند:
عمر و عثمان و ابو بكر... به ريش اتابك
اين رونم و آن رونمجفت سيبيلات تو ..
در شب بيست و هفتم، به جهت تعويق مجلس ملي، خيال كسبه و تجار اين است كه روز بيست و هفتم را بكلي دكاكين خود را بسته به سفارت بروند. در همان شب گفتند
ص: 1008
هزار و پانصد نفر در سفارت خوابيدند. اين بود كه دولت سخت ترسيد و در همان شب باغ بهارستان را براي دار الشوراي ملي معين كرده و رقعهها نوشته به طبع رسانيد كه صبح بيست و هفتم را طبقات مردم در آنجا حاضر شده ابتداي تشكيل مجلس ملي خواهد [بود؟] پس از آن رأي برگشت. مدرسه قديم نظامي را كه مقابل ارگ سلطنتي است براي اين كار معين كردند و عليرضا خان عضد الملك دويست و پنجاه رقعه دعوت چاپي براي علما و وزرا و رجال و اصناف و تجار و دانشمندان فرستاد كه روز شنبه بيست و هفتم، سه به غروب مانده، در اطاق نظام حاضر شويد. سواد رقعه اين است و بالاي رقعه خشتي چاپي شير و خورشيد ميباشد:
در اين موقع فيروز مسعود كه به مباركي و ميمنت از بسط كرامت و فرط عدالت بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاه تاجدار عادل و باذل ارواحنا فداه ابواب سعادت بر چهره آمال ملت گشاده و از تعيين محل مجلس صلاي نيكبختي به گوش هوش جهانيان رسانيده، از جناب [] خواهشمند است در روز شنبه بيست و هفتم شهر جمادي الثانيه يونت ئيل سنه 1324، سه ساعت به غروب مانده در مدرسه قديم نظامي كه عجالة براي مجلس ملي تشكيل و تعيين شده به صرف شربت و شيريني قرين امتنان فرمايند.
[مهر] عليرضا بن موسي
از آنجا كه علم در ايران نيست، چنين رقعه كه در جهان باقي ميماند غلط نوشتهاند.
جمادي الثانيّه را جمادي الثاني نوشتهاند.
خلاصه در روز مزبور، تمام طبقات با وعده و بيوعده سه به غروب مانده، در اطاق نظام، حاضر شدند. از طرف دولت مستشار الملك ميرزا شفيع خان گركاني وزير بيوتات شيريني و شربت و ميوه و بستني در آنجا حاضر و عمارت فوقاني و تحتاني را فرش كرده در حياط هم صندلي بسيار گذاشتند. علما و نايب السلطنه و صدر اعظم و عضد الملك در اطاق بالا نشستند. ساير وزرا و رجال و اصناف و غيره در حياط، در روي صندلي. آقا سيد عبد اللّه بعد از همه آمده و به جالسين مباركباد گفت. در حياط قريب دو سه هزار نفر آقا و نوكر بودند. در اين وقت، آقا شيخ مهدي سلطان المتكلمين در بالاخانه ايستاد و خطبه خواند. حمد و ثناي الهي و درود بر حضرت ختمي مرتبت و امام عصر عليهم السّلام فرستاد و از اتحاد دولت و ملت و ايجاد دار الشوراي ملي تشكرها گفت و به شاه و نايب السلطنه و عضد الملك و صدر اعظم دعا كرد. پس از آن به لب مهتابي ايستاد و
ص: 1009
به همين ترتيب خطبه خواند و دعا به شاه و آن سه نفر نمود. مردم يك دفعه آمين گفتند.
آنگاه لايحهاي كه صدر اعظم نوشته بود قرائت و جوابي هم از طرف ملت خواند.
يك دفعه مردم به يكصدا گفتند: «زنده باد دولت»، «زنده باد شاهنشاه». حاجي ميرزا ابو القاسم مشير لشكر كه سابق وزير حكومتي طهران بود و از اجزاي عين الدوله اتابيك است از حرف مردم كه گفتند: «زنده باد دولت» متغير شده به غلامعلي خان اعظم السلطنه وزير نظميه گفت چرا بايد اينطور بگويند؟ گفت حرف بدي نزدند. هم به شاه و هم به ملت دعا كردند.
سواد لايحه صدر اعظم
البته هركدام از ماها كه در اين مجلس شرف حضور داريم مختصرا ميدانيم كه مقصود از تشكيل اين مجلس محترم و اجتماع آقايان علما و وزرا و امنا و اعيان و اشراف و تجار و اصناف در اين مجلس چيست؟ ولي محض اينكه نيت پاك و مقدس بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاهي خلد اللّه ملكه به طور شايسته مكشوف و معلوم باشد، لزوما به استحضار خاطر محترم آقايان عظام ميرسانم كه چنانكه البته خاطر شريف همگي مسبوق است، بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاهي مصمم شدند كه ابواب نيكبختي و سعادت به روي قاطبه اهالي ممالك محروسه ايران باز شود و اصلاحات مفيده لازمه كه باعث مزيد استحكام مباني دولت و خوشبختي ملت است به مرور به موقع اجراء گذارده شود و چون اين خيال مقدس شاهانه بدون همدستي و معاونت قاطبه اهالي ايران به آن طوري كه منظور نظر معدلت اثر همايوني است انجامپذير نميشد، رأي مبارك همايون شاهنشاه معظم بر آن تعلق گرفت كه مجلس شورايي از منتخبين طبقات معينه به طوري كه تفاصيل آن در دستخط مبارك از تاريخ 14 جمادي الثانيه يونت ئيل 1324 مشروح است در دار الخلافه طهران تشكيل و تنظيم شود. چون لايحه قواعد انتخابات و لايحه نظامنامه اين مجلس شوراي ملي بايد كمال دقت موافق دستخط مبارك همايوني ترتيب شود و البته ميدانيد كه انجام اين كار مستلزم وقت و فرصت معيني است، لهذا براي اينكه بندگان اعليحضرت اقدس شاهنشاهي خلد اللّه ملكه دليلي واضح و حجتي كافي در تصميم راي مبارك خودشان براي تشكيل و ترتيب مجلس شوراي ملي به قاطبه اهالي ايران داده باشند مقرر فرمودند كه عجالة محل موقتي اين مجلس محترم معين و در آنجا با حضور آقايان علماء و وزرا و اعيان و اشراف و تجار و اصناف صرف شيريني و شربت بشود. بديهي است كه اولياي دولت اهتمام بليغ خواهند نمود كه قواعد انتخابات و نظامنامه مجلس شوراي
ص: 1010
ملي به زودي موافق دستخط مبارك همايوني از 14 جمادي الثانيه مرتب و اعضاي مجلس ملي در طهران جمع و به افتتاح اين مجلس محترم نايل شويم. از خداوند خواهانيم كه سايه بلند پايه اعليحضرت اقدس شاهنشاهي را بر سر قاطبه اهالي ايران مستدام و به فرزندان صديق وطن مقدس توفيق كرامت فرمايد كه معا به اولياي دولت در افتتاح ابواب نيكبختي ايرانيان بكوشند و اين دولت و ملت قديمه پنج هزار ساله ايران را به اوج سعادت برسانند.»
يك نفر شاعر در تبريك آن روز اين شعر را گفت و در نزد حاضرين بلند قرائت كرد:
شاه را سلطنت و جاه و بقا افزون بادمجلس مشورت ملي ما ميمون باد بعد از آن مردم شيريني و شربت خوردند و به سلطان المتكلمين يك طاقه شال مرحمت شد و به خانههاي خود رفتند.
در شب بيست و هشتم، صدر اعظم به منزل شهري خود رفت و گفت بيست و هفت رقعه از طرف خود به علما و كساني كه به مرتبه اجتهاد ميباشند نوشت كه فردا صبح يكشنبه بيست و هشتم در نياوران خدمت شاه بروند و قرار شد فردا تمام علما با كالسكه سلطنتي بروند با كمال احترام. صدر اعظم هم دو ساعتي در منزل شهري بود. در حضورش گفته شد كه تمام صداي مردم به جهت صندوق بازي و نرسيدن قسط مواجب است. بايد برخلاف سابق شما مواجب مردم را برسانيد. گفت در اين خيالم كه پولي فراهم سازم كه مواجب مردم برسد. و الحق تمام خيالات صدر اعظم براي اصلاحات عامه است. تمام مردم او را دوست ميدارند. وضع خود را تغيير نداده با مردم مهربان است. حاجب ندارد و وضعش ساده است.
در همان شب صدر اعظم به رستمآباد رفت. مردم از اين مجلس خيلي خوشحال ميباشند. اگر داير نشده بود يكباره دولت ايران را انگليس ميبرد. شهرت دارد كه روس و انگليس هم ايران را ميان خود قسمت «1» كردهاند. دولت ايران ميخواهد به توسط ساير دول چاره اين كار را بنمايد. مشير ديوان منشيباشي صدر اعظم در قم خدمات نمايان به علما كرده و دستخط شاه را او حامل بود. پس از آنكه به طهران آمد، عضد الملك در حضور شاه از او تمجيد زياد كرد و گفت وجودش خيلي به كار خورد، بايد هزار تومان
______________________________
(1). زمزمههائي بود مربوط به توافقهاي زير جلي روس و انگليس و تقسيم ايران به مناطق تحت نفوذ روس و انگليس و منطقه بيطرف بين آن دو كه به قرارداد 1907 شهرت يافت.
ص: 1011
اضافه مواجب به او داده شود. شاه گفت واسطه ميان علما و دولت بعد از اين مشير ديوان است.
در صبح يكشنبه بيست و هشتم، علما با كالسكه دولتي به نياوران عازم شدند. ابتدا به درب سفارت انگليس آمده فرش براي علما در خيابان انداخته نشستند و متحصنين سفارت را احضار كرده حكم دادند كه تماما امروز از سفارت بيرون بياييد و چادرها را بخوابانيد گفتند همه آمدند مگر شاگردان مدارس دار الفنون و از آنجا علما به نياوران نزد شاه رفتند و ناهار را در آنجا صرف كردند و غروب مراجعت به شهر نمودند.
در روز بيست و نهم، صدر اعظم صبح به شهر آمده به ديدن آقا سيد عبد اللّه رفت. هم در آن روز، در حوالي نياوران، اردوي امير بهادر وزير جنگ هفت لشكر (مانور) «1» منعقد است. شاه در آنجا ميرود.
صورت جوابيه كه آقا سيد عبد اللّه بهبهاني در روز بيست و هفتم، در انعقاد مجلس ملي و تشكر ملت گفت و آقا شيخ مهدي واعظ بلند خواند
بسم اللّه الرحمن الرحيم الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السلام علي محمّد و آله الطاّهرين و بعد فقد قال اللّه تبارك و تعالي في كتابه المجيد اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم. الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ «2»
خداي را شكر كه از توجه ظاهر و باطن امام عصر (عج) و از شمول توجهات كامله پادشاه رعيتپرور عدالتگستر، امروز شب تاريكي و بينوايي ملك ايران سر آمد و آفتاب سعادت اقبال ايشان طلوع نمود. حسن استعداد و قابليت ملت سبب شد كه پادشاه دلآگاه نيت مقدسي را كه در نجات مملكت و حيات ملت در خاطر الهام مظاهر نهفته بود، در اين زمان سعادت فرجام، به منصه شهود رسانيد و فرزندان عزيز خود را كه در حجر رأفت پرورده بود، اينك در مصالح خود مطلق و آزاد داشت تا آنچه را كه براي مصلحت وقت خود لازم دانند بگويند و خرابيهاي گذشته وطن عزيز خود را مرمت نمايند. شبهه نيست كه استقلال سلطنت موقوف به ثروت رعيت و تربيت ملت است و تربيت ملت موكول به استقلال سلطنت. ملت اگر راي
______________________________
(1).Manoeuvre
(2). سوره الفاطر، 34
ص: 1012
شخصي و شوراي ملي خواست براي حفظ بيضه اسلام و قدرت سلطنت بود و دولت هم كه قبول اين استدعا را فرمود براي تقويت ملت و اختيار تامه آنها در ترقي مملكت بود و اينك كه به عنايت كامله خداوندي و به موجب دستخط آفتاب نقط همايوني اينطور اتحادي محكم في ما بين نمايندگان دولت و ملت حاصل گشت و حسن استعداد ملت سبب شد كه دولت حقوق شخصي و ملي آنان را تصديق فرمود جاي آن است كه اين هيئت مجلس در بيداري ملت و آگاهي آنها به حقوق شرعيه خود نهايت مساعدت را به جاي آورند تا ملت هم بتواند با نهايت قدرت حقوق سلطنت خود را محفوظ دارد، حالا كه از خواب غفلت برخاسته در مقام مرمت خرابيها برآمده به راهنمايي علماي دين و وزراي دولت خدا و وطنپرست معايب كليه و نواقص حاليه را كه مدار مملكت را از كار باز داشته دور داند و اصلاحات لازمه در تمام دواير دولتي و ادارات مملكتي مرتب كنند و مطمئن باشند كه آنچه از رؤساي روحاني و وزراي بزرگ برآيد و لازم باشد در مساعدت آنها بدون تأمل به عمل خواهد آمد و به موقع اجرا خواهند گذاشت. در اين وقت با كمال مسرت و خوشبختي از طرف خود اصالة و از جانب هيئت ملت وكالة تشكيل اين مجلس شوراي ملي را كه فقط براي اسم افتتاح است شكر موفور به عمل آورده تشكرات قلبيه و ادعيه خالصانه تقديم حضور مبارك اعليحضرت پادشاه معظم و متبوع مفخم ايرانيان مينماييم و عجالة با اين معدود از وكلايي كه منتخبين از پايتخت ميباشند شروع به مقصود نموده انتظار ميبريم كه به فرصت، وكلايي كه بايد از تمام بلاد منتخب شوند به ترتيب مخصوص انتخاب شده در دار الخلافه حاضر گردند و هرچه زودتر مجلس كه مجلس شوراي ملي باشد موافق نظامنامه تكميل نواقص خود را نموده در استحكام مباني سلطنت و استقرار حقوق ملت نتايج مستحسنه را بعون اللّه تعالي ظاهر سازد و السلام علي من اتبع الهدي.
صدر اعظم تمام كساني را كه نفي بلد اتابيك كرده بود احضار كرد مگر سعيد السلطنه «1» و مشير السلطنه [را]. گفت بعد از اين آنها را هم خواهم خواست. رياست عدليه را شاه با شعاع السلطنه واگذار كرده كه تمام بلاد ايران مأمور بفرستد. علما او را قبول ندارند.
در روز بيست و هشتم كه علما حوالي ظهر خدمت شاه آمدند شاه تعارف به آنها كرد و گفت جمعي از بابيه و مفسدين اطراف شما ميباشند. آنها را ملتفت باشيد. پس از آن
______________________________
(1). سعيد السلطنه ميرزا فتح اللّه خان طباطبائي پسر نظام العلماي تبريزي
ص: 1013
گفت خسته ميباشيد. به دربار برويد و صرف ناهار نماييد. آنها به دربار رفتند.
نايب السلطنه و صدر اعظم و عضد الملك نيز بودند. سپهدار «1» نيز در پاي مجلس نشسته بود. علما چون او را ديدند بناي تنگگوشي را گذاشتند. آنوقت به مجد الدوله گفتند سپهدار نبايد اينجا باشد. چون امروز ما به دربار آمدهايم نميخواهيم شاه را برنجانيم.
او را مجبور كرده از مجلس برود. مجد الدوله به او گفت مصلحت نيست اينجا بمانيد.
سپهدار از دربار بيرون رفت.
چند روز قبل، شاه يك سرداري در منزل شعاع السلطنه به عضد الدوله پسر اتابيك داد. به صدر اعظم گفتند. گفت خيلي بد موقع است. پيشخدمتها به شاه رسانيدند كه صدر اعظم ميل ندارد. شاه فرستاد و سرداري را پس گرفت.
علما خيال دارند هر روزي كه در مجلس دار الشوراي ملي بنشينند ابتدا قراري در وقفياتي كه در دست خودشان است بدهند كه اگر در راه غير وقف صرف شود نگذارند.
ميگويند در اين اوقات بعضي از كسبه كاغذي به آقا سيد عبد الله نوشتند كه اگر شما با ما همراهي در ايجاد مجلس ملي ننماييد، شماها را خواهيم كشت. خيال دولت گويا اين است كه قانون انگليس را نوشته داير نمايد. «2» رياست علماي طهران تمام با آقا سيد عبد اللّه است و بر همه مقدم ميباشد. شاه هم تمام صحبتش در آن روز با او بود. آقا سيد عبد اللّه گفت ما هر روزي ميخواستيم شرفياب شويم، مفسدين مانع بودند.
در غره رجب المرجب 1324 مختصر مجلس شوراي ملتي در طهران در مدرسه قديم نظامي تشكيل يافت. بعضي طبقات حضور داشتند. در اين اوقات حاجي محتشم السلطنه رئيس وزارت خارجه كه طرف بيميلي صدر اعظم ميباشد استعفا كرد.
ليكن قبول نشد. شاه و سايرين كمال رضامندي را از او دارند. ميرزا احمد خان «3» دبير حضور وزير رسايل كه از مخصوصان عين الدوله اتابيك بود، بعد از عزل اتابيك، همان درجه را در نزد صدر اعظم حاليه تحصيل كرده. گفتند قسم خورده كه خيانت نكند. ميرزا
______________________________
(1). محمد ولي خان سپهدار و سپهسالار تنكابني
(2). ظاهرا منظور مواد قانون اساسي است. مواد قانون اساسي از روي مجموعه قوانين مختلف من جمله از قانون اساسي بلژيك گرفته شد.
(3). همان احمد قوام يعني ميرزا احمد خان قوام السلطنه.
ص: 1014
احمد خان مفتش «1» سابق تذكره كه در وزارت خارجه ميباشد و سر پرشوري دارد و در سياست نيز دست كاملي دارد، در اين اوقات خود را در حمايت علما آورده نوكر دولت شد.
در روز غره، كه ابتداي مجلس شوري بود، محض اينكه ساعت خوب بود، نشستند.
هنوز وكيل ولايات معين نشده. چند ماه طول دارد. هفتهاي چند روز در طهران دائر خواهد بود. بعد از آنكه وكيل ولايات آمدند شروع به كار خواهد شد. در آن روز مشير الملك نظامنامه را كه خود او نوشته آورده از لحاظ علما و اهالي مجلس گذرانيد. مرآت الوقايع مظفري ج2 1014 صورت جوابيه كه آقا سيد عبد الله بهبهاني در روز بيست و هفتم، در انعقاد مجلس ملي و تشكر ملت گفت و آقا شيخ مهدي واعظ بلند خواند ..... ص : 1011
ايراد كردند. صدر اعظم خيالات خوب براي دولت دارد و ميخواهد كابينه قرار بدهد و در هر ولايت رئيس عدليه و تجارت و صندوق داشته باشد حاكم مجري عدليه باشد.
در شب غره رجب، ميرزا رضاي معتصم الملك آشتياني كه سمت پيشكاري عين الدوله را داشت و اختيار جنس اطراف طهران را داشت عوضي دوايي را كه براي ماليدن به بدن عيالش آورده بودند، خورد و مرد. بسيار شخص سختي و ظالمي و بدمنشي بود. در اين چند سال حكومت عين الدوله و صدارتش اذيت به مردم خيلي كرد.
مثلا جنس ديواني را خرواري دو تومان يا بيست و پنج هزار تسعير ميكرد اما آنچه جنس بايد از صاحبان تيول و خالصه بگيرد، همان جنس را كه گندم خرواري بيست تومان و كسري و جو ده تومان بود ميگرفت. مكنتي فراوان به هم زد. اولاد ندارد. فقط برادرزاده دارد. وصي او آقا شيخ مرتضي مجتهد است، بعد از مراجعت علما از قم، توليت مدرسه مروي را از امام جمعه دولت گرفت و به آقا شيخ مرتضي داد.
در روز غره رجب طرف عصر كه ابتدا مجلس شوراي بود و علما و سايرين نشستند گفتگو شد كه دولت ميخواهد رئيس مجلس را شعاع السلطنه قرار بدهد مردم گفتند هنوز خون دخترهاي باكره فارس التيام نيامده. پس از بهبودي عيب ندارد. علماي طهران عين الدوله را تكفير كردند. يك سيد در همان مجلس گفت: اجازه بدهيد الآن ميروم او
______________________________
(1). ظاهرا منظور ميرزا احمد خان مجلل الملك است كه قسمت اعظم خدمت خود را در ادارات تذكره گذرانده (رجال وزارت خارجه، انتشارات اساطير، تهران، 1365)
ص: 1015
را ميكشم. خيال دارند علما ترتيب صحيح در موقوفات بدهند. ازجمله سالي چهارصد هزار تومان امام جمعه ميبرد. ميخواهند برگردانند. اجزاي مجلس يكصد و پنجاه نفر خواهد بود. خيالات خوب براي مملكت دارند اگر مفسدين بگذارند. علاء السلطنه گفته بود كه من قريب هفتاد و كسري از عمرم گذشته و اغلب در خارجه راحت بودهام. اين آخر عمر نميتوانم خود را به كارهاي بيترتيب وادارم. از اين جهت زيربار وزارت خارجه نرفت. دوباره كار به خود صدر اعظم واگذار شد.
در اين اوقات صدر اعظم خيالات خوب براي دولت داده ميخواهد كابينه براي نوشتجات داخله قرار بدهد و براي ولايات رئيس عدليه و رئيس تجار و رئيس صندوق ماليه بفرستد و حاكم فقط مجري ديوانخانه باشد.
روز پنجم رجب به حكم مجلس شوري، اصناف مجالس قرار دادند كه از هر صنفي يك نفر چيزفهم انتخاب نمايند كه در آن مجلس باشد. آقا سيد عبد اللّه به امين دار الضرب گفت تو نان و گوشت طهران را هشت سال قبول كن كه نان را چهار عباسي بفروشي در يك من و گوشت را چاركي چهار عباسي. امين دار الضرب ميخواهد نان را قبول كند در يك من يك قران به شرط [آن] كه خالصه ديواني از صاحبان خالصه برگردد و به دست او باشد. ديوان اين را قبول نكرد و قرار ديوان داده كه هر مطلب كه در مجلس مشاوره ملتي شود، در مشاوره وزرا طرح شود. اگر قبول كردند امضا شود و الّا رد شود.
ميخو [اهند] دوشنبه ششم را مجلس منعقد شود.
در اين اوقات فخر الملك از حكومت عراق استعفا كرد و جلال الدوله «1» از خمسه.
استعفاي هردو قبول شد. خمسه را به نيّر الممالك دادند. در عشر اول رجب ميان مجد الملك وزير داخله و دبير حضور وزير رسائل، به جهت حدود نوشتجات راجعه به خود، نزاع شد. صدر اعظم از براي هركدام حدي قرار داد. صدر اعظم رياست خلوت را به ميرزا رفيع خان مستشار السلطنه از اجزاي وزارت خارجه داد. سعيد السلطنه كه مطرود دولت بود و در مشهد مقدس متوقف بود، به جهت اظهار كسالتش، در عشر اول رجب احضار شد.
______________________________
(1). سلطان حسين ميرزا جلال الدوله پسر ظل السلطان و داماد ميرزا يوسف مستوفي الممالك.
ص: 1016
در دوشنبه مجلس شوري منعقد بود. جمعي از رجال دولت هم بودند. گفتگو از نان و گوشت بود. حاجي رضا خان ميخواست شصت هزار تومان پول چوبدار را كه قصابها به آنها قرض داشتند بدهد و گوشت را به موعد معين قبول كند كه چاركي تمام سال يك قران بفروشد. مجلس قبول نكرد. آقا سيد عبد اللّه گفت از طرف دولت وكيل كيست؟
مشير الملك گفت من حاضرم. آقا سيد عبد اللّه [او] را صدا [زد] كه در حضور من بنشين.
او بلند شده در برابر آقا سيد عبد اللّه نشست. نيز حاجي حسين آقا در حضورش نشست.
اجزاي دولت نير الدوله، حاجب الدوله، سپهدار، وزير دربار ميخواهند نان و گوشت را كنترات «1» نمايند كه نان را يك قران بفروشند. آقا سيد عبد اللّه راضي نيست ميگويند بايد چهار عباسي به فروش برود.
روز دوشنبه ششم رجب صدر اعظم از شميران به شهر آمد و ديدن بعضي از علما رفت و ناهار را منزل حاجي آقا علي اكبر مجتهد بود و عصر به مجلس شوري ملي رفت.
در اين ماه كه ابتداي ماه هفتم از سال است در صندوق طهران اقساط سوم و چهارم پسمانده [] مردم را ميدهند ليكن برات ديواني را اگر كسي بخواهد پيشفروش كند بيشتر از توماني پنج هزار خريده نميشود. اعتبار برات ديوان به هيچ وجه ندارد.
در عشر اول رجب ميگويند كشتي تجارتي دولت آلمان به بندرات فارس آمده و تا حال مجاز نبود. اين كنترات را دولت ايران بتازگي محرمانه با آلمان كرده. براي ايران از هر جهت خوب است. در ماه رجب، تبعه روس در طهران ايجاد مدرسه مسمّي به «اقبال» نمودند.
شاعر شعري در كشته شدن آقا سيد عبد الحميد طلبه كه به دست ياور فوج قزوين در آن واقعه شد و سبب را عبد المجيد ميرزا عين الدوله دانند گفته است: عبد الحميد كشته عبد المجيد شد. «2»
______________________________
(1).Contrat
(2). در تاريخ مشروطه كسروي چند بيت از اين شعر آمده و اين دو بيت از آن شعرها نقل ميشود. (ص 98)
ص: 1017
در جرايد خارجه تمجيد از آقا سيد عبد اللّه و علماي طهران مينويسند كه در ساير ممالك علما مانع دولت مشروطه ميباشند و علماي طهران خود مشروطه ميخواهند و از منفعت شخصي خود صرفنظر مينمايند. شعاع السلطنه و وزير دربار و حاجب الدوله و نير الدوله و سپهدار و امام جمعه مانع پيشرفت مجلس ميباشند و ميگويند هرچه داريم مخارج ميكنيم كه مجلس شوراي ملتي سر نگيرد. وليعهد را نيز با خود همدست كردهاند و در نظامنامه كه «1» نوشته ميشود، دو سه مطلبش را دست بردهاند و به ميل خود كردهاند و به پادشاه دادهاند كه از آقا سيد عبد اللّه خواهش كند كه اينطور جاري شود.
آقا سيد عبد اللّه گفت اگر شاه چنين خواهشي از من بنمايد ميگويم اختيار با ملّت است و من هم يكي از افراد ملت ميباشم.
روز سهشنبه هفتم، صدر اعظم كالسكه خود را از بالا در عقب آقا سيد عبد اللّه فرستاد. او را به بالا بردند و با شاه خلوت كرد. وزرا هم در دربار با حضور نايب السلطنه و صدر اعظم حضور داشتند. نايب السلطنه «2» محض اينكه به دربار و دولت شكوهي بدهد هرروز به دربار مينشيند. جمعي از تجار هم حضور داشتند.
تبريز
از قرار معلوم هنوز در باب سرحد ميان ايران و عثماني اصلاح نشده. سبب را دولت آلمان ميدانند كه عثماني را محرك است. زيرا كه آلمان چون راهآهن حجاز را ميكشد ميخواهد از سرحد وصل ايران نمايد و اين شعبه را به طهران برساند. اين است كه اسبابچيني ميكند تا دولت ايران راضي شود.
طهران
صدر اعظم در خيالات با دولت همراه است و در ظاهر با ملت هم همراهي مينمايد.
مشير الملك هم اگر با ملت همراهي دارد محض اين است كه وزير خارجه بشود و الّا با
______________________________
-
از نو حسين كشته ز جور يزيد شدعبد الحميد كشته عبد المجيد شد
بادا هزار مرتبه نزد خدا قبولقرباني جديد تو يا ايها الرسول
(1). منظور مواد قانون انتخابات مجلس است.
(2). كامران ميرزا نايب السلطنه برادر مظفر الدين شاه
ص: 1018
مقاصد باطني ملت همراهي ندارد. صدر اعظم هم محض ترقي مشير الملك ميگويد عرايض را واسطه باشد. آقا سيد عبد اللّه تمام خيالش براي آزادي سخن و قلم است.
در عشر اول رجب، مشير السلطنه احضار شد.
تبريز
اشاره
در عشر اول جمادي الثانيه كه علما هنوز در قم بودند و مابين دولت و ملت اصلاح نشده بود و اين خبر به علماي تبريز رسيد و خيال فتنه بزرگ داشتند. ابتدا عريضه تلگرافي ذيل را به شاه زدند.
عرض حضور مبارك پادشاه اسلامپناه خلّد اللّه سلطنته، دستخط مبارك از جانب سني الجوانب همايوني در جواب عريضه تلگرافي اين دعاگويان زيارت شد. اين خادمان شريعت مطهره هيچ وقت از تقويت دولت اسلام فروگذار كرده وجود مبارك پادشاه ظل اللّه را سرمشق عدالت و دينداري و شرعپرستي دانسته و ميدانيم و واضح ميبينيم كه مغرضين درباري نميگذارند عرايض ما و ساير خادمان شريعت مطهره، چه در طهران و چه در ساير نقاط ممالك محروسه، درست به عرض حضور حضرت سلطاني برسد و مقصد حقه مشروحه ما را در البسهاي كه منافي اغراض خودشان نباشد جلوه ميدهند. ما خادمان شريعت مطهره و ساير اهل آذربايجان كه چهل سال است به فرمايشات ملوكانه آشنا هستيم ميبينيم كه عرايض ما را هيچ كدام از لحاظ مبارك نگذرانيدهاند و هيچ يك از عبارات دستخط جوابيه از الفاظ در ربار و زايش طبع عدالتپرور ملوكانه نيست و اوضح من الشمس است كه نص عبارات خائنين بوده. اين است مختصري از اوضاع مملكت را از اول مذاكره كه علماي دار الخلافه باهره با اولياي دولت روز افزون داشتهاند الي يومنا هذا به عرض ميرسانيم و باقي را به تكليف دينداري خود بندگان حضرت همايوني ميگذاريم.
سابقا علماي دار الخلافه طهران با رضاي كافه علماي ممالك محروسه از اولياي دولت خواستار شدند كه قراري در اصلاح وضع محاكمات و دفتر ماليات دولت عليه داده آيد كه در ظل پادشاه اسلام عموم رعايا از بياعدالتيهاي عديده آسوده در مهد امن و امان باشند. چون هردو اين مقصود منافي با طريقه استبداد و ظلم وزراي درباري بود، علماي دار الخلافه را به وعدههاي بياساس اميدوار كرده آنها را از مهاجرت اوليه به آستان مطهر حضرت عبد العظيم رجعت دادند و به مواعيد كاذبه چندي سرگردان نگاه داشته از آن طرف خاطر خطير سلطاني را از انجاح حوائج آنها مطمئن ساختند. علماي دار الخلافه هرچه منتظر شدند كه مواعيد اولياي دولت و وزراي درباري اقدام در نفي و طرد جمعي از وضيع و شريف كه جز خيرخواهي
ص: 1019
ملت و دولت اسلام گناهي نداشتند شده علماي دار الخلافه كه اين نقض عهد و حركات مستبدانه را از وزراي درباري ديدند مجددا مستدعيات خود را مجدانه خواستند و اين مرتبه يقين داريم همان وزراي خائن بدون اطلاع خاطر مهر مظاهر همايوني دست به رشته تشدد و سختي گذاشته جواب علماي دار الخلافه به تهديدات دادند. آخر الامر كه آنها را مصمم در كندن اساس اين ظلم و ركن علم عدل ديد فلهذا دانستند اگر اين طرح نو روي كار آيد دست استبداد و ظلم آنها كوتاه و خيانتهاي آنها مشهود خواهد شد. محض حفظ خود و منافع، طلاب علم و ذريه رسول را هدف گلوله سرباز كردند. مسجد و معبد اسلام و خانه خدا را مثل قلاع اشرار و متمردين محاصره نمودند، به بام مسجد سرباز و قراول گذاشتند. نان و آب را به روي علماي اسلام بستند. گويي ياغي و قاتل بودند. از صدر اسلام الي يومنا هذا، از هيچ ملت كفري نسبت به علماي اسلام اين توهين وارد نشده بود. اين بياحترامي نه تنها به شخص علماي اسلام شده بلكه در واقع به شرع محمدي (ص) گرديده و ناموس شريعت هتك شده است. اكنون جميع هيآت علماي مذهب بلكه تمام مسلمين اثني عشريه جبران توهين را به وجه كامل از حضور اقدس همايوني خواستگارند كه امر و مقرر شود، مقصد حضرات علماي مهاجرين را انجاح كرده و دلجويي از ايشان نموده و با احترام تمام به وطن مألوف معاودت دهند. خصوص دعاگويان تبريز در دولتخواهي خاص كه از سابق مشهود خاطر دريا مقاطر است جسارت ميكنيم كه قبول اين استدعا و ارجاع مهاجرين مقضي المرام عاجلا لازم است و به وعده و قول، اصلاح و اسكات عامه ممكن نيست. مترقب است [بلواي؟] محيطي باشد كه رشته از دست دعاگويان رفته و به حكم ضرورت و الجاء اقداماتي شود كه باعث روسياهي دعاگويان گردد.»
جواب تلگرافي شاه به علماي تبريز از صاحبقرانيه
وليعهد به و جنابان مستطابان حاجي ميرزا حسن آقاي مجتهد و آقاي امام جمعه و آقاي حاجي ميرزا محسن آقا، آقاي ميرزا صادق آقاي مجتهد و آقاي ثقه الاسلام التفات ما را برسانيد و از طرف ما بگوييد كه مراحم ملوكانه هميشه شامل عموم طبقات مردم خاصه علماي اعلام و مخصوصا به علماي آذربايجان بوده و خواهد بود. همگي دعاگوي دولت و طرف توجه ملوكانه ما هستند. به همه التفات داريم و همين است كه به شفاعت و توسط شما استدعاي علماي آذربايجان را در معاودت علماي طهران قبول فرموديم. مشير الدوله وزير امور خارجه را براي معاودت دادن آنها روانه كرديم. بزودي علماي طهران شرفياب ميشوند و عرايض حقه آنها را هم كه مبني بر صلاح دولت و ملت باشد قبول خواهيم فرمود.
هفتم شهر جمادي الثانيه 1324
ص: 1020
تلگراف وليعهد از تبريز به شاه درباره علما
به توسط حضرت والا شاهزاده اتابيك اعظم، به خاكپاي اقدس اعلي ارواحناه فداه تصدق خاكپاي اقدس همايونت شوم. در خاكپاي مملكت آراي همايوني تا حال محقق و مشهود شده است كه اين غلام خانهزاد از اول عمر از وظيفه جاننثاري و استرضاي خاطر آفتاب مظاهر تقاعد و غفلت نداشته و اگر تصور آن را ميكرد كه عرايض علماي اعلام خداي نخواسته متضمن خلاف مصلحت و مضر به حال دولت است، ابدا اسمي از آنها در خاكپاي معدلت پيرا نميكرد. در اين حادثه به قدر امكان نگذاشته است كه علماي آذربايجان از طرف قرين الشرف همايوني مأيوسي حاصل بكنند. امروز هم كه به تلگرافخانه حاضر شده محض آن است كه شخصا از علماي مهاجر دار الخلافه شفاعت نمايد. در كمال عجز و ضراعت به عرض جسارت مينمايم كه قاطبه رعاياي ايران و دايع الهي و به منزله اولاد اعليحضرت اقدس ظل اللهي هستند. حفظ شئونات اهل اسلام و علماي اسلام هم از فرايض ذمه سلطنت است. مع هذا هرگاه در اين موقع از طرف قرين الشرف همايوني از مامضي صرفنظر شود و در مقام تسليه و ترضيه و اعاده محترمانه برآيند مزيد شكوه دولت و قوت اسلام و افتخار اين غلام خانهزاد در بين الدول خواهد شد. رعيت كه به منزله اولاد سلطان است، به واسطه خبط و خطايي، مستحق قهر و سياست شدن با رحمت و نصفت كامله سزاوار نيست. اميدوارم اين شفاعت صادقانه چاكر جاننثار به عز انجاح مقرون افتد.
غلام خانهزاد محمد علي 7 شهر جمادي الثانيه 1324
جواب وليعهد از صاحبقرانيه تلگرافا
وليعهد عريضه تلگرافي شما به توسط جناب اشرف اتابيك به عرض رسيد. مقام مرحمت خودمان را نسبت به عموم اعلام و توجهات كامله كه بيشتر در ترويج شرع محمدي (ص) و آسايش دعاگويي علما داشته و داريم محتاج به فرمايش نميدانيم. معلوم است كه علماي عظام همه دعاگوي دولت و وجودشان براي دولت و ملت مطلوب و در واقع لشكر دعا هستند همه وقت لازم التكريم و توقير آنها و حفظ حدود آنها را بر خودمان لازم دانستهايم.
چند روز پيش كه علماي عظام آذربايجان، در ضمن عريضه تلگرافي، شرحي راجع به علما عرض كرده بودند نيات مقدسه خودمان را به آنها خاطرنشان كردهايم و آنها هم بايد خوب دانسته باشند كه حسن ظن ما و التفات ما نسبت به علما تا چه درجه است. حالا هم در مقابل شفاعت شما و استدعاي علماي تبريز مقرر فرموديم مشير الدوله وزير امور خارجه به قم برود و علماي عظام را محترما معاودت بدهد. البته شما هم اين مرحمت شاهانه را به آنها ابلاغ و
ص: 1021
آنها را به مراحم كامله ملوكانه اميدوار خواهيد داشت. بايد همگي با كمال اميدواري مراجعت و مراحم شاهانه را نسبت به خود و علماي آذربايجان بدانند كه نيات مقدسه ما هميشه به ترويج شرع مطاع و آسايش علماي عظام مصروف و معطوف بوده، هيچ وقت مراحم خودمان را درباره آنها دريغ نخواهيم فرمود.
جمادي الثانيه 1324 (محل تلگرافخانه)
اين شعر را در هجو مشير الدوله صدر اعظم گفتهاند
پشت ايران راست بد، در اين حكايت چوله شدتا كه شخص اول ايران مشير الدوله شد
ساري
لطفعلي خان محتشم نظام در ساري ايجاد يك مدرسه ملي نموده يك باغ و خانه هزار و دويست تومان خريده وقف مدرسه كرد.
رشت
ميرزا صالح خان وزير اكرم حاكم رشت، در ماه جمادي الاولي، در رشت ايجاد مدرسه مليه نموده و چهل هزار تومان املاك خود را كه سالي پنج هزار تومان اجاره دارد وقف مدرسه كرده است و اسباب مدرسه را هم از خود داده.
تبريز
در تيمچه صاحبديوان تبريز مدرسه ابتدائي ايجاد شده. مديرش ميرزا حسن تبريزي است.
طهران
روز پنجشنبه نهم رجب، در حالتي كه آقا سيد عبد اللّه مشغول تعزيهداري هفتگي در خانه خود و جمعي حضور داشتند، دو سه ساعت از روز گذشته، قريب پنجاه شصت نفر از تجار و اصناف وارد خانه او شدند و بناي هياهو را گذاشتند كه در اين مدت ما كلي متضرر شديم. مال رفت. آبرو رفت. شاه هم حكم مجلس داد. بعد اجزاء اخلال
ص: 1022
مينمايند. مگر شاه بازي است. بيش از اين صبر نمينماييم. در شنبه دكاكين را ميبنديم.
مگر تو ما را قسم ندادي كه از سفارت بيرون بياييد كار شما را اصلاح ميكنم؟ مگر تلگراف پادشاه انگليس را در حمايت ما نديدي، پس كو همراهي شما؟ چهار نفر از وزرا مانع ميباشند. روز شنبه تماما كفن به گردن ميكنيم و به سفارت ميرويم. به علاوه تو چرا روز قبل پيش شاه تنها رفتي؟ همچنين در باب گوشت، پول چوبدارها را خوردهاند.
ما خودمان گوشت را قبول داريم. قصاب لازم نيست. آقا سيد عبد اللّه قدري خوف كرد.
بعد به مهرباني به آنها حرف زد كه بنشينند. فردا جمعه به مجلس آمده قرار اين كار را ميدهم و شما را آسوده مينماييم.
از قرار معلوم نظامنامه انتخابيه كه براي انتخاب وكلاي مجلس، دولت نوشته و ملت قبول كرد، دوباره دولت بعضي فصولش را تغيير داده و به ميل خود نوشته. اين است كه ملت قبول نكرد و خودشان انتخابنامه نوشتند كه روز جمعه در مجلس ارائه شود.
در روز نهم، شاه براي ناهار به شهر آمد. وزرا و اجزا بودند. اول دفعه شاه سفارش نير الدوله را ميكرد كه بايد در حكومت مستقل باشد و تمام ادارات حتي نايب السلطنه هم به او رجوع كند. از قرار معلوم روز قبل، فراش حكومت را سرباز زده بود. شاه به حمايت نير الدوله اين حرفها را زد. اول در كالسكه كوچك نشسته بود. بعد به صندلي نشست. خيلي ضعيف و زرد است. دو انگشت دست چپ او بسته بود. گويا مجروح است. دكتر لندي طبيب را احضار كرد. بعد با شعاع السلطنه خلوت كرد و تنگگوشي گفت، اطرافيان ايستادند. بعد شاه به دست خود اشاره كرد كه عقب برويد. قريب نيم ساعت تنگگوشي او طول كشيد. در اين بين صدر اعظم آمد. بعد از احوالپرسي با او نيز خلوت كرد. شعاع السلطنه نيز بود و بعد از آن صدر اعظم و اجزاي درباري به دربار رفتند. در حياط صندوقخانه كه صدر اعظم وارد شد، صداي يا علي بلند شد. همهمه «1» در ديوانخانه افتاد. مردم ازدحام كردند. جمعي از [ارسني؟] «2» هاي چوبدار كه سابق گوسفند فروخته بودند آمدند و ادعاي طلب كردند و فريادها زدند. درب حياط هم اول آنها را
______________________________
(1). متن: همههمه
(2). شايد هم: [ارمني]
ص: 1023
مانع شده بودند، زدوخورد شده بود. باري وزير دربار به صدر اعظم گفت يا پول آنها را بدهيد يا سرشان را ببريد. اسباب رسوايي است. صدر اعظم گفت حاجي رضا خان ميدهد. او هم به تنگگوشي گفت من از رياست گوشت، استعفا دادم. سي هزار تومان را از كجا بدهم؟ چوبدارها گفتند ما همه جهت سي هزار تومان طلب داريم. قصابها دروغ ميگويند كه هشتاد هزار تومان از دولت ميخواهيم. پس از آن صدر اعظم به دربار با وزرا رفت و نيّر الدوله حاضر بود. گفتگوي گوشت را كردند. آخر الامر در آن روز نيّر الدوله دو هزار تومان براي چوبدار [ها] فرستاد. هم در آن روز تفنگ بسياري ابتياعي دولت ايران از سرحد رسيد. در حضور شاه بار باز شد. اوضاع دولت خيلي خطرناك است. پول نيست. گرفتاري داخله و سرحدي زياد. علما و ملت قوي. دائره ايران بالطبيعه گردش ميكند.
هيچ كس تكليف خود را نميداند. صدر اعظم هم وقت سر خاريدن ندارد. نوكر باب هم تمام گدا، پول هم در صندوق ناياب.
موسيونوز در روز دهم در دربار گفت: من از شغل خود استعفا دادم و از امروز به منزل خود رفته در را به روي خود ميبندم. هروقت پول، دولت براي من فرستاد كه به مردم بدهم بيرون خواهم آمد.
روز جمعه دهم رجب، سه ساعت به غروب مانده در مدرسه نظامي، مجلس شوراي ملي دائر بود. علما و تجار و اصناف و بعضي سياسيدانها حضور داشتند. انتخابنامه كه خود علما نوشته بودند، بلند قرائت كردند و نيز انتخابنامه ديگري را كه تجار نوشته بودند او را نيز خواندند. جزئي ميان آنها اختلاف داشت. ليكن هردو اينها با مال دولت تفاوت كلي داشت. اگر اين انتخابنامه علما را دولت قبول كند مقصود ملت به عمل آمده.
احتمال دارد بعضي فصولش را قبول نكند. زيرا كه استقلالي براي دولت به جاي نمانده.
از طرف دولت قرار بود مشير الملك بيايد. در آن روز نيامد. بعد از قرائت هردو، آقا سيد عبد اللّه و آقا سيد محمد ايستادند. آقا سيد عبد اللّه خطاب كرد به مردم:
«اي مسلمانان اجراي قانون و مجلس ملي كار بزرگي است. بايد هيئت يك مملكت بيقانون را به هم زد. صبر لازم است. ادب داشته باشيد، عجله نكنيد. عن قريب امور اصلاح
ص: 1024
ميشود. من خودم را با اين علما كه حضور دارند براي كاري وقف كردهام و خون خودم را در اين راه ميريزم تا اين كار صورت بگيرد. مگر نميدانيد با كي طرف ميباشيد. طرف شما سلطنت است. شخص بيسروپايي نيست. شاه كمال همراهي را با شما براي اجراي اين مطلب دارد.»
آسيد محمد گفت امور تدريجي است. بايد گفت ما اين دو انتخابنامه را تا روز شنبه اصلاح مينماييم. روز دوشنبه كه در اينجا حاضر شديم تمام شده به شما مينماييم.
بعد مردم دعا و ثنا گفتند و بلند شدند كه بروند دوباره آنها را صدا زد برگرديد. مراجعت كردند و نشستند. آقا سيد عبد اللّه گفت كه ما مشغول اصلاح نان و گوشت ميباشيم. و روز دوشنبه حاضر شديد تمام كرده به شما ميدهيم. مردم دعا و ثنا گفتند و پراكنده شدند. هنوز مجلس آنها مرتب نيست. اغلب مردم روي زمين نشستند. در آن بينها كه مشغول صحبت بودند صداي تفنگي از همسايههاي آنها استماع شد. معلوم نشد كه عمدا از طرف دولت در كردند كه مردم بترسند يا خير. در هرصورت بيموقع بود.
روز شنبه يازدهم، علما انتخابنامه را به توسط عضد الملك براي شاه فرستادند كه امضا نمايد. هم در آن روز علما مأمور به قصابخانه فرستادند كه پوست و كله به خود قصاب برسد و حكومت نبرد. از اين جهت در آن روز صد دينار از قيمت گوشت كم شد و چاركي يك قران ميفروشند. دولت هم ده هزار تومان به چوبدار [داد]. بيست هزار تومان ديگر را پانزده روز مهلت خواسته. حكومت طهران خيلي بيقوت است. فراش او را هرجا برود كتك ميزنند. چنانكه نزديك درب حكومت يك نفر كاسب را فراش گرفت. يك نفر سيد از دست آنها گرفت و گفت در قهوهخانه ببريد و عملش را تمام نماييد.
از طرف رعاياي ايران در قفقاز، تشكرنامه چاپي براي آقا سيد محمد فرستادهاند كه دولت ايران مشروطه شده و نيز در جرايد روس مينويسند كه مسلمانان قفقاز حاضرند كه پنجاههزار نفر با اسلحه به كمك اهالي ملت ايران بفرستند و در تمام روزنامههاي خارجه، وقوع مشروطه ايران را نوشته بود و نيز صدر اعظم به تمام دول اخبار كرده كه دار الشوراي ملي دائر شده، تمام دول تهنيت به شاه نوشتهاند و مسلمانان ايراني در تمام
ص: 1025
دول شاديها كردند و مردم به سر آنها گلها ريختند كه دولت ايران مشروطه شد.
مشير الملك ميل دارد كه رئيس مجلس شوراي شود و جمعي واسطه دارد. ليكن علما قبول نمينمايند.
در هجو امير بهادر وزير دربار
با شاه مريض و خلق ياغي چكنمبا صدر و پرنس و بد دماغي چكنم
اين شاه و وزير و شهر هرسه به كناربا ... قراجه داغي چكنم در عزل اتابيك
هزار و سيصد و بيست و چهار از هجرتوداع كرد صدارت مجيد بيغيرت در عشر اول رجب، در خانه آقا سيد محمد، شاگردان مدارس دار الفنون ايجاد مجلسي مسمّي به «مدار ترقي علوم» نمودهاند و مقصودشان از اين مجلس، تربيت صحيحي براي دولت است.
در سيزدهم رجب كه عيد سعيد بود، در قصر نياوران قبل از ظهر انعقاد سلام شد. در دربار، صدر اعظم با شعاع السلطنه و نير الدوله چند ساعت خلوت كرد. هم در آن روز، دستخطي شاه نموده بود كه تمام وزرا و رجال همراه صدر اعظم حضور بيايند مگر وزير دربار كه تنها مجاز است. شب عيد هم در بالا چراغان و آتشبازي شد. چراغان ملي هم در طهران به عمل آمد. سه ساعت به غروب مانده در مدرسه نظامي انعقاد مجلس شوراي ملي شد. قريب دو هزار نفر حضور داشتند. علما نيز بودند. انتخابنامه را كه بيست و دو فصل بود قرائت، همان انتخابنامه سابق است جزئي تغيير كرده. بعضيها ايراد جزئي كردند. رد شد. براي ملت خيلي مفيد است. دولت در تحت او خواهد بود.
هنوز به صحه شاه نرسيده. بعد آقا سيد عبد اللّه ايستاد و نطق كرد و مردم را به صبر امر كرد و گفت اين نظامنامه را ميفرستم و شاه صحه نمايد. روز پنجشنبه بياييد و تمام است و نيز عمل نان و گوشت در اين چند روز به تجار داده ميشود و تمام ميشود كه در تمام سال به يك قيمت و ارزان بفروشند. مردم گفتند ما براي نان و گوشت حاضر نشديم.
مقصود استحكام مجلس شوري است. چند نفر جلو سيد عبد اللّه را گرفتند و گفتند ما
ص: 1026
تمام شديم. اگر در بابت مجلس كوتاهي نمايي، ترا ميكشيم. ميگويند آقا سيد عبد اللّه روزي كه پيش شاه رفت مبالغي گرفته و همراه ملت نيست. بعضي ميگويند خودش با ملت ساختگي دارد. در هرصورت مردم بيدار [شده] و حرفها را به طور واضح ميگويند. در طهران، مجالس متعدده براي شور باز شده و در زير پرده نيست. امير بهادر و شعاع السلطنه و حاجب الدوله و نير الدوله و سپهدار ايستادگي دارند كه مجلس را موقوف نمايند. بعضي سادات هم براي كشتن آنها حاضرند. شبنامه زياد در اين اوقات در طهران انتشار دارد. در يكي از آنها نوشته كه چند نفر علما و وزرا مانع مجلس شوري ميباشند و آنها را بايد كشت.
در عشر دوم رجب، در اطاق دربار، مجلس تحقيقي ايجاد شده مركب از شش نفر:
حاجي حسينقلي خان صدر السلطنه نوري، صدر الممالك، مشير لشكر، اعتماد السلطنه، دوام الدوله كه مطالب و عرايض به توسط اين مجلس به صدر اعظم برسد. در عشر دوم رجب، عين الدوله اتابيك از اوشان مراجعت كرده به مباركآباد ييلاق خود كه در حوالي سلطنتآباد است رفت و در روز پانزدهم رجب هم يك روز به خانه شهري خود آمده مراجعت كرد.
در روز چهاردهم رجب، آقا سيد عبد اللّه به نياوران خدمت شاه رفت، در باب امضاي نظامنامه، و مدتي خلوت كرد و ليكن اثري نداد و امضا نشد. در مراجعت به طهران، تجار و اصناف به منزل آقا سيد عبد اللّه رفتند و هياهو نمودند و چنان وانمود شد كه آقا سيد عبد اللّه رشوه گرفته و با دولت همراه است. ليكن اينطور نيست. تكليف آقا سيد عبد اللّه اين است كه با آنها راه برود. در باب عمل نان و گوشت، نير الدوله و سپهدار و وزير دربار و قوام الدوله ميخواهند كنترات كنند كه نان را بيست ساله يك من يك قران و گوشت را چاركي چهار عباسي بفروشند. عين الدوله به آنها دستورالعمل ميدهد كه اگر در دست ملت باشد ديگر حريف آنها نميشويد. شاه هم هرروز دستخط التفات به عين الدوله مينويسد. بعضي از تركها هم منزل عين الدوله ميروند.
روز پنجشنبه شانزدهم رجب 1324 مجلس شوراي ملي سه ساعت به غروب مانده در حياط مدرسه نظامي منعقد شد. علماء و تجار و اصناف و بعضي سياسيدانها
ص: 1027
حضور داشتند. مستشار الملك از طرف دولت آمد. ليكن هرچه منتظر شدند نظامنامه را از پيش شاه نياوردند و گفتند بعد ميآورند. ابتدا يك نفر سيدي تلگرافي كه از قم براي علماي طهران آمده بود قرائت كرد. مضمون اين بود كه اجزاي حكومت تعدي به سادات كرده بودند. مقصود اين بود كه مردم تعدي دولت را بفهمند. در اين وقت بعضي كسبه فرياد كردند كه مال ما را بردهاند و از هرگوشه صدايي آمد و همهمه بلند شد. انتخابنامه را نياوردند. آقا سيد عبد اللّه و آقا سيد محمد ايستادند. آقا سيد عبد اللّه خطبه فارسي خواند و نطق كرد. مضمون اينكه ما حاضريم. ليكن مانع در كار است. در اين وقت تلفون به صدر اعظم براي انتخابنامه زدند. خبري نيامد. مردم يكباره ملتفت شدند كه دولت سر آنها را شيره ميمالد. بناي داد و فرياد و بدگويي از وزرا و مانعين مجلس را گذاشتند و گفتند اصل كار در مباركآباد است. يك روز هم به شهر آمده فحش به او دادند و گفتند او را شاه بايد تبعيد نمايد. آنوقت خودمان مجلس را داير مينماييم، همراهي دولت لازم نيست. اگر مانع باشد ما هم ادارات دولتي را مانع ميشويم. اگر عين الدوله را تبعيد نكند او را ميكشيم. علما خونش را هدر كردهاند. همه فرياد زدند كه ما حاضريم. بعد گفتند تا جمعه عصري مهلت كه خبر تبعيد عين الدوله و امضاي انتخابنامه «1» را بياورد و الّا دكاكين شنبه بسته ميشود و كار طور ديگري ميشود و شنبه را بعد فرياد كردند: هركس نبندد ملعون است. همه گفتند ميبنديم. كار به اينجا ختم شد. مستشار الملك هم قول داد.
ليكن گفتند تو هم كاري از دستت برنميآيد. هرروز كه حاضر ميشويم ميگويي هفته ديگر انتخابنامه ميآورم. خودت را راه نميدهند پيش شاه بروي. بعد بعضيها از سادات و طلاب و نوكر باب نطقهاي مهيج گفتند و مردم را تحريك به فساد نمودند. آقا سيد حسين صدر المعالي بابي گفت من فدايي ملت هستم. اگر شما حاضريد بگوييد.
يك دفعه شخص بيشتر نميميرد. جمعي فرياد زدند كه ما همراه ميباشيم. ميرزا حسين خان معين حضور فراشباشي امين السلطان نيز دست و پا براي ارباب خود مينمايد. در آنجا جمعي را اغواء كرد كه او را بخواهند. ليكن در مجلس مردم گفتند
______________________________
(1). منظور قانون انتخابات است.
ص: 1028
عين الدوله به فرنگ برود، همان طور كه امين السلطان رفت و مملكت را به باد داد. حالا در آنجا عيش ميكند. خلاصه غروب آفتاب مجلس از هم پاشيد و مردم به خانههاي خود رفتند. جمعي از داوطلبان و طلاب شب را به منزل آقا سيد محمد رفته و در بين راه تمام در فكر اجراي مجلس شوري بودند. گفتند در همان شب جمعي به سفارت انگليس رفتند و شب خوابيدند. اگر اين دفعه مجلس شوري برقرار نشود و عين الدوله مطرود نگردد، البته فساد بزرگي خواهد شد كه دولت بكلي مضمحل ميشود. هم در آن روزها، طلاب مدرسه سپهسالار معروف به ناصري، مجلس در خود مدرسه هفتهاي چند روز تشكيل دادهاند كه قراري در موقوفات مدرسه بدهند و نيز در عشر اول رجب، رؤساي قزاقخانه مجلسي هفتهاي سه روز در قزاقخانه براي محاكمات خود تشكيل دادهاند كه به هيچ وجه پلكنيك مداخله در عمل ننمايد. سببش اين شد كه يك نفر ميرپنج را حكم به حبس داد. سايرين به حمايت او آمده شوريدند. ميگويند نايب السلطنه محرك است كه دست پلكنيك را كوتاه كند. به قولي انگليسيها محرك ميباشند.
در روز هفدهم، جمعي از اصناف در سفارت بودند. شارژدافر قول به آنها داد كه همه نوع همراهي نمايد. از طرف ملت عريضه به شاه نوشتند، پنج مطلب: امضاي انتخابنامه، دوم طرد اتابيك [و] وزير دربار [و] حاجب الدوله [و] سپهدار، سوم وصول شدن طلب صرافان و دو مطلب ديگر. چون خبر جديد به دولت رسيد خيلي ترسيدند.
در ظهر همان روز صدر اعظم و نايب السلطنه به عمارت گلستان آمده مشغول چاره اين كار شدند. نايب السلطنه و صدر اعظم با ملت همراه ميباشند.
شنبه هجدهم را مردم در سفارت بودند، اما جمعيت مختصري. سفارت به آنها گفت ازدحام نكنيد. عمل شما را اصلاح ميكنم. روزها را مردم در منزل آقا سيد محمد و آقا سيد عبد اللّه تردد داشتند براي انجاح مطالب خود تا همهجا ايستادگي دارند.
شبنامهها نيز در شهر منتشر است براي هيجان مردم. روز شنبه هجدهم بعضي دكاكين طهران بسته بودند. مردم منتظر اين هستند [كه] اگر كارشان به جايي نرسيد تمام ببندند.
در دربار نياوران مجلسي از وزرا منعقد بود. وزير دربار و سپهدار ميگويند ما حاضريم كه ريشه سادات و ملا را برداريم. صدر اعظم با ساير وزرا مجتمعا پيش ميروند و
ص: 1029
ميگويند ما استعفا مينماييم. اگر تو از سلطنت خود گذشتهاي به آنها واگذار و آسوده باش و الّا وزير دربار نميگذارد كار پيش برود. بعد از آن نايب السلطنه و صدر اعظم بعد از ظهر به طهران آمده عضد الملك و ساير وزرا هم حاضر ميشوند و براي اسكات مردم مذاكره مينمايند و در بعضي فقرات انتخابنامه دست ميبرند. از آن طرف ساعت سه به غروب مانده، علما و ساير مردم در اطاق نظام حضور به هم رسانيدند و اجتماع غريبي شد. قريب شش هفت هزار جمعيت بود. اول قرار بود علما در جاي مخصوصي بنشينند و صدر اعظم و نايب السلطنه در پيش آنها بيايند كه داخل مردم نباشند. كسبه مانع شدند و گفتند همه بايد يك جا باشيم. اگر حرفي داريم بگوييم. ناچار علما در ايوان نشستند.
صدر اعظم و عضد الملك و بعضي از رجال به اطاق نظام آمده در ايوان نشستند. مشير ديوان انتخابنامه را قرائت كرد. مردم جزئي ايراد كردند ليكن [ردّ شد] «1» و مطبوع افتاد و قرار شد كه روز دوشنبه بيستم رجب مجلس بشود و انتخابنامه به صحه شاه رسيده از نظر مردم بگذرد. بهعلاوه در دوشنبه وكلا انتخاب خواهند شد. بعد مردم اجتماعا گفتند بايد آن چند نفر تبعيد شوند و حضورا به اقبال الدوله وزير خالصه و نير الدوله حاكم طهران بد گفتند و رسوايي تمام بر دولت آوردند. مردم هرچه ميخواهند ميگويند و آزادند. نوكرباب جزء هم كمال همراهي را با مردم دارند و آنها را تحريك مينمايند.
صداي زنده باد ملت بلند شد. حوالي غروب هم نايب السلطنه به اطاق نظام آمده در ايوان، نزد علما و رجال نشست. احترامات سابقه كه به رجال دولت ميگذاشتند مرتفع شده به يك اندازه مساواتي پيدا شده و هركس حق حرف دارد.
در شب هيجدهم، دستخط شاه براي علما آمده كه اتابيك آمده بود خداحافظي [كند] و مرخصي گيرد و تبعيد به خراسان شد و هم آن شب به سرخهحصار رفت و نقل مكان كرد كه به خراسان برود. هم در آن روز در مجلس، آقا شيخ فضل اللّه حضورا به نير الدوله بد گفت كه اين خبيث مانع ارزاني گوشت و نان است و از آنها رشوه ميگيرد و مردم نيز همراهي كردند و در باطن ميخواستند نير الدوله را بكشند. اين بود كه
______________________________
(1). يعني آن ايرادات مورد قبول قرار نگرفت.
ص: 1030
نير الدوله با صدر اعظم بيرون [آمد]. از همانجا صدر اعظم و نايب السلطنه به عمارت گلستان رفته تا دو ساعت از شب رفته آنجا بودند. سيد حسين مدير الاسلام پيغام از ملت براي صدر اعظم آورد كه ما از اينجا كه اطاق نظام است نميرويم مگر اينكه چهار نفر خائن معزول و مطرود شوند. صدر اعظم اگرچه خود مايل رفتن آنهاست، ليكن در ظاهر به سيد گفته شد تا اينجا با شما همراهي كرديم، اگر بعد از اين، اين نوع سخنان بزنيد و اين نوع خواهش نماييد، من و آقاي نايب السلطنه استعفا ميكنيم و كار را به شاه واميگذاريم. خود ميدانيد با مردم. سيد قدري در جواب سختي كرد. آخر الامر گفت محض [خاطر] شما صدر اعظم كه مانند كوه حلم ميباشيد و واسطه ميباشيد هرچه بفرماييد صحيح است و اطاعت ميكنيم و فورا به اطاق نظام رفت و مردم متفرق شدند و در آن شب تمام مطالب را صدر اعظم به شاه تلفون زد و شب را شهر ماند و در آن شب مردم باز در سفارت بودند.
روز يكشنبه نوزدهم، بعضي دكاكين و كاروانسراهاي طهران بسته بود و مردم در سفارت تردد داشته صدر اعظم در ابتداي روز از منزل خود به گلستان آمد و ناصر الملك و اقبال الدوله و نير الدوله را با تلفون احضار كرد و با آنها نجوي كرد. بعد متفرقه از وزرا و رجال آمدند و نايب السلطنه نيز حوالي ظهر آمد و نيز قدري خلوت داشتند و با تلفون صدر اعظم به شاه صحبت كرد و انتخابنامه را پاكنويس كردند و مشير ديوان به منزل آقا سيد عبد اللّه و از آنجا به منزل آقا سيد محمد برد و مردم در منزل آنها بودند كه پس از ديدن آنها، صدر اعظم شب به نياوران ببرد و به امضاي شاه برساند.
عضد الملك هم بعد از ظهر آمد. با اينهمه گرفتاري صدر اعظم تمام وقت را رسيدگي به عرايض مردم دارد و كاغذهاي وزارت خارجه را نيز ملاحظه ميكند و هيچ كاغذي را نخوانده مهر نميكند. تا حوالي غروب دربار منعقد بود. شب را باز مردم از سفارت بيرون نيامدند و منتظر اتمام عمل ميباشند. در اين روزها شبنامهها منتشر است و مينمايد كه آقا سيد عبد اللّه رشوه از دولت گرفته و همراهي ندارد و مردم را هيجان ميدهد. هنوز مابقي پول چوبدارها نرسيده. دولت ميگويد بايد قصاب بدهد و بعضي قصابها به حضرت عبد العظيم (ع) بست نشستهاند و چوبدارها هرزگي مينمايند و
ص: 1031
دولت براي اين جزئي [وجه] مستأصل شده. شاه محض التفات درباره ميرزا حسين خان مؤتمن الملك پسر صدر اعظم گفت بايد مأمور سفارت آلمان بشود. در اين روزها كه فخر الملك از عراق مراجعت كرد، حكومت عراق را به ساعد الدوله تنكابني «1» دادند.
در روز دوشنبه بيستم، سه ساعت به غروب مانده در مدرسه نظامي، بنابر معهود، مردم ازدحام كردند. علما و سايرين حاضر شدند. در ابتدا يك نفر فرياد زد كه علما ميگويند بدگويي به كسي نكنيد. مطالب خود را بخواهيد و نيز نزديك غروب، آقا سيد حسين مدير الاسلام فرياد كرد كه شاه انتخابنامه را صحه كرد. عن قريب از بالا ميآورند.
نزديك غروب مستشار الملك و مشير ديوان انتخابنامه را آوردند و به دست علما دادند.
آقا شيخ مهدي سلطان المتكلمين ايستاد. دعا به علما و شاه نمود خطبه مختصري خواند.
مردم آمين گفتند. بعد گفت انتخابنامه را شاه صحه كرده و دستخط مختصري بر صدر انتخابنامه نوشته بود:
جناب اشرف صدر اعظم اين انتخابنامه صحيح است 20 شهر رجب 1324
آنوقت صحّه را نشان مردم داد. مردم گفتند انتخابنامه را قرائت نماييد. شيخ مهدي از ابتدا تا انتها در ميان جماعت خواند. شامل بيست و چهار فصل بود. يك فصل كه انتخاب رئيس با خود اجزاي مجلس است در آن بود. مردم كمال خشنودي را داشتند. و زنده باد شاهنشاه و زنده باد ملت گفتند و مردم متفرق شدند. ليكن باز مختصري در سفارت شب را بودند و در آنجا اين چند شب را مجلس شور داشتند. در مجلس شوري گفتند تا روز دوشنبه آتيه قدري علما رفع خستگي خواهند كرد و به آسودگي مشغول ترتيب اين مجلس خواهند بود و مردم هم وكلاي خود را انتخاب كرده در دوشنبه به مجلس بياورند.
شب بيست و يكم رجب، مردم در سفارت بودند، يعني از هر طبقه و صنف دو نفر نماينده. و ميگويند آن چهار نفر را شاه طرد كند. زيرا كه آنها نميگذارند مجلس اجرا شود و سخت ايستادگي براي نفي آنها دارند. ميگويند سبب اينكه انتخابنامه را شاه
______________________________
(1). متن: تنكاباني- ساعد الدوله برادر سپهدار تنكابني بود.
ص: 1032
صحه گذاشت اين است كه وزير دربار و حاجب الدوله و سپهدار به شاه گفتند ما به قوه جبريه مردم را ساكت ميكنيم. شاه نيز قبول كرد. اين بود كه شاه انتخابنامه را امضا نكرد.
صدر اعظم اين خبر را شنيد و خدمت شاه رفت كه من استعفا مينمايم. خود ميدانيد با مردم. اما از طرف نظام هم اطمينان نداشته باشيد. زيرا كه همه اطمينان شما به قزاق بود.
آنها مجلس كردند. شاه خيلي متوحش شد و امضا كرد. قبل از اينكه امضا نمايد، شب يكشنبه گذشته جواب تلفون علما را صدر اعظم اينطور نوشت:
شهر خدمت ذي شرافت جناب مستطاب حجة الاسلام آقاي آقا سيد عبد اللّه دامت بركاته تلفون جناب مستطاب عالي شرف وصول ارزاني نمود. در باب مطلب اول كه مرقوم فرموده بوديد لازم است خاطر محترم عالي را مستحضر ميدارد كه چون به واسطه اصلاحاتي كه منظور نظر معدلت اثر بندگان اقدس همايوني خلّد اللّه ملكه است بعضي از ترتيبات [] قديمه منسوخ و موقوف شود. من بعد مقرّر است كه هيچ كدام از نوكرهاي دولتي كه از شغل مستعفي ميباشند و يا معزول شوند مطرود نگردند و بعد از انفصال در خانه خود به آسودگي بمانند. بنابراين قاعده، حكما حضرت اشرف شاهزاده عين الدوله دامت شوكته هم كه از اين كار منفصل شدهاند در خانه خود به امور شخصيه خود مشغول خواهند بود.
اما در باب نظامنامه، رأي مبارك ملوكانه بدان تعلق گرفته كه چون در بعضي از موارد نظامنامه كه ارسال فرموده بوديد لازم است مداقه و مذاكره به عمل آيد و تعاطي افكار به واسطه شكايات مشكل است و به طول ميانجامد، لهذا لازم است كه هرچه زودتر مجلسي در صاحبقرانيه با حضور رجال دولت و شش نفر از معاريف و اشراف و غيره تشكيل و در موارد لازمه مذاكره حضوري به عمل آيد كه موافق دستخط همايوني نظامنامه مرتب و به زودي به موقع اجرا گذارده شود. لهذا متمني هستم كه اقدام لازم بفرماييد كه از فردا كه روز جمعه هست هر وقتي كه معين ميفرماييد اشخاصي كه بايد در اين مجلس حاضر شوند به صاحبقرانيه تشريف بياورند كه اين مسأله قرين اتمام گشته موجبات رفاهيت و آسودگي اطمينان خاطر اهالي به عمل آيد.
پس از اين مشير الدوله شاه را ترسانيد و شاه ناچار تلفون به آقا سيد عبد اللّه و آقا سيد محمد زد كه عين الدوله عازم خراسان است. براي اقامت به طهران نيامده بود. اين دو روزه ميرود. مجلس شوراي ملي را هم كه به شما داده بودم به موقع اجرا رسانيد.
اين اوقات شبنامهها براي بيداري مردم هر روزه و هر شب در طهران به چاپ جلاتين
ص: 1033
و مركب بنفش پراكنده است. در سفارت انگليس هم اشعار براي اتحاد و مذمت آن چند نفر نوشته و به درختها آويختهاند. اشعار ذيل نيز به چاپ جلاتين انتشار شده:
داورا شهنشاها، داد از تو دارد دادخواهي ار دهي دادش ملك را نما آزاد
عزت وطن ميخواه ذلّت عدو ميجوخشت عدل را بنشان، خاك ظلم ده بر باد
گر كه داد ما ندهي سوي دشمنان گرديدشمني به آزادي عاشقي به استبداد
دشمنان ظلم و جور، دوستان عدل و دادبركنند چون خواهند بيخ ظلم از بنياد
حاميان حريت گفته و چنين گويندزنده باد آزادي پست باد استبداد ازجمله شبنامهها كه در شهر پراكنده است شبنامه ذيل است:
بسم اللّه الرحمن الرحيم
سر دفتر به نام آن خداوندكه دلها را به دلها داد پيوند پوشيده نيست هيچ ملتي تحصيل شرف و افتخار و شوكت و اقتدار نكردهاند مگر به اتفاق و مطالبه حقوق مسلمه خود و هيچ سلسله خوار و بيچاره و ذليل نشدهاند مگر به نفاق و عدم مطالبه حقوق و عدم اجراي قانون. چنانكه ديدهايم كه اعظم شرط ترقي و تمدن، در هريك از نقاط عالم از بدو خلقت تاكنون، نداشتن قانون و اجراي آن بوده كه حكما و عقلاي عالم به حكم عقل و شرع لزوم آن را ثابت و مبرهن كردهاند. گويند در عالم خلقت و طبيعت محقق و مسلم شده كه خداوند حكيم سلسله انسان را به خلاف ساير حيوانات محتاج آفريده يعني در وقتي كه پا به عرصه حيات ميگذارد و تا وقتي كه جهان را بدرود ميگويد هيچ آني از لوازم زندگاني مستغني نخواهد بود و چون احتياجات از لوازم خلقت انسان را يك نفر نميتواند رفع [حوايج زندگاني خود] را بنمايد. يعني هم زارع و هم صانع و هم تاجر و هم مزدور و هم داراي ساير مشاغل باشد واجب و حتم است كه نوع انسان مجتمع و متمدن باشد و اجتماع و تمدن قائم نتواند بود مگر به امنيت و امنيت حاصل نخواهد گشت مگر به اقامه عدل و مساوات و آزادي افكار و آراء و اينهمه ميسر نگردد مگر به قانون و اجراي آن و اين دو صورت نبندد مگر به اتفاق و اتحاد، بنابراين عموم طبقات به حكم «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» با يكديگر عقد اخوت بستند و متعهد شدهاند و انبياء و اولياء و ملائكه مقربين را گواه گرفتهاند و سوگندها به عزت و كلمه جلاله و قرآن و ساير كتب آسماني ياد كردهاند كه در اعلاي كلمه حقه و حفظ بقاي مجلس شوراي ملي كه منافع آن راجع به عامه ملّت است، به تمام قوا حاضر شده كه مجدّانه در خير عموم ملت اسلام مساعي جميله به عمل آورده و به هيچ وجه در اجراي اين
ص: 1034
نيت مقدس كه حافظ بيضه اسلام است كوتاهي ننمايند و هرگاه كسي در اين خيال مقدس خللي وارد آورد، در بذل جان و مال و رفع و دفع آن دريغ ننمايند و خبث وجود آن را از صفحه روزگار پاك نمايند و نيز متعهد شدند كه هرگاه يكي از آنان به واسطه اقدام در اين خيال مقدس گرفتار آيد تماما به هيئت اجتماع در استخلاص وي بكوشند و از بذل جان و مال كوتاهي نورزند و خاموش ننشينند تا آنكه او را آسوده نمايند.
به تاريخ يكشنبه نوزدهم شهر رجب 1324
[ماده تاريخ] مادّه تاريخي براي عزل عين الدوله اتابيك گفتهاند: عين الدوله «دوغي شد» 1324 [طهران]
در روز بيستم و بيست و يكم و بيست و دوم و سوم مردم قريب صد نفر در سفارت انگليس ميباشند. ميخواهند بدانند كار مجلس شوري به كجا ميرسد. بعضي اطاقهايي براي خود بنا مينمايند، در عشر دوم رجب يك نفر سيد، ميرزا احمد خان سرتيپ را كه مردم را به قتل آورده در حوالي اردوي بيرون شهر گرفت و كتك زد و گلوي او را گرفت كه خفهاش نمايد. مردم جمع شده او را نجات دادند و نيز دو نفر سيد عارضاند كه در روز بلوايي، ميرزا احمد خان دو قرآن ما را كه هشتصد تومان ارزش داشت برده است.
اين محاكمه در مجلس دربار شد. امير بهادر گفت: اين ايراد به گردن دولت ميباشد نه به او.
در روز بيست و دوم رجب، وزارت خارجه به علاء السلطنه وزير مختار [ايران در] انگليس داده شد. حاجي محتشم السلطنه به جاي او به سفارت مأمور شد.
در عشر سوم رجب، انتخابنامه را چاپ كرده به مردم ميفروشند.
در بيست و سوم، شاه محض سردي هواي نياوران به فرح آباد رفت و در آنجا نيز يك ماه خواهد ماند.
در بيست و پنجم، مردم در سفارت باقي ميباشند ليكن تمام بازارها باز است.
روز بيست و ششم، شاه طرف عصر به اردوي سپهدار كه در حوالي شهر است ميرود. هزار تومان تقديمي گرفت.
در عشر سوم رجب، صدر اعظم بعضي تغييرات در اجزاي وزارت خارجه داد. يعني طوري وزارت خارجه را قرار داده كه در تحت [نظر] خود باشد و جز اسمي براي
ص: 1035
علاء السلطنه نيست. رياست وزارت خارجه را به مفتاح السلطنه داد. وزارت مختار وينه را به ثقه الملك مدير خطوط عثماني، كارگذاري تبريز را به ميرزا اسد اللّه خان مشار السلطنه، مديري خط روس را به دبير مخصوص، وزارت مختار برلن را به مؤتمن الملك. بعد بعضي مناصب مذكوره به هم خورد.
در عشر دوم رجب، ميرزا علي محمد خان كاشاني قونسول باطوم به قونسولگري بادكوبه مأمور شد. مشار اليه در باطوم خدمات بزرگ كرده تمام مسلمانان باطوم از او راضي ميباشند
چين
در اين اوقات ملت چين ميخواهند دولت را مشروطه قرار بدهند و از فشار استبداد خارج بشوند.
طهران
در روز بيست و هفتم رجب، طرف عصر در مدرسه نظام، شوراي ملي برقرار بود.
علما بودند. سه چهار هزار نفر مردم مختلف حضور داشتند. شيخ مهدي سلطان المتكلمين لايحه انتخابيه را كه نوشته بودند قرائت كرد. از صد و سي چهل صنف طهران سي و دو نفر از سي و دو صنف انتخاب ميشود. ساير اصناف جزو آنها خواهد بود. قرار شد بعد از اين هر روز مجلس منعقد باشد تا منتخبين معين شوند.
صبح بيست و هشتم را قرار دادند تجار و اصناف در آنجا حاضر شده انتخاب نمايند. طرف عصر را علما حاضر شده علما را انتخاب مينمايند. مجلس خوبي بود. از قرار معلوم هم شاه به صدر اعظم تأكيد براي اجراي اين مجلس كرده.
روز بيست و هشتم، ميرزا محمد علي خان علاء السلطنه وزير امور خارجه كه قريب هفتاد و كسري از عمرش ميگذرد، در عمارت وزارت خارجه طهران، جلوس كرد.
اجزاء در حضورش معرفي شدند. مرد درستكار عالم و زبان خارجه را ميداند. ليكن با وضع حاليه ايران ناسازگار است و جلد در كار نيست و از كثرت كار منزجر است. مشكل است دوام كند.
ص: 1036
از روز بيست و هشتم رجب تا دهم شعبان، در مجلس شوراي ملي، مشغول انتخاب اشخاص ميباشند. در يكي از شبهاي عشر سوم رجب، يكي از قراولهاي درب خانه عين الدوله را با تير كشتهاند. هنوز قاتل معلوم نيست.
در اواخر ماه رجب، صدر اعظم، محض اينكه در كارهاي او بعضي اجزاي شاه مداخله ميكردند استعفا كرد. و گفت هرچه به شاه ميگويم قبول ميكند. فردا ديگري حرفي به او ميزند. آن را نيز قبول ميكند. قبول نشد. شاه اختيار تامه به او داد.
عضد الملك در اين مدت با علما و ملت همراهي كرد. در آن روزها كه وزير دربار ميخواست شاه را وادار نمايد كه توپ به مردم ببندد، عضد الملك به شاه گفت مردم يك روز گفتند ما اتابيك را نميخواهيم و آن مطالب براي دولت روي داد. حالا بايد با آنها سختي نكرد. زيرا كه از آن روز بايد ترسيد كه بگويند ما ترا نميخواهيم. شاه از اين كلمه ترسيد و مجبور شد كه انتخابنامه را امضا نمايد.
در اواخر رجب، در طهران، ديناميت ساختهاند و براي زدوخورد با دولت همه نوع تداركات ديدهاند. علماي تبريز براي شوراي ملي دو دسته شدهاند. جمعي با وليعهد همراه ميباشند و بعضي با علماي طهران همدست هستند و مجلس شوري ميخواهند.
از قرار معلوم، مردم رشت به حاكم شوريدهاند و در قونسولگري انگليس بستي شدهاند.
شب غره شعبان، شام براي سفارت ميبرند. فراشهاي شاه جلو آنها را گرفته بد ميگويند. خبر به حاجي محمد تقي بنكدار در سفارت ميرسد. به شارژدافر خبر ميدهد. ميگويد برو درب خانه حاجب الدوله بد بگو. هرگاه حرفي زدند از ميان برداشته ميشوند. حاجي چنان ميكند و اجزاي حاجب الدوله تملق از او ميگويند. اين اوقات شبنامههاي زياد در تهران منتشر است. ازجمله شب سوم شعبان اعلان ذيل درج شده:
ترجمه تلفن اف لندن كه در تاريخي بيستم شهر رجب به شارژدافر نايب سفير نموده:
شارژدافر همه خدمتهاي شما منظور نظر و پسند ما شد و همه قسم احسانات و عنايات فوقالعاده به شما خواهيم كرد. برقراري كه با حاجي آقا و سايرين متحصنهاي سفارت
ص: 1037
گذاشتهايد قول شما قول ماست. سندهاي شما سندهاي ماست. [وجه] «1» هم از اين بابت لازم داريد از بانك بگيريد. به شما بدهند تلگراف كرديم. ميرزا محمود و حاجي محمد تقي و برادران را از جانب ما بسيار احوالپرس شويد. همين روزها نشانهاي آنها وارد طهران ميشود.
ادوارد هفتم «2»
تبريز
در عشر سوم رجب، وليعهد و نظام العلماء و امام جمعه بر ضد شوري متحد شده سايرين با مردم طهران همرأي. وليعهد قدغن كرده كه به هيچوجه مطالب راجعه به شوراي ملي در آنجا گفتگو نشود و در پستخانه روزنامه متعلق به مجلس ممنوع شد.
يكي از تجار صورت انتخابنامه را طرح كرد. شب گذشته وليعهد او را گرفته چوب زد.
بعد اهل شهر شوريدند و به قونسولگري انگليس متحصن شدند و به طهران تلگراف زدند كه ما هم مجلس ميخواهيم. صدر اعظم تلگراف كرد كه شاه به تمام مردم ايران آزادي و مجلس شورا داده. شما هم وكلاي خود را به طهران بفرستيد.
رشت
مردم رشت در آخر رجب به حاكم شوريدند و به قونسولگري انگليس رفته مجلس شوراي ملي خواستند.
طهران
در سوم شعبان كه عيد ميلاد حضرت سيد الشهداء عليه السّلام بود، سلام را در عمارت دوشانتپه منعقد داشتند. اغلبي نرفتند. شاه هم درد پاي سخت دارد و لاغر شده. شب عيد را مردم طهران چراغان كردند.
سواد انتخابنامه ملي
بسم اللّه الرحمن الرحيم
نظامنامه انتخابات مجلس شوراي ملي مطابق دستخط مبارك بندگان اعليحضرت
______________________________
(1). شايد هم به احتمال ضعيفي: [هرچه]
(2). از همين نكته كه ادوارد هفتم پادشاه بريتانياي كبير از ميرزا محمود و حاجي محمد تقي و برادران احوالپرسي كرد، معلوم است كه تلگراف ساختگي است و صرفا به منظور آن بوده كه دولت انگليس را عليرغم ترديد شاه و كارشكني مستبدين، حامي مشروطهطلبان و متحصنشدگان نشان دهد.
ص: 1038
همايوني- خلد اللّه ملكه- كه در تاريخ 14 شهر جمادي الثانيه 1324 شرف صدور يافته از قرار شرح ذيل است:
فصل اول- قواعد انتخابات [كلا سفيد مانده و نانوشته] در روز شنبه، سوم عيد شعبان، در دربار دوشانتپه، صدر اعظم براي استقرار مجلس شوراي ملي تأكيد كرده كه يكي از دوائر معظمه دولت است. ترقي دولت منوط به اوست. هم در آن روز نشان قدس به صدر اعظم داده شد. علاء السلطنه خلعت وزارت خارجه پوشيد و آن جبه شمسه مرصع بود. حضورا شاه از علاء السلطنه تعريف كرد.
چند دانه گل كه براي او آورده بودند و به صدر اعظم داد و قرار دادند كه بعضي اجحافات حكومت طهران موقوف باشد. لهذا دستخط ذيل صادر و در روز چهارم شعبان طبع شده منتشر شد.
جناب اشرف از آنجا كه رأي جهان آراي بيضاضياي ملوكانه پيوسته به رفاه عامه رعيت و ارزاني و فراواني قوت و غذاي ناس معطوف و مصروف است، محض سلامت ذات سنيّ الصفات همايون خديوانه، از تاريخ صدور اين دستخط انجم نقط مبارك، كليّه بارهايي را كه از خارج شهر داخل و وارد دار الخلافه ميشود، اعم از ترهبار و حبوبات و بقولات و غلّات و مأكولات و ذغال و هيزم و برنج و روغن و ساير اقسام مأكولات و آذوقه مردم بالتمام و بالكليه، به استثناي خانات محمديه و سوق الدواب، كه ماليات معمولي خود را كما في السابق بايد به ديوان اعلي ادا و ايفاء نمايند، بالمره از باري سي شاهي و هر قبيل عوارض و تحميلات سنوات قبل معاف و مرفوع القلم فرموديم كه هيچ يك از اهالي به هيچ وجه ديناري به اين اسم و رسم از بارهاي وارد شهر مطالبه و دريافت نكرده و احدي در خارج شهر استقبال از بارهاي وارده ننموده و صاحبان بار به ميل و رضاي خود بارها و امتعه خود را در كمال آزادي و اختيار هرجا ميل دارند وارد نموده به مظنه روز به فروش رسانند.
آن جناب اشرف بايد اكيدا به حكومت مركزيه دار الخلافه دستورالعمل داده و قدغن نمايند كه حسب المقرر اراده عليّه همايوني را در نهايت مراقبت به موقع اجرا گذاشته طوري مواظبت بكنند كه ديناري از بابت معمولات و تحميلات مذكور از بارهاي وارده به شهر اخذ و مطالبه نشده و چنانكه مكنون خاطر خطير دريا مقاطر ماست اين معافي و آزادي بارها اسباب خصب و ارزاني و فراواني قوت و غذاي عامه مردم شده وسايل دعاگويي ذات ملكوتي صفات
ص: 1039
مبارك كاملا فراهم آيد و نيز محض اميدواري و اطلاع قاطبه رعيت مقرر ميداريم كه مضمون اين دستخط مبارك و مدلول اين رأفت مخصوصه ملوكانه ما را در جزو اعلانات و روزنامجات به عموم اهالي و افراد ناس اعلام و ابلاغ كنيد كه از مراحم ملوكانه ذات همايون ما نسبت به حال عموم رعايا مطلع و متشكر باشند.
في غره شعبان المعظم 1324
نيز لايحه ذيل را شاهزاده نيّر الدوله حاكم طهران اضافه بر دستخط مذكوره نموده:
توضيحا اعلان ميدارد كه از غره شعبان المعظم، دلال مأذون نيست كه از دروازه خارج شده جلو بار برود. در قيصريه و كاروانسراها و ميدانها مأذون نيستند بار گندم و جو و كاه و برنج و ذغال و ماست و پنير و تخممرغ و غيره به خود دعوت نموده يا راه بدهند كه بكلي صاحب بار آزاد است، هرجايي كه ميل دارد برده به فروش برساند و در هرنقطه كه معلوم شد هر صنفي زياده از كسب و مخارج يك ماهه براي احتكار انباري داشته باشد، مأمور ديوان مهر نموده به صاحبش ميسپارد كه در وقت لزوم و احتياج به قيمت عادله وقت به فروش برسانند.
و چنانچه از اين تاريخ به بعد هم معلوم شود براي احتكار خريداري و احتكار نموده است ضبط ديوان اعلي خواهد شد.
نير الدوله
طهران
عصر يكشنبه چهارم شعبان 1324، شاه از فرح آباد بكلي به شهر آمد. از قرار معلوم اطبا گفتهاند توقف در دوشانتپه و فرح آباد براي درد پا و دست شاه بد است. خيلي مجلل وارد شد. جمعيت سوار و پياده و عقب و جلو او بودند و نيز يك دسته موزيك سوار عقب او ميزدند. اصناف نيز جمعي جلو رفته بودند و گل به او پرت ميكردند، و صلوات ميفرستادند.
اين چند روز تلگراف سخت از رشت و تبريز ميرسد كه مجلس شوري ميخواهند و در تحت [نظر] قونسولگري متحصن شدهاند. شارژدافر انگليس هم در طهران اغلب با صدر اعظم و وزير خارجه مشغول مذاكره است.
بروجرد
سالار الدوله حاكم عربستان و بروجرد كمال تعدّي را نموده و هرجا مالي سراغ دارد صاحبش را ميكشد و ميگيرد. خيلي ظالم و بيرحم است. ذرهاي از بياعتدالي فروگذار
ص: 1040
نكرده. ازجمله مهر علي خان رئيس ايل دير كوند كه مدتي در حبس حكومت او بود، او را در حبس سمّ خورانيد و مالش را تصاحب كرد. علما و ملاكين بروجرد گندم را احتكار مينمايند و گندم خرواري ده تومان ميباشد. اگر احتكار نباشد گندم امسال بايد در بروجرد پنج تومان خرواري بيشتر نباشد.
طهران
در ششم شعبان، درب باغ دير باز شد. پس از آن هم هركس خواست خدمت شاه برود گفتند صبر كنيد، صدر اعظم بيايد. صدر اعظم كه آمد اول با نايب السلطنه و وزير خارجه به تلگرافخانه باغ رفت. از قرار معلوم با تبريز و رشت و استر آباد حرف زدند و مجلس ميخواستند و قبول شد و در همان روز گفتند از قونسولگري بيرون آمدند.
علماي طهران هم به آنها تلگراف زدند كه بيرون بياييد كه شاه مطالب ما را برآورد. بعد از آن وزير مختار معرفي پيش شاه كرد. پلكنيك سابق قزاقخانه مرخص شد كه برود. شاه خيلي ناخوش است. خوابيده. درد پا و دست دارد. ميگويند از سينه او خون ميآيد.
مشكل است از اين مرض بجهد. شبها بيرون ميخوابد.
در عشر اول شعبان، سپهدار محض زور خود قريب هفت هشت نفر از سادات طهران را براي فراشي اختيار كرد و علما فهميدند. به او سخت نوشتند. البته بيرون نما. او هم ترسيد گفت من براي ثواب اين كار را كردهام و فورا گفت بيرون بروند. وزير دربار نيز قريب دويست سرباز از الواط طهران نگاه داشته براي حفظ خود و مقاومت با علما. نقدا وضع ايران وضع غير منظمي است. از دولت و حكام پيشرفت ندارد. در حقيقت هركس [] «1» دارد رياست ميكند. حكم ملوك الطوايف را دارد. فراش حكومت هم همه جا كتك ميخورد. در كوچه الواط به نير الدوله فحش ميدهند. صدر اعظم از كثرت كار حكم مجنون را دارد و مبهوت است و دائم مشغول كار است. ساعت پنج كه به اندرون ميخواهد برود، ميگويد هركس كاري دارد او بيايد و اگر هم به اندرون رفت و عارض آمد خود بشخصه بيرون ميآيد و به عرض او گوش ميدهد. افسوس حكم شاه جاري
______________________________
(1). كلمهاي است ناخوانا به صورت جعبي؟ شايد هم: جمعي يا جمعيتي
ص: 1041
نيست تا به او چه رسد. خداوند عاقبت ايران را به خير كند. احتمال ميرود كه بزودي خونريزيها بشود و عاقبت [بين] روس و انگليس تقسيم.
طهران
در هشتم شعبان، شاهزادگان و قاجاريه در تخت مرمر حاضر شده [اند] كه از طرف خود چهار نفر انتخاب نمايند. صدر اعظم حضور داشت. جمعي را انتخاب كردند. بعد خدمت شاه بردند كه از ميانه منتخب دارند. شاهزادگان و وزرا و نايب السلطنه و صدر اعظم نيز بودند. شاه تأكيد براي مجلس شوري كرد و گفت ترقي دولت ايران منحصر به مجلس است. يازده سال ما به غلط رفته بوديم. البته رأي شخص واحد برابري بر آراء ندارد. از كجا حرف من صحيح و حرف ديگران ناصحيح است. بهعلاوه من آسوده خواهم بود. پس از آن گفت برويد قرعه بكشيد. رفتند. در اطاق ابيض قرعه كشيدند. يحيي ميرزا و ثقة السلطنه و اسد اللّه ميرزا از قرعه بيرون آمدند. اين دو نفر وكيل شاهزادگان ميباشند تا بعد قرعه قاجاريه كشيده شود. از قرار معلوم مجلس شوري گفت بايد قرعه در حضور ما كشيده شود. تمام مساوي هستند. شاه در آن روز بهتر بود. او را روي صندلي نشانيده بودند. شبها بيرون ميخوابد. صدر اعظم سخت گرفتار شده.
آني راحت نيست. حكم كرد كه مستوفيها ديگر از كسي براي برات براتنويسي و فرمان ديناري به هيچ اسم نگيرند و يك روزه قبض مردم را مهر و حاشيه كرده كه معطل مثل سابق نشوند.
در عشر اول شعبان، وزارت عدليه را خواستند به وزير مخصوص بدهند قبول نكرد.
به مشير السلطنه دادند.
در عشر اول شعبان اتومبيل از طهران به قزوين دائر شد. نفري پنج تومان ميگيرند و پنج ساعته ميرود.
در روز هشتم شعبان، صدر اعظم با وزراي دربار بود. حاجي ملك التجار در آنجا آمد و تظلم كرد كه املاك ما را در خراسان دولت برده، جهت ندارد. دولت خيلي بيتربيت و بلبشو است. من هم خوب است دو ذرع كرباس به سرم بپيچم و بالاي دربار بنشينم و هرچه بخواهم بگويم و بكنم. صدر اعظم متغير شد. فحش زن به او داد. بعد
ص: 1042
گفت با اين ترتيب صدارت جائز نيست و از اطاق دربار پابرهنه بيرون آمد. مبالغي راه رفت. وزرا در عقبش دويده او را برگردانيدند. حاجي ملك هم به طرف خانه خود روان شد. گويا وزير دربار و حاجب الدوله به شاه گفتند. شاه حكم كرد او را انبار برده يا طناب بيندازند. فراشها عقب او رفتند. او را در زير نقارهخانه گرفتند. ترياك از جيب درآورده خورد. خبر به شاه و وزراء رسيد. اعلم الدوله طبيب رفت او را ديد. گفت چون عادي به ترياك است عيب نميكند. بعد شاه به صدراعظم يك انگشتري داد و گفت هرچه ميخواهي به ملك بكن. صدراعظم او را وساطت كرد و گفت بايد از خانه بيرون نيايد.
تبريز
در عشر اول شعبان در تبريز شورش است. از قرار معلوم، وليعهد و امام جمعه و نظام العلما مردم را اغوا كردند كه در طهران قانون فرنگ دائر شده. مردم شورش كردند كه ما مجلس را نميخواهيم. سايرين به آنها حالي كردند كه اينطور نيست و مجلس شوراي ملي است. بهعلاوه از عتبات عاليات هم تلگراف رسيده كه هركس همراهي به مجلس نكند كافر است. اين بود كه مردم تبريز بيدار شدند و به سفارتخانه انگليس رفتند و گفتند وليعهد را نميخواهيم. بكلي سلطنت بايد مشروطه شود، به روايتي جمهوري.
تلگرافات به طهران زدند. به قولي وليعهد چند نفر را چوب زد. اين بود كه شورش اضافه شد. به روايتي سي چهل هزار يا پنجاه هزار نفر با اسلحه به قونسولخانه رفتند. تلگراف به شاه رسيد. [تلگراف] سخت به وليعهد زد كه من يازده سال خطا كردم. ترقي دولت به مشروطه بودن است. البته در تبريز هم مجلس ملي دائر نمايند و وكيل خود را به طهران كه مركز وكلاست بفرستند. مردم آرام گرفتند.
طهران
در دهم شعبان، مشير ديوان منشيباشي صدارت از طرف دولت با كالسكه دولتي پيشباز حاجي شيخ محمد پسر مرحوم آقا شيخ زين العابدين مازندراني به حضرت عبد العظيم رفت. از عتبات عاليات آمده به ارض اقدس برود. او را محترما نزد شاه و صدراعظم برد.
ص: 1043
روز يازدهم درب باغ گلستان باز بود. مردم را مانع نبودند. ليكن شاه را كسي نديد.
گفتند حمام است. بعد هم به اندرون رفته ناهار اندرون ميخورد. از قرار معلوم دروغ بود. در عمارت نارنجستان و بيرون است. به جهت سختي ناخوشي او، مردم را به اين راه فريب دادند و زنها پيش او ميباشند. صدراعظم در دربار بود. مجلس براي نان و گوشت شد. امين دار الضرب و چند نفر يكساله كنترات كردند كه نان و گوشت طهران را در دو فصل شش عباسي و يك قران بفروشند و دولت هم گندم ديوان را خرواري پنج تومان به آنها بدهد. اين خبر به علما رسيد. زير بار نرفتند كه اين ترتيب درست نيست.
بايد ارزانتر بشود.
هم در آن روز از طرف مجلس ملي اعلان شد كه روز دوازدهم طبقه اشراف و ملاكين از صبح تا غروب در دار الحكومه حاضر شده وكيل خود را انتخاب نمايند. و آن روز، آقا سيد حسين مدير الاسلام در دربار گفت امير بهادر و حاجب الدوله خون خود را خريدند.
نفري بيست و پنج هزار تومان، سپهدار بايد خون خود را به صد هزار بخرد و اين پول اعانه به ملت است.
روز دوازدهم، صبح در اطاق نظام، مجلس براي انتخاب اشراف و ملاكين منعقد بود.
جمعي حاضر [بودند]. ورقه حق انتخاب گرفتند كه در روز سيزدهم در تالار تخت مرمر قرعه بكشند. اصناف هم همه روزه در اطاق نظام مشغول انتخاب و قرعه ميباشند. علما به جهت ناخوشي شاه عجله دارند كه زود انجام بگيرد. از قرار معلوم، امام جمعه محض خوشنامي ميخواهد از براي مخارج متحصنين سفارت دو هزار تومان كمك بكند. زيرا كه سي هزار تومان به بانك مقروض شدهاند و اصناف زير بار نميروند.
در روز دوازدهم در باغ گلستان، صدراعظم تشكيل مجلسي از اطبا براي معالجه شاه و تشخيص مرض شاه داد. زيرا كه شاه خيلي ناخوش است. ميگويند كليهاش معيوب شده. احتمال استسقاء ميرود.
طهران
در عشر اول شعبان يك روز شاه صحبت ميكرد. گفت من بعد از فوت پدرم،
ص: 1044
نوكرهايش را تماما شغل و منصب دادهام. اما وليعهد با نوكرهاي من خوب راه نميرود و مهرباني نخواهد كرد.
طهران
اشاره
روز سيزدهم شعبان درب باغ گلستان دير باز شد. علما ديدن شاه آمده بودند. رفتند منزل وزير دربار با او صلح كردهاند بعد به خدمت شاه رفتند. قريب ده دقيقه خدمت شاه بودند. شاه ناخوش است. دعا كردند و مراجعت نمودند. صدراعظم به تلگرافخانه رفت. تا عصر آنجا بود. گويا با كميسيون سرحد آذربايجان حرف ميزند. تجار كه با حاجي ملك التجار در باب راه آستارا شركت دارند به دربار آمده از دست حاجي ملك عارضند كه پول ما را خورده و راه را به روسها واگذار كرده.
عصر در تخت مرمر مجلس شوراي ملي منعقد بود. جمعي از اشراف و ملاكين حضور به هم رسانيدند. صدراعظم هم حاضر شد. انتخاب كردند. بعد قرعه كشيدند به اسم سه نفر درآمد: صنيع الدوله. حسنعلي خان. پسر مخبر الدوله «1» بعد گفتند فردا بايد تجديد شود.
روز چهاردهم شاه حالتش بهتر بود. با دوچرخه در باغ گردش كرد. چند تير تفنگ خالي كرد. صدراعظم در بالاخانه دربار بود. چند ساعت با مسيو نوز وزير گمرك خلوت كرد. از قرار معلوم، دو كرور دولت از روسها قرض كرده. در همان روز، حكومت طهران از نير الدوله خلع و به وزير مخصوص داده شد. مشير السلطنه وزير عدليه در آن روز به باغ بهارستان جلوس كرد. وزير مختار انگليس دو روز قبل وارد شد. در چهاردهم شعبان، عصر را در مدرسه نظامي مجلس شوراي ملي منعقد بود. اصناف مشغول اختيار وكيل بودند از صبح تا غروب. ليكن اشراف در عصر مشغول شدند. قريب بيست اسم را براي وكالت نوشتند. از ميانه بعد از كثرت آرا و قرعه به اسم شش نفر گذشت از قرار ذيل:
______________________________
(1). اسامي مغشوش به نظر ميرسد. مرتضي قلي خان صنيع الدوله پسر عليقلي خان مخبر الدوله است و حسنعلي خان برادرزاده او كه بعدها لقب نصر الملك يافت.
ص: 1045
احتشام السلطنه رئيس كميسيون سرحدي آذربايجان قجر «1»، سعد الدوله كه سابق وزير تجار بود.
صنيع الدوله مرتضي قلي خان پسر [عليقلي خان پسر] رضا قلي خان للهباشي امير الشعراء
صديق حضرت رئيس مترجمين وزارت خارجه «2»، حسنعلي خان پسر [حسينقلي خان] مخبر الدوله، نصرة السلطان
ليكن اين سه نفر اخير بيموقع ميباشند به جهت كثرت رفقا و اقوامشان عدد انتخاب كنندگانشان زياد شد.
اسامي وكلاي تجار از قرار ذيل [است]:
سه نفر خارج از صنف خودشان: وثوق الدوله محاسب آذربايجان، مخبر الملك، محقق الدوله نايب وزارت خارجه.
هفت نفر از خودشان: حاجي حسين آقا امين دار الضرب، حاجي محمد تقي تاجر شاهرودي، سيد مرتضي صراف، حاجي محمد اسماعيل مغازه تاجر، حاجي معين التجار بوشهري، حاجي علي حاجي حبيب، ميرزا محمود اصفهاني تاجر.
طهران
روز پنجشنبه پانزدهم شعبان المعظم، در پيش از ظهر، سفير انگليس كه تازه وارد شده با اجزاي سفارت خدمت شاه آمد. نامه مأموريت خود را داد. بعد از آن سلام ميلاد حضرت ولي اللّه منعقد شد. شاه با كسالت مزاج به صندلي نشست. در اطاق بريليان «3» براي دفيله به تالار بزرگ آمد. دفيله «4» مختصري شد. بعضي نطقها كرد. در آن روز كه برادرش از فرنگ آمده، با ميرزا عبد اللّه خان پسر امين السلطان و مفخم الدوله وزير مختار
______________________________
(1). منظور احتشام السلطنه محمود خان قاجار (قجر) است.
(2). ميرزا محمد خان كه بعدها كلمه مظاهر را نام خانوادگي خود قرار داد.
(3). برليان مأخوذ از كلمهBrillan فرانسه
(4).Defile كلمهاي فرانسوي به معناي تنگه و راه باريك در كوه و ضمنا حركت افراد زيردست در برابر شاه يا مقامات مهم مملكتي يعني رژه.
ص: 1046
وين مشرف شدند. شاه خيلي ناخوش [بود]. اطبا گفتهاند خوب نميشود. تا ماه مبارك نميكشد. اعلم الدوله اطمينان داده. «1» شاه به صدراعظم گفت اعلم الدوله هرچه ميخواهد بده. وزير مختار انگليس در آن روز در اطاق ابيض به ديدن نايب السلطنه رفت.
قرار شد در آن روز، از طرف حكومت، رؤساي ادارات را اخبار دهند كه اجزاي خود را خبر كرده در روز شنبه هفدهم، يك ساعت بعد از ظهر تا غروب، به مدرسه نظامي حاضر شده وكيل خود را به اسم وكالت مالكين و اشراف انتخاب نمايند. صبحنامه در اين روزها شيوع دارد. مذمت اغلبي را مينويسد. بعضي آبنه «2» شدند صاحبش ترس ندارد.
اردبيل
در اين چند ماه حكومت جعفر قلي خان سهام الدوله در اردبيل نهايت تعدي شده.
قريب صد هزار تومان فايده برده.
تبريز
در عشر اول شعبان، وليعهد به شاه تلگراف زد كه امضاي شما مجلس شوراي ملي را صحيح نيست. شاه جواب به او [تلگراف] زد كه در تمام يازده سال سلطنت من كارها به غلط شده ازجمله امضاي من وليعهدي ترا. وليعهد ترسيد و مجلس شوراي ملّي را امضا كرد و نيز مردم طهران به او بعضي كاغذها نوشتند و او را ترسانيدند. ازجمله كه آنوقت كه تو وليعهد شدي شاه پسر از طرف مادر شاهزاده نداشت. الآن ناصر الدين ميرزا كه مادرش شاهزاده است «3» بزرگ شده. او را وليعهد ميكنيم، وليعهد سخت ترسيد.
______________________________
(1). يعني پزشكان گفته بودند كه عمر شاه پيش از رسيدن ماه مبارك به اتمام ميرسد و اعلم الدوله اطمينان داده بود كه چنين نخواهد شد.
(2).Abonne كلمه فرانسوي به معناي كسي كه نشريهاي را پيشخريد كرده باشد. و از همين ريشه است كلمهAbonnement يعني وجه پيشخريد.
(3). منظور ناصر الدين ميرزا نصرة السلطنه است پسر مظفر الدين شاه از بطن سرور السلطنه خواهر عبد الحسين ميرزا فرمانفرما و دختر شاهزاده نصرة الدوله فيروز ميرزا پسر عباس ميرزا نايب السلطنه. تولد ناصر الدين ميرزا در 29 ذي القعده سال 1313 روي داد.
ص: 1047
طهران
روز شنبه هفدهم شعبان، صدراعظم از صبح با بعضي به تلگرافخانه باغ رفت. گويا گفتگو با آذربايجان دارد. يك ساعت بعد از ظهر ملاكين و اشراف در مدرسه نظامي براي انتخاب وكلا حاضر شدند. سه نفر ديگر را انتخاب كردند كه سه نفر را فردا انتخاب نمايند. اعلان ذيل را به ديوار شب قبل چسبانيدند.
چون موافق نظامنامه انتخابات امرا و اعيان و اشراف و ملاكين بايد نمايندگان خود را براي مجلس شوراي ملي معين نمايند لهذا با كمال احترام و توقير خواهش ميشود كه از اعيان و خوانين و اهل قلم و ملاكين و صاحبان مستغلات شهري- به حدود كه در نظامنامه مقرر است- و طبقات نوكر، سواي اهل نظام، هرگاه در جزو شاهزادگان عظام و علماي اعلام و قاجاريه و طلاب و خوانين و اعيان و اصناف انتخاب نكردهاند، روز شنبه هفدهم شعبان از يك ساعت بعد از ظهر الي يك ساعت به غروب مانده به عنوان ملاكين در مجلس انتخابات ملي حاضر شده شش نفر نمايندگان ملاكين را در شش قرعه انتخاب نمايند. محض سهولت توضيح ميشود كه آقايان معزي اليهم شش نفر نمايندگان خود را هركس را ميخواهند نماينده ايشان باشد از پيش در نظر بگيرند كه در وقت انتخاب معطل و مرّدد نباشند.
صاحبان مستغلات در صورتي كه مستغلات ايشان از هزار تومان كمتر نباشد در حكم ملاكين هستند.
هريك از آقايان معزي اليهم كه حاضر نشدند به موجب اين اعلان حق انتخاب ايشان در اين نوبت ساقط خواهد شد.
امضا: غلامحسين غفاري وزير مخصوص حاكم طهران
طهران
در يكشنبه هيجدهم شعبان تمام طبقات مردم را از وزراي مختار خارجه و داخله و علما و تجار و ساير ادارات و نظام را دعوت كرده بعد از ظهر در عمارت گلستان سلام عام شد و وكلاي ملي نيز حضور داشتند. در حقيقت اين سلام افتتاح مجلس شوراي ملي كه سلطنت مشروطه است بود. شاگردان بعضي مدارس بودند. وزراي مختار بدون لباس رسمي حضور داشتند. باغ گلستان از جمعيت پر شد. يك لذت مخصوصي داشت.
تمام مردم به هم تبريك ميگفتند. ابتداي آزادي و ترقي مملكت ايران است. شاه نطق
ص: 1048
خوبي نمود و گفت هشت سال است كه من در اين فكر ميباشم. شاه كسالت مختصري باز دارد. علما نشستند. شاه روي صندلي بود. ساير طبقات در حياط بودند. وزرا و علما و بعضي ديگر در اطاق بودند. صورت نطقي از طرف شاه نوشته شد و به نظام الملك دادند. قرائت نمود. عدد توپ به اسم مبارك حضرت حجت (92) خالي شد. در آن روز وكلاي ملي بعد از سلام در حضور شاه معرفي شدند. آقا سيد عبد اللّه نبود. شاه يك نفر پيشخدمت پي او فرستاد و آمد.
عدد وكلاي ملي طهران قريب الاتمام است. صبح و عصر براي بعضي از اصناف و باقيمانده ملاكين، مجلس در مدرسه نظامي بود. از قرار معلوم تا حال هفتاد و يك نفر معين شده ليكن بعضي وكلاي غير صحيح داخل شدهاند. عدد كثيري را با خود همراه داشتند كه عدد قرعه به اسم آنها بيرون بيايد. بعد كه مجلس باز شد خوبها ميمانند و بدها ميروند. اين تقصير از طرف مخبر السلطنه و طايفه مخبر الدوله ميباشد كه خويشان زياد دارند و هركس را بخواهند وكيل سازند، به كثرت آراء ميتوانند و مخبر السلطنه چون مستبد به راي خود است مردمان صحيح را نميخواهد داخل باشند كه بالاي حرف او حرف بزنند.
طهران
اشاره
در روز نوزدهم و بيستم شعبان، مجلس شوري براي اتمام انتخاب وكلا منعقد است.
شاه حالتش بهتر است. روز دوشنبه نوزدهم ارامنه اعلاني طبع كرده محض اتحاد با مسلمانان و شروع به جشن ملي مينمايند از قرار ذيل و پول بليتش را براي مخارج مدارس قرار دادهاند.
اعلان جشن ملي
براي سلامتي ذات ملكوتي صفات بندگان اعليحضرت اقدس شهرياري ارواحنا فداه و تشكر از انعقاد مجلس شوراي ملي كه بزرگترين موهبت ملوكانه اين عهد دلاراي مظفري است و افتتاح ابواب سعادت و نيكبختي، بر آحاد و افراد ايرانيان است كه محض ازدياد وداد و اتحاد حقيقي معنوي مسلمين و ارامنه، روز جمعه 23 شعبان المعظم سنه 1324 از دو ساعت به
ص: 1049
ظهر مانده الي يك ساعت از شب رفته، در پارك حضرت اشرف آقاي ميرزا علي اصغر خان اتابيك مجلس جشن و سور و ضيافتي منعقد خواهد شد و عايدي جشن مزبور براي اعانه مدارس اسلاميه و مدارس دهات ارامنه به مصرف خواهد رسيد. بليتهاي دخول جشن ملي [را] ممكن است، قبل از وقت، در مدارس اسلاميه و در خيابان لالهزار مغازه خواجه رفائيل ابتياع نمود.
طهران
در بيستم شعبان صدراعظم و شعاع السلطنه و وزير خارجه در دربار خلوت كرد. از قرار معلوم براي فارس است. ميگويند شعاع السلطنه به يكي از رؤساي ايل فارس نوشته كه شهر را برهم زنيد. كاغذش گير علاء الدوله آمده به طهران فرستاد.
در بيست و يك شعبان، شاه كسالت دارد. صدراعظم آن روز نتوانست او را ببيند. تا عصر در باغ باز نشد. خود صدراعظم هم كسالت داشت. بعد از ناهار چند ساعت در دربار خوابيد.
عدد وكلاي طهران قريب شصت نفر رسيد. بعضي از آنها به پول و حيله، بيموقع انتخاب شدند ازجمله:
دبير السلطان «1»، مشار الدوله «2»، عون الدوله «3»، نصر السلطان «4»، پسر مخبر الدوله حسنعلي خان «5». ميخواهند آنها را عوض نمايند. صنيع الدوله را به ميل اعضاي مجلس شوراي ملي به رياست انتخاب كردند. شهرت دارد كه امين السلطان چون ايران آزادي شده ميخواهد به طهران بيايد. جمعي كه متحد شدهاند براي حفظ و حقوق مجلس ملي به او نوشتهاند اگر بيايي ترا ميكشيم. تمام خرابي ايران به گردن توست و ايران را نزد روسها گرو گذاشتي و مبالغي از اراضي ايران را به خارجه دادي.
______________________________
(1). ميرزا علي خان مستوفي پسر ميرزا محمد خان وكيل الدوله
(2). ميرزا نظام الدين مشار الدوله وكيل مجلس بود ولي نه از تهران كه از شيراز، نه در مجلس اول كه در مجلس سوم. ظاهرا سهو مؤلف است. وكيل تهران در مجلس اول ميرزا حسن خان مشار الملك بود.
(3). ميرزا اسماعيل خان عون الدوله پسر ملا حسن سلطان الذاكرين
(4). ميرزا علي خان نصر السلطان. متن: نصرة السلطان
(5). ميرزا حسنعلي خان نصر الملك.
ص: 1050
روز بيست و دوم شعبان شاه حالتش بهتر است. اما حركت به پاي خود نميكند.
ابتداي روز با نايب السلطنه و صدراعظم خلوت كرد. بعد از آن پيشخدمتها در حضورش تخت نرد بازي كردند.
صورت نطق شاه
كه در بيست و پنجم رجب 1324، در فرحآباد در حضور وزرا نطق كرد.
تاريخ دنيا و تجربه ايام گذشته نشان ميدهد كه هيچ كاري صورت انجام نمييابد مگر به اتحاد و اتفاق نوع بشر با همديگر و اين اتحاد و اتفاق نه فقط براي كارهاي مهم و امور معظم لازم و واجب است بلكه اگر درست تدقيق و تحقيق شود هويدا است كه كارهاي عادي روزانه هم محتاج به اتحاد و اتفاق است تا آنكه بطور دلخواه صورت خارجي يابد مثلا همين عمارتي كه مشاهده مينماييد اولا به دستياري صد نفر از معمار و بنّا و كارگر و غيره به اين شكل و هيئت درآمده است و بديهي است نظم و ترتيبي در ميان اين صد نفر بوده كه هركدام به موافقت همديگر تكليف خود را اجرا نمودهاند و در ازاي آن تكليف حقي داشته تا آنكه كار آنها پيشرفت نموده است اين عمارت كه اوّل طرح و نقشه بوده است ولي حالا به اينطور صورت خارجي يافته و رفع احتياجات معيني را مينمايد. در صورتي كه بناي عمارتي اولا اتحاد و اتفاق صد نفر را لازم داشته باشد آن هم با ترتيبات مخصوص معين، بديهي است كه تشكيل يك دولت و ترتيب و تنظيم امور يك ملت و مملكت به طريق اولي محتاج به اتحاد و اتفاق است منتها در آنجا به اتفاق صد و هزار نفر ساخته و پرداخته نميشود بلكه به اتفاق تمام افراد و اعضاي دولت و ملت لازم است تا امور دولتي و مملكتي بطور شايسته اداره شود و هركدام از اعضا كه به منزله سر و دست و پا و تناند به وظايف خود عمل نمايند تا هيكلي بطور صحيح تشكيل شود. طبقات مختلفه و ايالات متنوعه در حوزه دولت حكم اعضا و جوارح بدن را دارند چنانكه به واسطه دردمندي عضوي تمام اعضاي بدن بيقرار ميشوند، هيئت دولت هم از پريشاني و عدم رفاهيت تبعه خود آزرده و متألم ميگردد. غم رعيت غم دولت است و شادي آنها شادي دولت. پس بايد در آسودگي و رفاهيت مردم كوشيد و مثل فرزندان خويش آنها را جمع كرد و لوازم زندگاني و اسباب تنآساني ايشان را فراهم آورد، تا همه دولت را مربي خود دانند و پادشاه را پدر مهربان خويش خوانند. خردمند و دانا كسي است كه همواره به اقتضاي زمان رفتار كند. في المثل در عهد كيخسرو آيين جهانداري و وضع اداره امور دولت و حفظ ثغور مملكت به طوري بوده كه آن عهد و زمان اقتضا مينمود، ولي
ص: 1051
آن اصول و قواعد ملكداري به كار امروزه ما نميخورد. چه هر عصري اقتضايي دارد و در هر دوري طرز و طوري متداول است چنانكه نميتوان مثلا امروز لباسهاي قديم و كلاههاي يك ذرعي را ديگرباره ميان طبقات نوكر از وزرا و اهل قلم و لشكر متداول نمود كذلك اصول فن اداره و قواعد سياست و مملكتداري هم بايد امروز وراي ايام گذشته باشد. اين است كه من مصمم شدم مجلس شوراي ملي را تشكيل و تنظيم نمايم تا بدينوسيله بنيان اتحاد و اتفاق دولت و ملت به طوري كه دلخواه من است مستحكم شود و اميدوارم ان شاء اللّه تعالي به اين آرزو نايل شوم و طوري اساس اتحاد مابين دولت و ملت استوار شود كه در سختي و نرمي كار و سردي و گرمي روزگار، واقعا هردو شريك و سهيم باشند و سعادت و خوشبختي ديگري را سعادت و نيكبختي خود دانند. ولي هر تكليفي متضمن حقي است و بالعكس هر حقي متضمن تكليفي. بايد اساس موافقت ميانه ملت و دولت را بر شالوده صحيحي گذارده شود تا خيالات و نيات صحيحه نتيجه به عكس نبخشد و حدود محفوظ باشد. در ايفاي حقوق هم افراط و تفريط نشود. تكليف ما لطف و مهرباني است و تأليف قلوب و تكليف نوكر اطاعت فرمان است و اجراي وظايف خدمت سلطان. ولي هركدام در جاي خود.
شاه اگر لطف بيعدد راندبنده بايد كه حدّ خود داند نوكر نظامي بايد بگويد من امتثال امر و اجراي فرمان پادشاه را ميكنم. هرچه فرمايد، ولي پادشاه دانا هم كه به خير و مصلحت رعيت و تبعه خود واقف و بصير است ميداند چه بفرمايد. پادشاهي كه رعاياي خود را مانند فرزندان خويش دوست ميدارد تفاوت ما بين آنها نميگذارد و يقين است جز مهرباني درباره رعيت خود چيزي روا نميدارد مگر وقتي كه رعيت از حدّ خود تجاوز نمايد و به نصيحت و موعظت گوش ندهد. در اين صورت البته بايد آنها را متنبه نمود و اين تنبيه هم از روي محبت است مانند تنبيهي كه پدر فرزند را مينمايد كه جز از راه مهرباني نيست. باري بايد اساس اتحاد و اتفاق دولت و ملت را استوار كرد و حدود را هم معين نمود كه تمام مردم در كمال امنيت و رفاهيت و آسودگي زندگاني نموده و فردا فرد خود را عضو هيئت منظمي كه ما آن را دولت ايران يا وطن عزيز مينماييم بشمارند و در خوب و بد و نيكبختي و بدبختي خود را سهيم و شريك بدانند.
طهران
در روز شنبه بيست و چهارم شعبان، صدراعظم با نايب السلطنه به اردوي سپهدار رفته و تمام اردو در حضور آنها دفيله كردند و حكم مرخصي گرفتند كه به ولايات خود بروند. ليكن بعضي افواج كه از اردو به خود شهر آمده براي ماه مبارك، طهران باشند.
ص: 1052
شاه حالتش بهتر است. عصر در حياط مدرسه نظامي مجلس ملي منعقد بود. علما حضور داشتند. صدراعظم نيز آمد. تمام مبعوثين و وكلا معرفي شدند. روي هم پنجاه و هشت نفر بودند با سعد الدوله كه در قم حبس نظر است و احتشام السلطنه كه رئيس كميسيون ساوجبلاغ است. قرار شد چند نفر از اجزاء كه به فساد عقيده معروف ميباشند و سزاوار وكالت نيستند بعد خلع شوند. جمعي در آن روز بر ضد آنها حضور داشتند و بدگويي مينمودند. بعد آقاي شيخ مهدي سلطان المتكلمين خطبه ايستاده خواند كه تشكر از شاه و صدراعظم و علما و نصيحت براي وكلا بود. تمام آمين گفتند.
نويسنده خطبه سيدي است. طبع ميشود و بعد نوشته ميشود.
ارامنه كه روز قبل قرار بود در باغ اتابيك جشن باز نمايند موقوف شد. زيرا كه خيال ارامنه اين بود كه مابين مسلمانان قفقاز و مسلمانان ايران را نزاع بيندازند. اين بود كه جمعي از مسلمانان بادكوبه كه در طهران بودند مطلب را فهميده و خيال داشتند در آن روز فساد كرده از ارامنه را بكشند. دولت فهميد و نگذاشت جشن بگيرند.
نطق شاه در موقع افتتاح مجلس ملي در عمارت گلستان در يكشنبه 18 شعبان در حضور علما و وزرا و وكلا و اهل سلام
منت خداي را كه آنچه سالها در نظر داشتم امروز بعون اللّه تعالي از قوه به فعل آمد و به انجام آن مقصود مهم به عنايات الهيه موفق شديم. زهي روز مبارك و ميموني كه روز افتتاح مجلس شوراي ملي است. مجلسي كه رشتههاي امور دولتي و مملكتي را به هم مربوط و متصل ميدارد و علايق ما بين دولت و ملت را متين و محكم ميسازد. مجلسي كه مظهر افكار عامه و احتياجات اهالي مملكت است، مجلسي كه نگهبان عدل و داد شخص همايون ماست در حفظ ودايعي كه ذات واجب الوجود به كف كفايت ما سپرده. امروز روزي است كه بر وداد و اتحاد ما بين دولت و ملت افزوده ميشود و اساس امور دولت و ملت بر شالوده محكم گذارده ميشود، امروز روزي است كه يقين داريم رؤساي محترم ملت وزراي دولت خود را دوست و امنا و اعيان و تجار و عموم رعاياي صديق مملكت در اجراي قوانين شرع انور و ترتيب و تنظيم دوائر دولتي و اجراي اصلاحات لازمه و تهيه اسباب و لوازم امنيت و رفاهيت قاطبه اهالي وطن ما بكوشند و هيچ منظوري نداشته باشند جز مصالح دولت و ملت و منافع اهالي مملكت و البته ميدانيد كه نيت اساسي مقدسي كه به ملاحظات شخصي مشوب و مختل نشود و
ص: 1053
به اغراض نفساني فاسد نگردد. حالا بر انتخابشدگان است كه تكاليف خود را چنانچه منظور نظر دولت و ملت است انجام بدهند. بديهي است هيچ كدام از شماها منتخبين انتخاب نشديد مگر به واسطه تفوق و رجحاني كه از حيث اخلاق و معلومات بر اغلب از مردم داشتهايد و خود اين نكته باعث اطمينان خاطر و قوت قلب ماست و رجاء واثق داريم كه با كمال دانش و بينش و بيغرضي در اين جاي مقدس قدم خواهيد زد و تكاليف خود را با كمال صداقت و درستي انجام خواهيد داد. ولي باوجود اين چون قاطبه اهالي و امثال فرزندان خود دوست داريم و نيك و بد آنها را نيك و بد خودمان ميدانيم و در خشنودي و مسرت و غم و الم آنها سهيم و شريك هستيم باز لازم است خاطر شما را بدين نكته معطوف داريم كه تا امروز نتيجه اعمال هركدام از شماها فقط عايد به خودتان بوده و بس، ولي از امروز شامل حال هزاران نفوس- كه شماها را انتخاب كردهاند- و منتظرند كه شماها با خلوص نيت و پاكي عقيدت به دولت و ملت خود خدمت نماييد و از اموري كه باعث فساد است احتراز نماييد. پس بايد كاري بكنيد كه در پيش خدا مسئول و در نزد ما شرمنده و خجل نباشيد. اين پند و نصيحت ما را هيچ وقت فراموش نكنيد و آني از مسئوليت بزرگي كه برعهده گرفتهايد غافل نباشيد و بدانيد كه خداوند متعال ناظر حقيقي اعمال ماهاست و حافظ حق و حقانيت است. دست خدا همراه شما.
برويد مسئوليتي را كه برعهده گرفتهايد با صداقت و درستي انجام بدهيد و به فضل قادر متعال و توجه ما مستظهر و اميدوار باشيد.
طهران
در عشر سوم شعبان بعضي از كسبه در سفارت هنوز متحصن ميباشند تا مجلس انجام گرفته حكم بيرون بيايد. بيست و پنجم شعبان سفير جديد آلمان خدمت شاه آمد.
شاه ناخوش است. بكلي از او مأيوس ميباشند. يعني حرف ميزند، اما از پا عاجز است.
با قرقره حركت مينمايد. راهپله اطاق بريليان را صاف كردهاند كه با قرقره شاه حركت كند و صدمه نباشد. از ولايات به مجلس شوراي ملي عرايض ميرسد و شكايت از ظلم حكّام مينمايند. قاجاريه نيز در منزل مجد الدوله «1» هفتهاي يك روز، مجلس براي دعاوي خود (خراسان) باز كردهاند. رئيس ضياء خاقان است. «2» در ماه شعبان علماي خراسان نيز شروع به انعقاد مجلس نمودهاند.
______________________________
(1). مهديقلي خان مجد الدوله پسر عيسي خان اعتماد الدوله قاجار پسردائي و داماد ناصر الدين شاه.
(2). ظاهرا منظور خليل اللّه خان قاجار سرتيپ است رئيس طايفه بني اعمام.
ص: 1054
طهران
زماني كه مشير السلطنه وزير عدليه شد، دستخط ذيل صادر شد:
به عموم حكام ولايات چون راي بيضاضياي همايون ما همواره بر نشر عدل و انصاف معطوف است تا اينكه رعايا و برايا كه از ودايع الهي و سپرده به ماست در ظل عاطفت ملوكانه قرين آسايش و رفاه بوده و احدي را قدرت تعدي نباشد و حصول اين نيّت مقدس و اجراي اين مقصود كه موجب آسايش عموم و سرمايه خير و سعادت است بسته به تقويت وافيه از عدالتخانه و تعيين شخص امين كافي ممتحن بود لهذا به صرافت طبع، مشير السلطنه را كه از اخص چاكران دولت و از اكابر وزراي فخام درباري است و سالها او را در امانت و كمال صداقت و دينداري آزمودهايم و از نيات خيريه ما نهايت بصيرت و آگاهي دارد، با استقلال تام به شغل وزارت عدليه اعظم كه از مناصب عاليه دولت است به شرايط آن منصوب فرموديم كه هيچ ادارهاي از دواير دولتي بلا استثناء از تحت حكم و محاكم عدليه خارج نخواهد بود و در واقع از اين تاريخ و ساعت، تكاليف الهي خودمان را در مقام معدلت و اطاعت امر فاحكم بين الناس بالحق و لا تتبع الهوي به معزي اليه مفوض و مرجوع فرموديم كه به ميزان شرع مطاع احقاق حق و اجراي عدل نموده تا خاطر خطير همايون ما را بيش از پيش قرين كمال رضامندي و خشنودي دارد و كليه حكام ولايات حكم ديوان عدالت را كه در طي دعاوي عارضين صادر ميشود بايد به مثابه دستخط و تالي فرامين قضا آيين دانسته كه در مسامحه و تخلّف از مقررات عدليه خود بدانند. «1» رؤساي عدليه ولايات را هم به طوري كه در كليه ممالك محروسه و ولايات جزو ترتيبات عدليه را در كمال صحت و اقتدار مرتب و منظم داشته «2» هيچ امري از دعاوي عامه را از اداره عدليه خارج ندانند و كليه تظلمات را به رؤساي عدليه ولايات مرجوع دارند.
طهران
در روز بيست و هفتم و بيست و نهم شعبان، عصر مجلس شوراي ملي منعقد بود.
فقط وكلا حضور داشتند. سايرين ممنوع بودند. تكليف آنها خوانده ميشد و براي ارزاني نان و گوشت مذاكره شد. شاه به كسالت باقي است. حركت نميتواند بكند. با
______________________________
(1). جمله ناقص به نظر ميرسد. ظاهرا كلمه يا كلماتي افتاده است. شايد جمله چنين بوده: مسامحه و تخلف از مقررات عدليه را جائز ندانند.
(2). جمله ناقص است. شايد چنين باشد: رؤساي عدليه ولايات هم بايد در كليه ممالك محروسه ... به طوري كه هيچ امري
ص: 1055
قرقره در حياط باغ او را گردش دادند. بعد چهار نفر زير بغل او را گرفته بودند نشانيدند.
امراض داخلي و جلدي هردو دارد. مأيوس صرف اطبا ميباشند. «1»
آستارا
در چند سال قبل كه حاجي ملك التجار با شانزده نفر از معاريف و تجار براي شسه (شوسه) راه آستارا شركت كرد و شروع به عمل نمود و همه جهت يكصد و پنجاه هزار تومان خرج كرد و مابقي را خورد، شركا به صدا درآمده عارض به دولت شدند و به هيچ شكلي حريف ملك نشدند كه پول شركا را بدهد تا در ماه شعبان براي رسيدگي به اين امر صدراعظم، صلاح السلطنه را مأمور به آستارا نمود. صلاح السلطنه «2» آنجا رفت. با ديد در سر صندوق باج راه يك نفر مأمور روس نشسته. تعجب كرد و پرسيد. جواب گفت حاجي ملك به ما اجاره داده يا فروخته. مأمور روس را جبرا بيرون كرد و صندوق را تصرف و ايراني جاي او گذاشت. روسها به سفارت خود شكايتي كردند. گفتند بيست نفر قزاق فرستادند و صلاح السلطنه را حبس يا بياحترامي [كردند]. دولت در تشدد برآمد كه چرا بياجازه ما اين كار را كردهايد. روسها جواب دادند همان طور كه مأمور ما را بياحترام كردهايد. برويد او را دوباره به سر كارش واداريد. بعد در طهران او را ميخواهيم و مجلس ميكنيم ببينيم حق داشته كه سر كار بنشيند و ملك التجار اجاره بدهد يا ندارد. حال دولت مشغول اصلاح اين كار است.
طهران
از قرار معلوم در عشر سوم شعبان، عين الدوله از ورامين به طرف خراسان رفت.
افغانستان
امير حبيب اللّه خان امير افغان قرار داد هر مسلماني [كه] در اوقات نماز خمس در مسجد حاضر نشود دو تومان بدهد.
______________________________
(1). جمله خيلي ساده و كاملا محاورهاي است. ميبايست نوشته شده باشد: اطبا مأيوس صرف ميباشند.
(2). متن: صفاء السلطنه
ص: 1056
عثماني
سلطان عبد الحميد خان [ثاني] پادشاه عثماني چندي است مريض و بستري ميباشد.
از زندگيش مأيوس ميباشند. سابقا عصمت پاشا كه مشابه او بود، به جاي او در مواقع حاضر ميشد. چون او مرد، [ديگر] كسي نيست. در ماه رمضان مرضش شدت دارد.
روسيه
تلفات روس از لشكري و رعيت در جنگ داخله به چهارصد هزار نفر رسيد.
خراسان
اهالي خراسان، خيال دارند هفتهاي دو روز عمومشان كه قابل و توانا هستند مشق نظام نمايند. به آصف الدوله حاكم گفتند. او آنها را مانع شد.
طهران
پنجشنبه 29 شعبان، شاه با حالت كسالت در كالسكه كوچك دستي در باغ گلستان حركت كرد. يك دفعه گفت شب هشت ساعت خوابيدهام. بعد گفت صدراعظم كجاست. اما در اغماست. دور باغ او را گردانيدند، بيشتر در همانجا خواب است. چيزي از او باقي نمانده. اين دو روزه وفات ميكند. نوكرهاي ترك «1» خيلي بدحال و اوقات تلخ ميباشند و از ورود وليعهد ترس دارند. از قرار معلوم، صدراعظم تلگراف به وليعهد زده كه حاضر آمدن طهران باشد. در عصر آن روز صدراعظم در دربار با نايب السلطنه و يك دو نفر از وزرا خلوت كرد. گويا براي نظم شهر است، اگر شاه خطر پيدا كند و به نظام هم در آن روز جيره دادند. صدراعظم در دربار به يكي گفت در باب مواجب سابق كه بريده شد من از نو نميدهم و همان است. اما منبعد از اين مواجب كسي را نميبرم.
طهران
حاج سيف الدوله خانهاي از خود براي مدرسه سادات وقف كرده در 29 شعبان در آن خانه جشن گرفتند و شاگردان را امتحان كردند.
______________________________
(1). نوكرهاي ترك يعني همان درباريان مظفر الدين ميرزا وليعهد كه همراه او به طهران آمدند.
ص: 1057
طهران
رئيس قزاق ايران سر پاكت مهر عقاب ميزند «1» با اينكه نوكر دولت ايران است.
طهران
در غره رمضان قدري باد پاي شاه كمتر است. حالش از روز پيش بهتر. نظامنامه مجلس ملي را كه دولت نوشته در حضورش خواندند. هفتهاي سه شب دربار منعقد است.
طهران
در ماه شعبان، راه شسه (شوسه) خراسان را از طهران و سمنان مشغول ميباشند.
ترن رنارد كه بدون خطآهن حركت ميكند، ده عدد [را] امين دار الضرب خريده كه براي مسافر و بار راه بيندازند. با اين ترن سي و هشت ساعت از طهران به خراسان ميروند. ده دستگاهش به قزوين رسيده.
طهران
در غره رمضان، به جهت ضيق مكان، مجلس شوراي ملي را از مدرسه نظام به باغ بهارستان انتقال دادند. در اين ماه عصرها وكلا مينشينند و مشغول مذاكرات نان و گوشت ميباشند.
طهران
چهارم رمضان، شاه طرف عصر چند شبه به فرحآباد رفت. مزاجش قدري بهتر است.
اطبا تجويز كردهاند. صدراعظم در دربار شب را به جهت باقي ركن الدوله «2» از كرمان مجلس كرد. در آنجا دستخط وزارت داخله سلطانعلي خان وزير افخم را خواندند و مجد الملك از وزارت داخله استعفا كرد. براي ماه رمضان از طرف حكومت طهران و وزارت نظميه اعلان شد كه در اين ماه، زنها به مغازهها و مسجد شاه و مسجد جمعه
______________________________
(1). عقاب علامت دربار سلطنتي تزارهاي روسيه بود.
(2). باقي ركن الدوله يعني بدهي، دين. آنچه بايد به عنوان ماليات كرمان بپردازد.
ص: 1058
نروند. محض اينكه زنهاي بدعمل زياد ميرفتند و با مردها صحبت ميكردند. اما افسوس كه پيش نميرود و نيز اعلان كرد كه فراش كه در عقب عارض و معروض از طرف حكومت ميرود، بدون ورقه پا به مهر حكومتي اگر برود حرفش مسموع نيست.
صدراعظم گفت مهر احكام را زود مهر كنم. امّا خوانده نميشود.
تبريز
در شعبان، در تبريز، عمل مشروطه داير و مجلس شوراي ملي برقرار شد. «1»
طهران
در ششم رمضان، شاه از فرحآباد به طهران آمد. حالتش همان طور است. به كسالت باقي است. لاغر و از پا و كمر معيوب. شبها پايش ميزند و خوابش نميرود. مجلس شوراي ملي در اين ماه هفتهاي چهار روز منعقد است چهار به غروب مانده.
طهران
در روز نهم رمضان، صدراعظم و بعضي از وزرا در تلگرافخانه باغ ميباشند. از قرار مذكور با تبريز مخابره دارند. شاه حالتش بهتر است. امروز به پاي خود قدري راه رفت.
دولت خيال دارد مجلس مشاوره وزرا انعقاد نمايد كه عبارت از سنا «2» باشد.
روز دهم، شاه با اتومبيل از ميان بازار و درب مسجد شاه عبور كرد و مردم به او دعا كردند، ميخواست به مسجد شاه برود. او را مانع شدند. بعد بيخبر به منزل نايب السلطنه رفت. دلجويي از ملت مينمايد. مجلس ملي تكاليف اهالي مجلس را نوشته «3» به شاه ارائه دادند. در برخي از آنها ايراد كرد. دوباره مشغول تغيير آن ميباشند.
وزير مخصوص اختيار قصابخانه را به حيدر علي خان كاشي داده. بعضي قصابها ميخواستند گوشت را نهصد دينار به فروش رسانند. به آنها بد گفت و مانع شد كه يك
______________________________
(1). در تاريخ مشروطه احمد كسروي، فصل دلانگيزي آمده تحت عنوان: تبريز چگونه بهپا خاست. (فصل سوم از جلد اول)
(2).Senat
(3). يعني آئيننامه (نظامنامه) داخلي مجلس.
ص: 1059
قران بفروشيد. مجلس ملي مشغول اين مذاكره هستند.
در روز نهم، فراشباشي حكومت طهران يك نفر تاجر را به دار الحكومه برده ساير تجار فهميده فرستادند تاجر را به زور برگردانيدند و فحش به او دادند كه چرا ما را خبر نكردي كه نوكرهاي حكومت را كتك بزنيم و ميگويند بايد فراشباشي عوض شود.
حاجي سيف الدوله به امداد تجار دو مجلس براي رسيدگي به عرض تجار قرار دادهاند.
مجلس دوم كه عام است، مركب از هشت نفر تاجر است كه در آنجا مطالب رسيدگي شده بعد به مجلس اول كه خاص [است] ببرد، امضا و اجرا ميشود.
صدراعظم، بعضي از شبهاي رمضان، علما را براي افطار به منزل خود دعوت كرده است.
طهران
روز سيزدهم رمضان، وزير مختار اطريش كه تازه وارد شده به خدمت شاه آمد. بعد در اطاق ابيض از صدراعظم ديدن كرد. شاه حالتش بهتر است. يك نفر طبيب از فرنگستان براي معالجه شاه خواستهاند. قريب بيست و دو هزار تومان حقالعمل او خواهد بود.
تبريز
وليعهد براي مجلس ملي تبريز كه بالغ به سي نفر است، اسبابچيني مينمايد. اين بود كه در عشر اول رمضان دوباره مردم شوريدند و به قونسولخانه رفته و خواستند نظام العلما «1» را بكشند. او از تبريز خارج شد و به مكه معظمه رفت. در عشر اول دكاكين بسته است.
شيراز
در عشر اول رمضان، در شيراز بر ضد شعاع السلطنه و املاك او آشوب است.
علاء الدوله هم با مردم همراه است.
______________________________
(1). تصحيح قياسي. متن: نظام السلطنه.- غرض حاج ميرزا محمد رفيع طباطبايي ملقب به نظام العلماء است از متنفذين و متمولين و معنونين تبريز.
ص: 1060
[طهران]
در شانزدهم رمضان، شاه به فرحآباد براي گردش رفت و در خود طهران، وزير دربار را در كالسكه پهلوي خود نشانيد.
سعد الدوله وزير سابق تجارت كه مغضوب دولت بود و [در] رفتن تجار به حضرت عبد العظيم (ع) او را سبب و محرك ميدانستند و دولت او را مجبورا به يزد فرستاد و او در آنجا براي بيتقصيري خود در تحت [حمايت] قونسولگري انگليس رفت، تا اينكه مجلس شوراي ملي منعقد شد. سعد الدوله را صدراعظم به طهران خواست. تجار به او اعتقاد كامل دارند. پيشباز او رفته در شانزدهم رمضان وارد طهران شد و از طرف معارف و اشراف طهران وكيل است. ليكن شاه به او بيميل است.
طهران
در عشر دوم رمضان، شاه اغلب براي گردش به بيرون شهر سوار به اتومبيل ميشود و وزير دربار را در توي اتومبيل پهلوي خود مينشاند. مردم از حركت شاه بد ميگويند و قلوب دوباره از او رنجيدهاند. شاه ميخواست چند شب به منزل وزير دربار برود و به منبري كه در آنجاست براي شفا ملتجي شود. اين خبر در ذهنها پر شد. صدراعظم خيال شاه را مانع آمد.
اين اوقات شبها، مجلس شورا در طهران منعقد است. و شبنامههاي زياد بر ضدّ هم منتشر ميشود. براي پيشكاري آذربايجان ميانه چند نفر گفتگوست: نظام الملك، سپهدار، امير نظام، وزير مخصوص. هيچ كدام زير بار نميروند. شاه اگر قدري مزاجش بهتر بشود براي سال نو خيال فرنگ را دارد كه در آنجا معالجه بكند.
در ماه رمضان، در مساجد واعظين خيلي از وضع دولت و حركات سابق عين الدوله بد ميگويند. مخصوصا آسيد جمال واعظ در مسجد شيخ عبد الحسين و حاجي شيخ الرئيس در مدرسه سپهسالار.
گوشت در عشر دوم، 18 رمضان صد دينار بيجهت بالا رفت يعني بيست و دو شاهي شد. مجلس شورا و دولت مانع شدند و به يك قران قرار گرفت. از قرار معلوم، براي اين كار، وزير مخصوص حاكم طهران را مجلس شوراي ملي احضار كرد.
ص: 1061
در بيست و يكم رمضان، طبيب آلماني كه براي شاه خواسته بودند وارد طهران شد.
او را در عمارت سلطنتي در حياط آبدارخانه منزل دادند. مشغول معالجه شاه ميباشد.
شاه گاهي بهتر و گاهي بدتر است. از پا كه عاجز ميباشد. تركها دوباره رخنه در امور كردهاند و صدراعظم را انگشتري دست خود قرار داده. هر روز فرمان و دستخط آنچه بخواهند صادر مينمايند. صدراعظم محض حفظ خود با آنها راه ميرود و اطاعت آنها را مينمايد. دولت ميخواهد، از قرار معلوم از روس و انگليس هردو پول عمده قرض نمايد براي اصلاح امور خود.
طهران
دبير حضور وزير رسائل، در عشر سوم رمضان ملقّب به وزير حضور شد. «1»
طهران
در عشر سوم رمضان، صدراعظم ميخواهد از خارجه تدريجا بيست كرور قرض كند. قريب شانزده كرور به داخله و دو بانك انگليس و روس قرض دادند، دو بانك تنزيل ميخواهد و مهلت ميدهد به قولي دو كرور قرض شده حال صدراعظم محض اينكه منت به مجلس شوراي ملي بگذارد و در حقيقت امدادي به مجلس كرده باشد، براي اين دو كرور قرض رجوع به مجلس كرده. اجزاي [مجلس] امضا نميكنند و ميگويند در صورتي كه محل مصرف اين وجه را دانستيم آنوقت خودمان دو كرور راه مياندازيم و نيز بعضي در مجلس در بيست و پنجم رمضان گفتهاند كه بايد صورت مخارج قرض سابق را به ما ارائه بدهند. هرروزه شبنامه بدگويي مخبر السلطنه و صنيع الدوله را مينويسد و آنها ميخواهند از عمل مجلس استعفا نمايند. اين شبنامهها و صبحنامهها چند قسم است. بعضي بر ضد مجلس «2» اند و آنها را محرك امام جمعه، اجزاي عين الدوله و آقا سيد ابو طالب زنجاني مجتهد ميباشند.
______________________________
(1). ميرزا احمد خان دبير حضور، وزير حضور كه بعدها به لقب قوام السلطنه يافت.
(2). مقداري از اين شبنامهها در كتاب واقعات اتفاقيه در روزگار، تأليف محمد مهدي شريف كاشاني (انتشارات انجمن نشر تاريخ، تهران، 1360)
ص: 1062
فارس
چون علاء الدوله قدري در فارس تندروي كرده هرچند رعاياي جزو از او راضي ميباشند، در عشر سوم رمضان معزول شد. نير الدوله را ميخواهند به حكومت آنجا بفرستند.
تبريز
در ماه رمضان، تبريز اغتشاش كافي است. نظام السلطنه پيشكار فراري شد.
علاء الدوله را ميخواهند به تبريز بفرستند كه تسلط كامل [دارد]. وليعهد را هم ميخواهند به طهران بيايد. چون علاء الدوله با صدراعظم نسبت دارد، از او خيلي همراهي ميكند.
طهران
در يكشنبه غره شوال 1324 كه روز عيد فطر بود، به جهت كسالت شاه، درب باغ بعد از ظهر باز شد. اول قرار بود سلام نشود، باز سلام شد. اول سفير خدمت شاه رفت.
پس از آن اجزاي سلام آمدند و شاه را لباس پوشانيده در قرقره نشانيدند. خيلي حالش بد است. فقط از او سبيلي باقي مانده. اجزاي متفرقه را پيش او راه نميدهند. چنانكه خود او مكرر گفته كه كمتر پيش من بياييد. مرا به حال خود باقي بگذاريد. با اين حالت، هرروز اهل مسخره در پيش او قربي دارند، چنانكه ناصر خاقان كاشاني «1» كه در اين فن كامل است ملقّب به مختار السلطنه شد. عرايض را خلاصهاش را پيش او ميخوانند.
كارهاي مملكت خيلي درهم است. جز اسمي چيزي باقي نمانده. دولت بكلي قدرتش رفته. در طهران فراش حكومت را همه كس چوب ميزند. مقصّر را از بازار نميتوانند ببرند. دولت به جهت قرض، اول مخبر السلطنه را به مجلس شوراي ملي فرستاد. او را جواب دادند كه نميشود. دولت قروضي را كه سابق از خارجه قرض كردهاند با مصارفش بنمايد، اگر بعد از اين لازم دانستيم خودمان قرض ميدهيم. مخبر السلطنه
______________________________
(1). ابو القاسم خان ناصر خاقان برادر مادري ميرزا مهدي خان وزير مخصوص كاشاني. ميرزا مهدي خان كوچكترين پسر فرخ خان امين الدوله بود.
ص: 1063
چون ميخواست دولت اين پول را قرض كند، از جواب اهل مجلس رنجيد. بهعلاوه شبنامهها بر ضدّ مخبر السلطنه و خيالات كج او منتشر شد. اين بود كه استعفا كرد كه ديگر به مجلس نرود. روز بعد ناصر الملك وزير ماليه را صدر اعظم به مجلس فرستاد. به او هم همين جواب را دادند. نقدا اهالي مجلس- با اينكه تكليفشان هنوز به صحّه نرسيده- خوب مشغول كار ميباشند و بيباك حرف ميزنند مخصوصا سعد الدوله وكيل اشراف كه خيلي خودكشي براي ملت دارد و در مجلس گفته بايد عين الدوله حاضر شود و حساب سه ساله را پس بدهد. عمل كنترات نان هم از عشر اول شوال 1324 گذشت. هشت نفر شراكت كردند به بيست سهم، كه نان را تا هشت ماه ديگر تبريزي شش عباسي بفروشند.
پنجشنبه پنجم، شاه حالتش از روز پيش بهتر است يعني در تختخواب نشسته و يك نفر پشت سر او براي محافظتش نشسته ميباشد. حرف زدنش بهتر ميباشد. درب باغ يك ساعت به ظهر مانده باز شد. حكيم آلماني گفته با اين حالت ممكن است سه سال بماند. ميگويند باد تا سينهاش آمده. در آن روز شاهزاده مشكوة الدوله «1» در باغ با حاجب الدوله طرف شد. فحش داد. حاجب الدوله با چوب به او زد. صدراعظم آمد به حاجب الدوله فيالجمله تغير كرد و آن روز صدر اعظم متغير بود.
تبريز
در عشر اول شوال ميگويند دو تير براي وليعهد انداختهاند. رد شده «2». يك نفر پيشخدمتش هلاك شده. اهالي تبريز ميگويند ما او را نميخواهيم. بايد ناصر الدين ميرزا وليعهد شود. از قرار معلوم وليعهد از شهر خارج شد. امام جمعه تبريز كه مدعي مجلس بود از شهر بيرونش [كردند]. گفتند سه تومان وليعهد كسي را جريمه كرد. مجلس شوراي تبريز «3» دو سيد فرستادند و پول را پس گرفتند.
______________________________
(1). ابراهيم ميرزا مشكوة الدوله پسر امامقلي ميرزا پسر محمد علي ميرزا دولتشاه و برادر اشرف السلطنه همسر محمد حسن خان اعتماد السلطنه.
(2). يعني تير به او نخورد.
(3). منظور انجمن ايالتي تبريز است.
ص: 1064
طهران
نير الدوله كه قرار بود به فارس برود، اهالي قبول نكردند و گفتند ما كسي را كه حامي شعاع السلطنه ميباشد نميخواهيم. حالا خيالاتشان اين است كه نظام السلطنه را به فارس بفرستند.
ايران
مادّه تاريخ ذيل از روزنامه حبل المتين كلكته براي مشروطه شدن ايران ثبت شد:
ز استبداد ايران بود ويرانز شوري كرد محكم باز بنيان
به بانگ ارغنون تاريخ اين جشنخرد «عدل مظفر» كرد عنوان
طهران
در عشر اول شوال، وزارت تجارت از حاجي سيف الدوله خلع شد و به فخر الملك دادند. اول تجار زير بار او نرفتند. بعد قبول كردند به اين ترتيب كه مجلسي كه محتوي از چهارده نفر تاجر باشد دائر شود و آنها رسيدگي كرده حكم از مجلس درآيد و به امضاي فخر الملك برسد.
حالت شاه گاهي بهتر و گاهي بدتر است. روزها نزديك ظهر در باغ باز ميشود.
صدر اعظم روز هفتم شوال به درب خانه نيامد. گفتند زكام كرده. علاء السلطنه وزير خارجه قريب بيست روز بود ناخوش بود و به درب خانه نميآمد. يك جهت ديگرش اينكه جز اسمي براي او باقي نيست. كار با خود صدر اعظم است. روز هفتم شوال به درب خانه آمد. مجلس شوري مشغول پول جمع كردن به طور اعانه براي قرض حاليه شاه به سرباز و براتدار ميباشند. براي مدارس هم پول جمع مينمايند. سعيد العلما نيز اين صحبت را در مدرسه اقدسيه كرد. شاگردي به سن ده دوازده ساله دو قران از جيب درآورده گفت پدر من براي مصارف كاغذ و قلم داده. اينك با كمال [ميل] براي اعانه دولت ميدهم. مجلس شوراي ملي اجازه روزنامه موسوم به المجلس به ميرزا محمد صادق [طباطبائي] «1» داده كه همه روزه دائر باشد و گفتگوهاي مجلس را بنويسد. نويسندهاش اديب الممالك مدير روزنامه ادب قبل است. «2»
______________________________
(1). منظور سيد محمد صادق طباطبايي پسر دوم آقا سيد محمد طباطبايي است. نويسنده و سردبير روزنامه هم سيد محمد صادق فراهاني اديب الممالك بود.
(2). يعني مدير سابق روزنامه ادب
ص: 1065
همدان
از اوايل سال كه ظهير الدوله به حكومت همدان رفت ترتيبات خوب قرار داد و اختيار را به دست مجلسي از اعيان و اشراف داد. امسال گندم به حدي كمياب است كه اهل همدان جماعتي علف و يونجه ميخورند. ملاكين آنجا گندم دارند و ميخواستند خرواري به بيست و پنج تومان به فروش برسانند. ظهير الدوله حكم كرد تمام مردم با خود او به مصلي بروند. ملاكين ناچار قرار [فروش] گندم را به ده تومان دادند.
ايران
در اين ماه شوال، امور دولت ايران بكلي خراب است. پول يافت نميشود. دولت مقروض، طلبكار زياد. احكام جاري نميشود و كسي از دولت ملاحظه ندارد. هر حاكمي كه به ولايتي ميرود بايد به ميل اهالي باشد. شاه ناخوش، مملكت عليل، مجلس شوراي ملي ناقص، خداوند رحم فرمايد. از طرف ديگر عثماني سرحد را برده است.
صدر اعظم مطيع تركها و شيره به سر مردم ميمالد. گاهي از كثرت بيهوشي ميخواهد نوكري را در دربار صدا زند كه غليان بيار ميگويد معصومه غليان بياور.
معصومه يكي از كلفتهاي اندرون اوست. خداوند رحم به مملكت ايران فرمايد. آن شاه و اين صدر اعظم.
چين
اهالي چين از خواب بيدار شدهاند. دولت غدغن كرده كه بعد از ده سال، ترياك در چين نكارند و از خارجه از حال، ترياك وارد نكنند و ملكه به اتفاق مردم خيال سلطنت مشروطه را دارد.
طهران
در روز يكشنبه هشتم شوال 1324، در طهران نان به جهت كنترات جديد يك من دو عباسي قيمتش تخفيف يافت. يك من شش عباسي به فروش ميرسد و تمام ميدهند.
درب باغ نزديك ظهر باز شد. صدر اعظم هم حالتش بهتر است. روز قبل كه به دربار نيامد، گفتند به جهت بعضي موانع و مداخله تركها و نبودن پول استعفا كرد و قبول نشد.
ص: 1066
طهران
سواد دستخط شاه
جناب اشرف صدر اعظم چون روزنامه موسومه به مجلس كه اجازه طبع آن داده شده است اول روزنامهاي است كه در هرگونه مقالات مفيده راجع به خير عامه و مصالح امور ملكيه و مليه و حفظ شرايط دولتخواهي به آزادي قلم مخصوص و ممتاز خواهد نمود و لازم است در تحت نظر و صوابديد شخصي باشد كه جامع اطلاعات علميه شرعيه و سياسيه درستي و ديانت او كاملا معلوم و مشهود باشد، لهذا به موجب اين دستخط مبارك جزئي و كلي اين امر مهم را از انتخاب اعضاء و تعيين وقايعنگاران و كيفيّت طبع و نشر و غيره به جناب آقا ميرزا محسن مجتهد سلمه اللّه تعالي كه علاوه بر جامعيت مراتب مرقومه از خانواده بزرگ محترم و مقبول عموم ملت و محل كمال اعتماد دولت و به مراتب دولتخواهي و وطندوستي متحلّي و به معلومات عصر جديد بصير و مطلع هستند مرحمت و به عهده كفايت و درستي ايشان واگذار و اين امتياز بزرگ را بديشان عنايت فرموديم تا مجلسي از بيغرضان خبير و دولتخواهان بصير تأسيس نموده با كمال دولتخواهي و نهايت دقت و مراقبت اين امر مهم را عاجلا به حسن ترتيب قرين انجام دارند.
شعبان 1324
______________________________
(1). ميرزا محسن مجتهد برادر صدر العلما و داماد سيد عبد اللّه بهبهاني كه به مناسبت قرابتش با سيد عبد اللّه كيابيا شده بود و كار چاق كني ميكرد. سرانجام وي به دست افراد كميته مجازات كشته شد.
ص: 1067
طهران
چون امر نان اول قرار بود به دست حاجي حسين آقا [امين دار الضرّب] باشد بعد دولت قرارداد به دست وزير مخصوص و سپهدار باشد نان قدري سخت شد و آنها خيال فايده از براي خود داشتند. اهل مجلس شوري و ساير مردم به صدا آمده قرار شد در روز يازدهم شوال دكاكين بسته و به سفارت بروند از براي اين كار و براي عزل وزير دربار و حاجب الدوله و سپهدار و نيز نظامنامه مجلس را مطالبه نمايند.
اين بود كه خبر به دولت رسيد. نان را دوباره به امين دار الضّرب دادند، باز هم مردم خيال دارند اين دو روزه دكاكين را ببندند و [اموال] اين چند نفر را تاراج [كنند و ايشان را] بكشند. حالت شاه خوب نيست. ميگويند تنگنفس سخت گرفته. شبها نميتواند بخوابد. اين است كه روز ميخوابد. اندرون «1» او معيوب و ادرارش كف است. حكيم آلماني گفته اگر او خوب بشود من معجزه كردهام.
در روز يازدهم، شاه به نظام الملك «2» گفت بايد به تبريز بروي «3» و به نظام السلطنه گفت بايد به فارس. هردو اول قبول نميكردند. بعد گويا مجبورا قبول نمودند. مجلس پولي كه ميخواست براي قرض حاليه دولت از ملت بدهد نداد. ميگويند بايد دولت معلوم نمايد كه براي چه كار اين پول را ميخواهد و مصرفش را بنمايد. ميگويند صدر اعظم تا حال از خود چهارصد و پنجاه هزار تومان به دولت قرض داده و از روزي كه صدر اعظم به مسند صدارت نشسته، قريب پنجاه و پنج هزار تومان شاه مواجب از نو به تركها و غيره داده.
زنجان
از قرار معلوم به نير الممالك پيشخدمت حكمران زنجان مردم شوريده و افتضاح سر او درآورده و به روايتي چوب به دبر او نمودهاند، در عشر اول شوال.
______________________________
(1). يعني اعضاي داخل بدن او
(2). ميرزا عبد الوهاب خان پسر نظام الملك ميرزا كاظم خان پسر ميرزا آقا خان نوري صدر اعظم
(3). تصحيح قياسي، متن: شيراز.
ص: 1068
طهران
از قرار معلوم شب سيزدهم شوال، وزير دربار را كه مانع مجلس شوراي ملي است جمعي از فدائيان ملت در راه او را گير آورده كتك كامل زدهاند. به روايتي تير هم به او انداخته، او فرار كرده.
در عشر اول شوال، وزير مختار روس و انگليس از علما ديدن كردهاند. علما به آنها گفتهاند كه ما خيال بانك ملي داريم كه داير نماييم. آيا شما با ملت ايران همراه ميباشيد يا خير. وزير مختار روس گفته كه نه ما همراه و نه مدعي هستيم.
شاه حالتش بعد از آمدن دكتر آلماني پس «1» نرفته. دكتر گفته اگر مانعي روي ندهد اميد بهبودي است. امير بهادر گفته كه من مانع مجلس نيستم و بيطرف هستم. تمام فساد از سردار مكرم همداني است كه پيشكار شعاع السلطنه است.
وزير مختار روس به علما گفته كه شما از اول ما را مانع مجلس ملي ايران ميدانستيد.
اينطور نيست. ما هرگز بر ضد آسودگي رعيت نميباشيم. او براي جذب اهالي ايران اين حرف را ميزند. گفتند در ماه گذشته وزير مختار روس و انگليس به ديدن وزير دربار رفتند. وزير دربار به آنها گفت شما بايد با ما همراهي نماييد تا ملت ايران [را] از خيال ايجاد مجلس ملي بيندازيم و اين يك مشت رعيت قابل مقاومت نيستند. سرباز زياد داريم و اگر بخواهيم همه نوع سرباز تأسيس ميكنيم. آنها گفتند از دست ما برنميآيد بر ضد ملت حركتي بكنيم كه بگويند دولت روس و انگليس بر ضد آسودگي رعيت ميباشند.
ميگويند چون وليعهد ديگر در تبريز نميتواند بماند و استعفا داده او را احضار كردهاند.
زنجان
اهالي زنجان از تعدّي محتكرين و ظلم حكومت، در عشر دوم شوال به تلگرافخانه بستي شدهاند و مجلس ملي ميخواهند.
______________________________
(1). متن: پس نرفته يعني بدتر نشده، وخيمتر نشده.
ص: 1069
طهران
در ماه شوال يك نفر سياح ينگي دنيايي به طهران آمده و مطالب پلتيكي و غيره را صورت برميدارد و به اتازوني «1» ميفرستد. ميخواهد يك نفر خبرنويس «2» در اينجا معين كرده هرهفته مطالب ايران را براي او بفرستد.
تبريز
اهالي تبريز تماما متحد شده و امام جمعه را كه بر ضدّ مجلس بود مجبورا از شهر خارجش كرده وليعهد هم دست و پاي خود را جمع كرده مطيع مجلس ميباشد.
نير السلطان فراشباشي خود را به مجلس براي اجراي كارها سپرده و يكباره اختيار تامه با مجلس ميباشد. وليعهد هم گويا استعفا داده و خارج شده.
ايران
در تمام بلاد ايران مشغول انتخاب وكلا براي مجلس شوراي ملي طهران ميباشند.
طهران
در يكي از روزهاي عشر دوم شوال، شاه به جهت اينكه مجلس گفته است بايد نان به دست امين دار الضرب باشد متغيّر شده و بد گفته كه تقصير من است آنها را رو دادم.
حال از حدّ خود تجاوز كردهاند. اگر از مرض خوب شدم مجلس را موقوف مينمايم.
نظامنامه مجلس را طفره ميزند كه صحه نمايد. وليعهد را خواسته كه با حضور او قرار اين كار را بدهد. ميگويند اگر اين نظامنامه صحه شود ديگر قدرتي براي سلطنت باقي نميماند. تمام پسران شاه و بعضي وزرا بر ضدّ مجلس متفق شدهاند كه اين كار را خراب نمايند. امام جمعه، آقا سيد ابو طالب زنجاني، سادات روضهخوان شيرازي، وزير دربار، اقبال الدوله «3»، سردار اكرم «4» مدعي مجلس ميباشند. شبنامه هرروزه بر ضدّ آنها و تقلبات
______________________________
(1).Etats unis تلفظ فرانسويunited States يعني ممالك متحده.
(2). ما امروز «خبرنگار» ميگوييم و به انگليسيReporter
(3). ميرزا محمد خان اقبال الدوله كاشي.
(4). ميرزا عبد اللّه خان قراگزلو صاحب القاب امير نظام، سردار اكرم، ساعد السلطنه.
ص: 1070
آنها چاپ ميشود.
روز چهاردهم شوال وقت توپ ظهر، در باغ باز شد. شبها اندرون بيرون ميباشند.
حالتش شاه خوب نيست. دكتر خليل خان اعلم الدوله حكيمباشي مخصوص شاه كه دستنشانده وزير دربار بود از باغ خارج شد و ديگر خدمت شاه نميرود. ميگويند امين السلطان در ماه گذشته از پاريس به لندن رفته و پلتيكي «1» از اين مسافرت در نظر دارد.
مخبر السلطنه ميگفت انتظاري دارد كه بعد به طهران بيايد. هواخواه هم در طهران دارد.
اما اغلب سياسيدانها بر ضدّ او ميباشند كه ايران را گرو پيش روس گذاشت و پول قرض كرد. در يكي از شبنامهها اينطور نوشته است كه وزير دربار مانع شاه شد كه از ملت پول قرض كند و بايد دولت از خارجه قرض نمايد.
بادكوبه
چندي قبل، معاضد السلطنه جنرال قونسول بادكوبه در بادكوبه تأسيس مدرسه موسوم به «اتحاد» با همراهي مسلمانان نمود. ميرزا علي محمد خان كه بعد از او قونسول شد، اين امر را در ماه شوال به انجام رسانيد و نيز خود ميرزا علي محمد خان كه قونسول باطوم بود، در آنجا مسجدي به همراهي مسلمانان داير كرد.
والپارزو
در والپارزو از بلاد شيلي، از ممالك ينگي دنياي جنوبي، زلزله سختي شده قريب چهار كرور دلار خسارت وارد آورده.
طهران
اعلان بانكي از طرف مجلس منتشر شده در عشر دوم شوال و جمعي از رجال و معارف شراكت كردند. نقدا «3» رئيس اين كار حاجي حسين آقا امين دار الضرب است.
هركس بخواهد شراكت نمايد بايد پول را به حجره او برده قبض بگيرد.
______________________________
(1). صورت عوامانهاي از كلمه فرانسويPolitique است به معناي علم سياست و در عرف مردم ايران به معناي قصد و غرضي نوعا موذيانه.
(2).Valparaiso از شهرهاي كشور شيليChilie در امريكاي جنوبي.
(3). نقدا در اصطلاح نسبة عوامانه به معناي بالفعل، فعلا، هماكنون، علي العجالة.
ص: 1071
طهران
جمعي از طلاب مدرسه مروي و فدائيان ملت كاغذي بر ضدّ وزير دربار نوشته [اند] كه چون تو بر ضدّ مجلس ميباشي، ترا خواهيم كشت يا عادات خود را ترك كن. به آقا شيخ فضل اللّه مجتهد دادند و او براي وزير دربار فرستاد. اين اوقات عارض و معروض هم به مجلس [ميروند] «1» و حكم صادر ميشود.
تبريز
مجلس تبريز در عشر اول شوال كمال قوت را دارد. كارهاي حكومتي از قبيل عرض عارض و غيره را مجلس رسيدگي مينمايد و حكم ميكند. حكومت فراشباشي مجلس است. ميتوان گفت تبريز حكم جمهوري را پيدا كرده است.
كردستان
در عشر اول شوال، وزير همايون حاكم، خود قبل از هيجان مردم، براي اجراي احكام مجلسي از جمعي معارف باز كرد و مشغول انتخاب وكيل براي مركزي باشد.
طهران
در عشر دوم شوال، از طرف مفسدين اعلاني بر ضد مجلس و معايب مجلس منتشر شده به چاپ حروف. از قرار معلوم در مطبعه سلطنتي به تحريك وزير دربار به طبع رسيده. مردم از اين بابت هيجان غريبي «2» دارند و ميگويند بايد مفسدين را به دست آورد و سياست كرد.
طهران
در عشر دوم شوال، جمعي از فراشان ديواني يك روز مست كردند و با حربه و ششلول در بازار ارسيدوزها رفته هرزگي كرده و زخم زدند. ارسيدوزها هم آنها را
______________________________
(1). تصحيح قياسي بر اساس مفهوم عبارت. متن: بروند. مفهوم جمله اين است كه عارض و شاكي و معروض، مشتكي عنه هردو براي اجراء قضاوت به مجلس ميروند.
(2). متن: قريبي
ص: 1072
كتك زده بعد دكاكين را بسته به علما پناه برده و به مجلس رجوع شد. مجلس هم وزير مخصوص حاكم را احضار كرد و فراشها را چوب زدند.
همدان
ظهير الدوله «1» در همدان مجلسي از اهالي شهر منعقد داشت و حاجي شيخ تقي وكيل الرعايا را براي وكالت انتخاب كرده و به طهران فرستادند.
كرمان
فرمانفرما حاكم در دار الحكومه براي انتخاب مجلسي فراهم كرد از دويست نفر و براي انتخاب وكيل سياسي گفتگو شد و نظامنامه انتخابيه را قرائت كردند. تلگراف ذيل را فرمانفرما به طهران به آقا سيد محمد مجتهد زد.
امروز كه جمعه ششم شوال است مجلس باشكوهي در تالار حكومت براي قرائت نظامنامه تشكيل يافته و دويست نفر از علما و اعيان و اشراف و تجار و اصناف حاضر و متفق الكلمه به دعاي دولت و شكرانه اين نعمت عظمي مشغولند و در همين زودي مجلس ثانوي براي تعيين وكيل منتخب اين ولايت كه به دار الخلافه فرستاده شوند برقرار خواهد شد. مرآت الوقايع مظفري ج2 1072 كرمان ..... ص : 1072
طهران
در هفدهم شوال، حالت شاه قدري بهتر است و با صدر اعظم خلوت كرد. مجلس شوراي ملي در بهارستان منعقد بود. غلامحسين خان شاگرد مدرسه اقدسيه صد تومان از طرف مدرسه براي بانك ملي به مجلس آورد. حضار را حالت غريبي دست داد. گريه كردند. از آن مدرسه چون مديرش وطندوست است، تا حال هفتصد تومان جمع شده.
تجار كه در مجلس بودند سيصد تومان از خود اعانه به مدرسه كردند و به بانك سپردند كه به اسم مدرسه هزار تومان باشد. غلامحسين خان خطبه در مجلس خواند.
______________________________
(1). ميرزا علي خان پسر محمد ناصر خان، شاگرد و جانشين ميرزا حسن صفيعلي شاه با لقب طريقتي صفا علي شاه خاطرات وي به همت دوست محترم ايرج افشار چاپ شده است.
ص: 1073
ژاپون
نطق ميكادوي ژاپون در 27 سال قبل از قرار ذيل [بود]
اي فرزندان بزرگ و وزراي ما ما براي تأمين استقلال ملت و مملكت ژاپون و استقلال پادشاهي موروثه خود و اخلاقمان سلب همه گونه شئونات اجدادي را از خود كرديم و مقدمة خود را محدود ساختيم و در پيشگاه قانون و مجالس منبعثه هريك از وزرا را كه از حدود مشخصه خود منحرف شوند در نزد رئيس الوزرا مسئول قرار داديم و رئيس الوزرا را نزد خود و بازماندگان خود و اخلاف خود را نزد قانون مسئول ميدانيم. پس بايد طبقه عالي كه امور شعب اهالي ژاپون با آنهاست، به حد كافي در وظايف خود، خود را صاحب و مالك دانسته يعني صاحبخانه و اهل آن خانه بدانند و در اجراي وظايف خود پيشي جويند و كتمان نكنند ولو از عائله ما يا اولاد ما مسئول باشد مسئول گويد و رعايت روا نداند و حق را به طرفي نگذارد كه مجازاتش به اشد عقوبات است تا كشتي بادي طوفانزده دولت را كه گرفتار امواج بيمساواتي است مبدل به كشش آتش فولادكوب سريع الحركه آزادي و مساوات عامه كنيم و از مدد رجال باغيرت دولت و وطندوست علم زندگي بر قلاع بلاد برافرازيم. پس خواهش دارم از فرزندان بزرگ خود يعني وزرا كه به دقت نطقها و خطوط متواتره ما را بشنوند و بخوانند و عمل كنند تا به بركات و سعادات نايل شويم.
اشعار ذيل در هجو عين الدوله از امير الشعراء، سرائي شاعر شيرازي است.
ديدي آخر كه آن سبيل كلفتداد ايران به باد مفتا مفت
هرچه گفتند عاقلان نشنيدهرچه گفتند جاهلان بشنفت
مهتري شد اتابك اعظمقشواش گشت با قلمدان جفت
گه به جارو و گاه با پاروهمه بود و نبود مردم رفت
دود از دودمان خلق انگيختگرد تا كرد دولتي هنگفت
بسكه بنمود كار آشفتهمملكت را به پادشه آشفت
برد توقير مسجد و مفتيآنكه سنگش كم است و حرفش مفت
عقدهاي گشت در دل علماعقدهاي كز دل تفنگ شكفت
علما چون ازين بلد رفتندبخت ما مردمان بكلي خفت
اي عجب كاين سوانح و آشوبهمه در پيش پادشاه نهفت
تا وليعهد شاه، از تبريزگفت با شاه آنچه بايد گفت
علما را دوباره شاه بخواندوين دبنگوز را ز پيش برفت
ص: 1074
بيضا در ماده تاريخ هجو او گويد:
گشت معزول چون اتابك نحسآنكه قولش همه دروغي شد
بود چون بيفروغ دولت اوشهره شهر چون فروغي شد
سال تاريخ او ز ماست كشيخواستم بنده گفت «دوغي شد» 1324 بيضا در هجو او گويد
اي خواجه ز بند حرص آزادي؟ نييكبار به فكر خلق افتادي؟ ني
با آنكه حقوق مرد و زن كم كرديزن وزير، قرض شه دادي؟ ني
فارس
علاء الدوله برخلاف سابق امسال در فارس به طور دلخواه به كار نپرداخته چنانكه در تمام اطراف ولايات جزء فارس اغتشاش، و دزدي موجود است و چاپارها را لخت كردهاند. مأمور انگليس را در راه دزدها جلو گرفتهاند.
بغداد
يمين الممالك «1» كارپرداز بغداد، در امسال، در بغداد با اهالي بد راه رفته «2» و مأمورين متعدي به عراق عرب فرستاده تمام ايرانيها از دست او شكايت دارند.
طهران
در عشر دوم شوال، در طهران شهرت تام پيدا كرد كه شاه مرده است. ولوله در مردم حاصل شد. طبيب آلماني گفته تا سيزده روز ديگر بيشتر نميماند.
طهران
در ماه شوال، فدائياني كه براي پيشرفت مجلس شوراي ملي همقسم شدهاند هشتصد نفر ميباشند.
______________________________
(1). ميرزا جعفر خان يمين الممالك برادر حاجي ميرزا حسن خان محتشم السلطنه.
(2). يعني بدرفتاري كرده و به اصطلاح بد تا كرده.
ص: 1075
طهران
در بيستم شوال، برحسب جار، ديروز مدرسه سپهسالار مردم ازدحام كردند كه آقا سيد جمال واعظ به منبر برود و بعضي مطالب به مردم بگويد. از قرار معلوم ميخواست مردم را به كمك مجلس ملي و بانك داخله امر كند يا اينكه حكم بدهد كساني كه مانع مجلس ميباشند قتلشان واجب [است]. چون هوا باراني بود آقا سيد جمال نيامد و آدم آقا سيد عبد اللّه آمد كه آقا ميفرمايند چون بايد در اين ازدحام ارامنه و يهود و گبر هم داخل باشند و ورود آنها در مسجد صحيح نيست و هوا هم باراني [است] و مدرسه هم جاي مردم را ندارد، امروز به روز ديگر افتاد. مردم از هم پاشيدند. جهت به هم خوردن معلوم نشد. بايد امر پلتيكي در ميان باشد. بعضي گويند شاه شب پيش مرده از اين جهت به هم خورد.
ارض اقدس
در ماه شوال، اهالي در مسجد گوهرشاد مجلس نمودند، براي انتخاب وكيل براي مركز. چون در باطن، دست حكومت مانع است مجري نشد. وكيل هنوز منتخب نكردهاند.
طهران
در روز جمعه بيستم شوال، با اينكه درب خانه تعطيل بود، صدر اعظم و نايب السلطنه به دربار آمدند و مجلس نمودند. از قرار معلوم به جهت اين بود كه آقا سيد جمال ميخواست به منبر برود. قشون را حاضر نمودند كه براي احتياط موجود باشند.
بعضي گفتند به جهت ناخوشي شاه بود كه در شرف مرگ است.
شنبه بيست و يكم درب خانه دير باز شد و مردم جزء را راه ندادند پيش شاه بروند.
گويا بدحال است. گفتند شاه در آن روز گرفتار لرز اعصاب بود.
طهران
روز بيست و يكم شوال، شاه فيالجمله بهتر بود. درب باغ ظهر باز شد. بعضي از رجال شاه را ملاقات كردند.
ص: 1076
طهران
روز بيست و دوم، سرلوح مجلس دار الشوراي ملي را نصب كردند. در زير آن نوشتهاند «عدل مظفر» «1»، ازدحام غريبي شد. خطبهها خواندند. در آن روز يك كاغذ از طرف انجمن اتحاد براي مجلس آوردند. قرائت شد. نوشته بود مردم وجهي كه به بانك ملي ميدهند بايد فهميد فايدهاش چيست. اگر تنزيل بگيرند شرعا حرام است. اهل مجلس ملتفت شدند كه كاغذ از طرف انجمن نبوده حيله كردهاند. بعضي مفسدين نوشته [اند].
طهران
در عشر دوم شوال. تحويلداري خزانه نظام را صدراعظم به سهام الدوله كه با صدر اعظم باجناق است داد.
طهران
در عشر سوم شوال، شريف الدوله از رياست محاكمات وزارت خارجه معزول و مدير الملك رشتي «2» به جاي او منصوب شد.
طهران
در عشر سوم شوال، قدري حالت شاه بهتر است. حكيم آلماني ميرود و ديگري به جاي او ميآيد. آمدن وليعهد هم تعويق افتاد. ميگويند در راه ميانج پل خراب است.
صدر اعظم هم در كار خود گرفتار است. احكامش نفوذ ندارد. تركها هم هرطور بخواهند او را ميگردانند.
در عشر دوم شوال، سهام الدوله رئيس خزانه نظام در سر جيره به يك نفر سرهنگ توپخانه بد گفت. توپچيها حمايت سرهنگ را كرده دست به قداره نمودند.
نايب السلطنه سرهنگ را معزول كرد. سپهدار امير توپخانه بدش آمد و از امارت توپخانه
______________________________
(1). تصحيح قياسي. متن: عدل مظفري. «عدل مظفر» مادّه تاريخ تأسيس مجلس شوراي ملي و ايجاد روش مشروطيت و حكومت قانون است.
(2). عبد الحسين خان مدير الملك پسر محمود خان مدير السّفراي رشتي، باغ مديريه رشت بدو منسوب است.
ص: 1077
استعفا كرد و به يكي از دهات خود رفت.
طهران
در عشر سوم شوال، مجلس ملي دائر و جمعيت تماشاچي، روزي قريب دو هزار نفر در آنجا ازدحام مينمايند. اجزا بدون ملاحظه حرف ميزنند و در باب انتخاب نامه به صدراعظم سخت گرفتند كه شاه صحّه نمايد. متعذّر است كه شاه ناخوش است. اما خيالش اين است كه وليعهد بيايد، در حضور او صحه بشود. مردم ميگويند وليعهد مانع مجلس خواهد بود و بعضي ميگويند همراه است. از طهران هم كاغذهاي سخت به وليعهد نوشتهاند كه اگر همراهي به مجلس نكني، ترا ميكشيم.
در عشر سوم شوال يك نفر سيد [حسن تقيزاده] «1» وكيل تبريز به طهران آمد و تلگراف از آنجا براي وكالتش به مجلس رسيد.
طهران
شب بيست و ششم شوال، شاه دوباره حالش بدتر شد و تا صبح نخوابيد. مردم انتظار مرگ او را ميبرند. در روز بيست و ششم مجلس شوراي ملي منعقد بود. آقا سيد محمد مجتهد گفت از قرار معلوم اين پولي كه از ملت براي مواجب قشون داده شده خوردهاند.
مقصودش نايب السلطنه است. بايد بعد از اين، يك نفر از طرف مجلس براي مواجب دادن به قشون حاضر باشد. حركات سابق بايد موقوف شود و نيز گفت مردم ميگويند ملت با دولت ضديت دارد. اين دروغ است. يكي ميباشند. به علاوه دولت قدرت ندارد كه ضدّ با ملت بشود. براي بانك ملي و اتحاد مردم سخنها گفت و نيز گفت از قرار معلوم بعضي اجزا و وكلاي مجلس، با كساني كه مدعي مجلس ميباشند همدست هستند. بايد ترك حالتشان را بكنند. «2» و الّا روز بعد اسامي آنها گفته ميشود. تماشاچيان فرياد كردند ما آنها را قصاص مينماييم.
______________________________
(1). تكميل قياسي.
(2). يعني اين رفتار خود را ترك كنند.
ص: 1078
طهران
در عشر سوم شوال، نظام الملك به پيشكاري آذربايجان رفت با خطاب [اشرفي] «1» و بعضي امتيازات از قبيل نشان قدس و نوشتن شاه به او جناب نظام الملك.
بروجرد
از قرار افواه چندي است سالار الدوله ابو الفتح ميرزا بن مظفر الدين شاه حاكم بروجرد و لرستان ياغي شده و دعوي سلطنت دارد و با اكراد آنجا همدست است.
بهعلاوه داماد والي پشتكوه است. اطراف را ميچاپد. ماليات دولت را ميگيرد. ذخيره و قورخانه بروجرد را چاپيده و سكه به اسم خود «ابو الفتح شاه» «2» زده. سوار بسيار دور او جمع است تا بيست سي هزار. گفتهاند رئيس صندوق بروجرد را چوب زده. صدر اعظم به تلگرافچي آنجا تلگراف كرد كه برو او را نصيحت بگو. گفت من از جان خود سير نشدهام. جوان متهوري است. دولت ايران هم ضعيف شده. خيلي مشكل است به آساني حريف او بشوند. قرار شد صدر اعظم در عشر سوم شوال 1324 جلال الدوله پسر ظل السلطان را كه خيلي رشيد ميباشد به آنجا بفرستد، او را آزاد نمايد. جلال الدوله گفت اولا به من قشون سوار منظم بدهيد. دوم شاه و صدر اعظم و وليعهد و مجلس شوراي ملي بنويسند كه اگر من او را به خوشي نياوردم، به زدوخورد او را كشتم مؤاخذه نشوم.
طهران
در بيست و هشتم شوال، شاه حالش بد است. شب را نخوابيده. بواسير او منفجر شده خون بسيار از او آمده. درب باغ ظهر باز شد. وليعهد امروز در قزوين است. گويا از طرف شاه اتومبيل به عقب او فرستادند.
در بيست و نهم شوال، شاه قدري حالش بهتر است. حرف خوب ميزند. صدر اعظم
______________________________
(1). در متن، به نظر ميآيد كه روي اين كلمه خط كشيده شده.
(2). نقش سكهاش چنين بود: «
سكه بر زر ميزند سالار دينياورش باشد امير المؤمنين » و بر روي ديگر سكه «السلطان ابو الفتح شاه قاجار»
ص: 1079
و وزرا، ظهر پيش او رفتند. شاه به حاجي صدر السلطنه «1» گفت شما به برادرزاده خود نظام الملك فحش دادهاي؟ گفت آن [مرد] قرمساق است و براي من تواضع نكرد و فحش زياد به او داد. شاه گفت مرد خوبي است و برادرزاده شما. فحش سزاوار نيست.
صدر اعظم چون از حركات او رنجيده دست او را گرفت گفت حالا برويد. شاه كار دارند.
آنوقت او و سايرين بيرون آمدند و در جلو اطاق نيز فحش به نظام الملك داد. آثار سفه از او هويداست. دو ساعت از شب غره گذشته وليعهد وارد شد. پيشوازي از تمام طبقات جلو رفته بودند. محض احتياط شب وارد شد. از قرار معلوم در عمارت سلطنتي بلور منزل مينمايد. در آن ماه شبنامهها بر ضدّ او منتشر است و حركات او را در تبريز معين داشته و نيز نسبت ابنه را به او دادهاند.
طهران
غرّه ذي القعده شاه حالتش بهتر بود. صحبت ميكرد. صدر اعظم و وزرا حضورش آمده تمجيد صدر اعظم را نمود و گفت خدمات بزرگ كرده. ازجمله وزارت خارجه را من به پسرش مشير الملك دادم. او نگذاشت و به علاء السلطنه داد و نيز حكيم آلماني را براي معالجه من او خواست، بايد كاري بكند كه من به مشهد رضوي (ع) مشرف شوم.
حتي براي مخارج اگر رختم را بايد بفروشم ميفروشم.
از قرار معلوم، وليعهد كاغذ به آقا سيد محمد نوشته كه من با مجلس همراه ميباشم و سبب تأسيس اين مجلس من شدم. جهت ندارد كه مردم مرا مخل مجلس بدانند.
شهرت دارد كه شاه قرار داده كه صحه احكام و فرامين به دست وليعهد باشد و مطالب هم كليّه با صدر اعظم و خود ميخواهد راحت باشد. قرار است كه در امروز نظامنامه مجلس «2» به صحه برسد. فقط يك باب آن را ميگويند دولت رد كرده است. از قرار معلوم نظامنامه مجلس مدتي است به صحّه رسيده منتظر بودند كه وليعهد بيايد امضا كند. مبادا تقصير را گردن صدر اعظم بگذارند.
______________________________
(1). حاجي صدر السلطنه حسينقلي خان پسر هفتم ميرزا آقا خان صدر اعظم بود و نخستين سفير ايران در امريكا.
(2). منظور از نظامنامه همان قانون اساسي است.
ص: 1080
در چهاردهم ذيقعده، شش نفر از وكلاي مجلس ملي نزد وليعهد رفتند براي مطالبه نظامنامه. بعضي از فقرات را خوانده بود و گفت من كمال همراهي را به مجلس دادم بخصوص وقتي كه شاه صحه گذاشته باشد. فردا كه پنجم است با حضور صدر اعظم و نايب السلطنه امضا مينمايم.
روز پنجم، وكلا براي مطالبه نظامنامه نزد او رفتند. شاه در آن روز حالش قدري بهتر است. از پشت شيشه سان اسبهاي طويله را ديد. درب باغ قبل از ظهر باز شد.
پسر مطيع السلطنه خوابي ديده بود از قرار ذيل نقل كرد كه:
من خواب ديدم شاه را اسب برداشته يك پاي او به ركاب مانده به زمين پرت شد.
صدر اعظم آمد و زير بغل او را گرفت بلند كرد. شاه در آن مجلس، لقب مطيع السلطنگي را به او داد. مجلس ملي خيال دارند اگر وليعهد نظامنامه را صحّه نكند به جبر از او بگيرند و دكاكين را ببندند.
طهران
در ماه شوال، عبد اللّه خان سردار اكرم همداني كه پيشكاري فارس را سابق داشت و سبب خونريزي در فارس در حكومت شعاع السلطنه شد، به منصب امير نوياني ملقب شد. مرد مفسدي است و طرفدار شعاع السلطنه و بر ضدّ مجلس ملّي است.
طهران
اشاره
چون كسالت شاه مانع از رسيدن به عرايض است و اطباء هم او را منع نمودهاند كه به كاري نرسد، كليه امور را تفويض به وليعهد نمود. از قرار دستخط ذيل:
سواد دستخط شاه
وليعهد بعد از احضار شما به طهران، گرچه بحمد اللّه تعالي حالمان خيلي خوب و رو به بهبودي است، ولي نظر به اينكه رعايت و ترتيب معالجه قهرا مستلزم آسايش خاطر همايون است، به موجب اين دستخط مقرّر ميفرماييم كه از اين تاريخ به بعد با اختيارات تامّه كه داريد، همه روزه، در تمام امورات از روي كمال دقت و مراقبت شخصا رسيدگي و مداقه تامه به عمل آورده با اطلاع جناب اشرف صدر اعظم قرارهايي كه لازم است در نظم امورات و رسيدگي به مطالب و مهمات مملكتي قرين اجرا داريد.
4 ذي القعدة الحرام 1324
ص: 1081